#حضرت_علی_اکبر
من کیستم ولی خداوند اکبرم
سرتا قدم محمّد و زهرا و حیدرم
قرآن روی سینه فرزند فاطمه
فرزند نور و واقعه و قدر و کوثرم
در وصف خلق و منطق و خلقم نظر کنید
زیباترین شبیه به شخص پیمبرم
زهرا جمال ختم رسل دیده در رخم
لیلا کشیده شانه بـه زلف معطرم
جان جهانیان که حسین است بارها
مانند جان خویش گرفته است در برم
همسنگر شهید علمدار کربلا
تا روز حشر قلب حسین است سنگرم
پا تا به سر چو جانم و جان مجسمم
سر تا به پا چو روحم و روح مصورم
دانایی امام حسن در تکلمم
زیبایی امام حسین است منظرم
مأنوس با شهادت و شمشیر و زخم و خون
ممسوس در حقیقتِ خالقِ داورم
تسبیح دانه دانه سجادۀ حسین
قرآن پاره پارۀ زهرای اطهرم
خیمه صفا و مروه بوَد قتلگاه من
صحرای کربلا عرفات است و مشعرم
من پاره ای ز پیکر پیغمبرم ولی
گردید پاره پاره ز شمشیر، پیکرم
وقتی که قطعه قطعه ز شمشیر میشدم
دیدم ستاده حضرت زهرا برابرم
اشک روان و مهجۀ قلب حسین بود
خونیکه شد به صورت من جاری ازسرم
با آنکه در شهادت من قامتش خمید
در نزد فاطمه است سرافراز مادرم
این غم مرا کُشد که ببینم به نوک نی
سیلی زنند بر گلِ رخسارِ خواهرم
ای کاش مینشست به قلب شکسته ام
تیری که هست سهم گلوی برادرم
من آن شکوفه ام که نگه کرد باغبان
چیدند با شکنجه و کردند پرپرم
در زیر تیغ بسملِ بشکسته بال و پر
در بحر عشق، ماهیِ در خون شناورم
میثم اگر به فصل جوانی شدم شهید
هر پیر را معلم و استاد و رهبرم
استاد حاج غلامرضا سازگار
@rozeh_1
من کیستم ولی خداوند اکبرم
سرتا قدم محمّد و زهرا و حیدرم
قرآن روی سینه فرزند فاطمه
فرزند نور و واقعه و قدر و کوثرم
در وصف خلق و منطق و خلقم نظر کنید
زیباترین شبیه به شخص پیمبرم
زهرا جمال ختم رسل دیده در رخم
لیلا کشیده شانه بـه زلف معطرم
جان جهانیان که حسین است بارها
مانند جان خویش گرفته است در برم
همسنگر شهید علمدار کربلا
تا روز حشر قلب حسین است سنگرم
پا تا به سر چو جانم و جان مجسمم
سر تا به پا چو روحم و روح مصورم
دانایی امام حسن در تکلمم
زیبایی امام حسین است منظرم
مأنوس با شهادت و شمشیر و زخم و خون
ممسوس در حقیقتِ خالقِ داورم
تسبیح دانه دانه سجادۀ حسین
قرآن پاره پارۀ زهرای اطهرم
خیمه صفا و مروه بوَد قتلگاه من
صحرای کربلا عرفات است و مشعرم
من پاره ای ز پیکر پیغمبرم ولی
گردید پاره پاره ز شمشیر، پیکرم
وقتی که قطعه قطعه ز شمشیر میشدم
دیدم ستاده حضرت زهرا برابرم
اشک روان و مهجۀ قلب حسین بود
خونیکه شد به صورت من جاری ازسرم
با آنکه در شهادت من قامتش خمید
در نزد فاطمه است سرافراز مادرم
این غم مرا کُشد که ببینم به نوک نی
سیلی زنند بر گلِ رخسارِ خواهرم
ای کاش مینشست به قلب شکسته ام
تیری که هست سهم گلوی برادرم
من آن شکوفه ام که نگه کرد باغبان
چیدند با شکنجه و کردند پرپرم
در زیر تیغ بسملِ بشکسته بال و پر
در بحر عشق، ماهیِ در خون شناورم
میثم اگر به فصل جوانی شدم شهید
هر پیر را معلم و استاد و رهبرم
استاد حاج غلامرضا سازگار
@rozeh_1