روضه


Kanal geosi va tili: Eron, Forscha
Toifa: ko‘rsatilmagan


❖﷽❖
کانال اشعار اوج روضه
کپی مطالب با ذکر منبع مجاز است
♦️ کانال مرثیه:
@marsiyeeh
🔹 ارتباط شاعران با ما:
@heydari_am_man
🔸 هماهنگی تبادل و تبلیغات:
@navay_roze

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Kanal geosi va tili
Eron, Forscha
Toifa
ko‘rsatilmagan
Statistika
Postlar filtri


#حضرت_خدیجه

رفتی و مثل من آزار ندیدی مادر
غربت و بی کسی یار ندیدی مادر

مردم کافر این شهر به تو بد کردند
بدتر از مشرک و کفار ندیدی مادر

مثل من خانه و کاشانه ات آتش نزدند
مثل من سُرخی مسمار ندیدی مادر

بین یک مشت عدو دست به گردن بسته
شوهرت را تو گرفتار ندیدی مادر

طعنه و زخم زبان گرچه شنیدی اما
تو فشار در و دیوار ندیدی مادر

روز آخر که رخ فاطمه ات را دیدی
جای یک پنجه به رخسار ندیدی مادر
.......
زبانحال حضرت زینب با مادر

سینه و پهلو و دست تو شکستند ولی
تو دگر مجلس اغیار ندیدی مادر

روضه های من و تو مثل هم استند ولی
کوچه دیدی تو و بازار ندیدی مادر

عبدالحسین میرزایی

@rozeh_1


#حضرت_خدیجه

ماهی و دلگرمی خورشید از تو بوده
پشت و پناه وحی و توحید از تو بوده
توفیق دین بی شک و تردید از تو بوده
کمتر سخن در مدح و تمجید از تو بوده
بانوی با خیر و فضیلت یا خدیجه!
ای دست و بازوی نبوت یا خدیجه!

تو اولین بنیانگذار عشق بودی
عشقت محمد بود و یار عشق بودی
پروانه ای دور مدار عشق بودی
از جان و از دل پای کار عشق بودی
سرمایه ات را در دکان عشق دادی
عاشق شدن را تو نشان عشق دادی

زن بودی و "مردی" به مردان یاد دادی
بانو! به زنها دین و ایمان یاد دادی
عاشق شدن را به جوانان یاد دادی
آدم‌شدن را هم به انسان یاد دادی
گویند شغل انبیا آموزگاریست
شأن شما هم کمتر از پیغمبران نیست

درظلمت شب می شدی مهتاب بانو
مادربزرگ حضرت ارباب، بانو!
بعد از تو عالم می شود بی تاب بانو
از داغ تو دردانه ات شد آب بانو
بعد از شما دختر شدن هم دردسر داشت
خواهر شدن، مادر شدن هم دردسر داشت

رفتی و "عام الحزن" شد هر سال بی تو
احمد شده یک بلبل بی بال بی تو
زهرای تو هی می رود از حال بی تو
روزی همین زهرا ... ته_ گودال... بی تو...
آتش به جان ها می زند با شور و شینش
عالم به هم ریزد از داغ حسینش

گودال و زهرا و حسین و شمر و خنجر
یک گام عقب تر چشم های خیس خواهر
شمشیر دارد می برد... الله اکبر
ناگاه بالا می رود از نیزه ها، سر
زینب کنار قتلگاه از دور می دید
از بس تنش را زیر و رو کردند پاشید

سر رفته و از این بدن چیزی نمانده
بر پیکرش از پیرهن چیزی نمانده
بس نیزه خورده از دهن چیزی نمانده
جز بوریا جای کفن چیزی نمانده
دار و ندار خیمه ها رفته به غارت
این بچه ها ماندند و یک رخت اسارت

داود رحیمی

@rozeh_1


#حضرت_خدیجه

ای نور در شب تار، یا حضرت خدیجه
مهر سپهر دوار، یا حضرت خدیجه

بر تو سلام جبریل، بر تو سلام احمد
بر تو سلام دادار، یا حضرت خدیجه

ای بانوی بهشتی، از دامن زلالت
کوثر شده پدیدار، یا حضرت خدیجه

در مادران امت ، آن گوهری که خاتم
یاد تو بود بسیار، یا حضرت خدیجه

مکه گواه باشد، در یتیم او را
تنها تویی خریدار، یا حضرت خدیجه

غار حرا چهل شب، طعم محبتت را
بر لب نمود اظهار ، یا حضرت خدیجه

پیراهن گل سرخ، جای کفن به تن کن
ای روح سبز گلزار، یا حضرت خدیجه

سالی که رخت بستی، کعبه شده سیه پوش
مکه شده عزادار ، یا حضرت خدیجه

نوحه سرا علی و، افلاک سینه زن شد
چشم نبی است خونبار، یا حضرت خدیجه

جای تو بود خالی، شد دختر تو مادر
در بین درب و دیوار، یا حضرت خدیجه

جای تو بود خالی، که فضه را صدا زد
خون ریخت چشم مسمار ، یا حضرت خدیجه

میثم مومنی نژاد

@rozeh_1


#حضرت_خدیجه

زبان زد است در اسلام جان فشانی او
تمام ، وقف نبی بود زندگانی او
قرار قلب نبی لحن آسمانی او
شفای درد نبی بود مهربانی او

نبی که چهره اش از سنگها جراحت داشت
خدیجه بود که صد مرهم محبت داشت


هزار حیف که آن سال حزن پیدا شد
خدیجه رفت و بساط عزامهیا شد
خدیجه رفت ونبی بین خانه تنها شد
خدیجه رفت ویتیمی نصیب زهرا شد

خدیجه رفت و نگاهش به سمت زهرا بود
خدیجه دل نگران بود فکر فردا بود


گرفت ماتم او فرش و عرش اعلا را
سیاه کرد برای رسول دنیا را
چه خوب دید غم و درد و داغ فردا را
خدیجه رفت و به احمد سپرد زهرا را

سپرد هیچ کسی داد بر سرش نزند
کسی به غیر علی پا به معبرش نزند

زدند فاطمه را جای مادرش خالی
به گونه ای که شد از ضربه ها سرش خالی
که گوشواره شد از زیر معجرش خالی
گذاشت میخ به عرش مطهرش خالی

چه شد کنار در آن دم که میخ ....واویلا
گرفت چادر زهرا به میخ... واویلا

محمد علی بقایی

@rozeh_1


#حضرت_خدیجه

عمریست دل تو خانه ی غم باشد
چشمان تو سر چشمه ی زمزم باشد

امشب همه بر غربت تو گریه کنند
بانیّ عزا رسول خاتم باشد

دادی همه هست خویش در راه خدا
پس هرچه دهد خدا به تو کم باشد

تو مادری و شفاعت ما محشر
بر یک نخ چادر تو محکم باشد

روزی همهٔ جلالت صورت تو
در چهره ی زینبت مجسم باشد

این زود یتیم گشتن دخترها
ارثیه ی مادر دو عالم باشد

آن روز کجایی که ببینی زهرا
در پشت در و اسیر ماتم باشد

چون درد زنانه بود از فضه بپرس
خوب است کنیزخانه محرم باشد

امشب که برایتان کفن می آید
بشمار گمانم که یکی کم باشد

در این دهم ماه دل ما فکر
عصر دهم ماه محرم باشد

آن روز بدون سر تنی در گودال
پاشیده ز هم ؛ چه نا منظم باشد

یک مشت دهاتی و یک تکه حصیر
تشییع تن شاه دو عالم باشد

امشب همه یاد پیکری پا مالیم
امشب همه یاد غارت گودالیم

پیراهن دست دوز مادر بردند
هرچیز که بردنی ست لشگر بردند

خولی و سنان میان خورجین هاشان
تا کوفه شبانه دو سه تا سر بردند

دنبال سر بدون عمامه ی شاه
سوغات برای خانه زیور بردند

با گریه گلایه کرد یک دختر و گفت
ای عمه ببین چگونه معجربردند

انگشتر و انگشت ، زره ، پیراهن
حتی به خدا لباس اصغر بردند

قاسم نعمتی

@rozeh_1


#حضرت_خدیجه

سلام از طرف حیّ ذوالجلال خدیجه
به عصمت و شرف و عفت و کمال خدیجه

بگو به دخت فلان و فلان که گفت پیمبر
برای من نشود هیچ کس مثال خدیجه

نبود پرچم اسلام پایدار و سرافراز
بدون تیغ علی و بدون مال خدیجه

خودش مهریه اش داد تا رسد به محمد
شنیدنی است عجب قصه وصال خدیجه

چه شوهری ، چه زنی ، بَه چه دختری و چه نسلی
خوشا به حال پیمبر خوشا به حال خدیجه

چه اهلبیت خدیجه چه اهلبیت پیمبر
بگو که صلّ علی احمد و آل خدیجه

تمام هستی خود داد ( لِرّسول و لِلّله )
کفن چگونه نیاید( مِنَ السما لِخدیجه )

تو ای حبیبه داور مرو ز پیش پیمبر
که تازه دختر تو هست پنج ساله خدیجه

تو نیستی که ببینی به کوچه های مدینه
زنند فاطمه را بهر یک قباله خدیجه

عبدالحسین میرزایی

@rozeh_1


#حضرت_خدیجه

ما سائل لطف فراوان خدیجه
از کودکی خوردیم از نان خدیجه

در راه دین داده همه دار و ندارش
اسلام شد مدیون احسان خدیجه

خرج مسلمانی ما هستی او شد
پس هر چه ما داریم قربان خدیجه

در راه اهل بیت هر کس خرج کرده
فردای محشر هست مهمان خدیجه

جور دگر شد دستگیر ما پیمبر
هر جا قسم خوردیم بر جان خدیجه

شکر خدا هستیم امشب روضه خوانش
شکر خدا هستیم گریان خدیجه

دلشوره دارد یاد فرداهای زهرا
ابر بهاری گشت چشمان خدیجه

انگار دیده آتش و دیوار و در را
غم های زهرا برده سامان خدیجه

ای وای از روزی که با پهلوی زخمی
زهرا شود در عرش مهمان خدیجه

نیمه شبی در خانه خولی نامرد
صد پاره می گردد گریبان خدیجه

محمد حسین رحیمیان

@rozeh_1


#حضرت_خدیجه

زل می‌زند با چشمهای تر به مادر
هی فاطمه در لحظه ی آخر به مادر

سرمایه اش را داد پای دین خدیجه
پس در قبالش هدیه شد کوثر به مادر

تاریخ می گوید چهل نامرد، در اصل؛
آنجا هجوم آورد یک لشکر به مادر

تقسیم شد درد دو عالم بین این دو
سیلی به حیدر خورد و میخ در به مادر

زهرا هم آخر محسنش را خرج دین کرد
مادر به دختر میرود، دختر به مادر

از غنچه ای بعد از گذشت این همه سال
حالا رسیده یک گل پرپر به مادر

ام ابیها نیز ام المومنین شد
چون می رسد این ارث از مادر به مادر

ام المصائب زینب و مظلوم ارباب
آقا به بابا می رود خواهر به مادر

در کربلا سیراب گشت و با سه صورت
با گریه اش خندید علی اصغر به مادر

مهدی رحیمی

@rozeh_1


#حضرت_خدیجه

نظم را نام تو لبریز از فصاحت میکند
شعر زیر سایه ات ، کسب سعادت میکند

از خدا بر تو سلام آورد جبرئیل امین
بر درت پیک خدا عرض ارادت میکند

مادر صدیقه و صدیقه ی امت تویی
طاهری و دین ز تو کسب طهارت میکند

در هجوم وحشی زخم زبان ابتران
دامن پاک تو کوثر را روایت میکند

در بهشت از قصر مروارید داری خانه ای
خاک راهت سرمه در چشمان جنت میکند

قافله در قافله سرمایه دادی... عاقبت
کاروان تو محبت را تجارت میکند

چله ای خرما رساندی در حرا اما رسول
در عوض سیب بهشتی با تو قسمت میکند

پیشتر از دیگران دین تو کامل گشته بود
تا که قلبت با غدیر نور بیعت میکند

بر سر سجاده ی اسلام تو اول زنی
که نمازی آسمانی را اقامت میکند

شمع سان ، لب بسته، میسوزد ز داغ غربتت
قبر ویران تو را هر کس زیارت میکند

در رثایت شعر میگوید امیرالمومنین
اشک پیغمبر ز داغ تو حکایت میکند

مجلس ختم تو را ای برترین امهات
با دلی محزون به پا ختم رسالت میکند

داغ تو ، مرگ ابوطالب ، شده غم روی غم
چشم قرآن گریه بر این دو مصیبت میکند

رفتی و دیگر ندیدی دشمن پیمان شکن
حمله با آتش به سوی بیت عصمت میکند

رفتی و دیگر ندیدی بین آن دیوار و در
دخترت ، خود را مهیای شهادت میکند

رفتی و دیگر ندیدی کربلا بر نیزه ها
سوره ی فجر شما قرآن تلاوت میکند

رفتی و دیگر ندیدی زیر باران عطش
کودک ششماهه ای اتمام حجت میکند

رفتی و دیگر ندیدی خیمه های تشنه را
سیلی و کعبه نی و بیداد ، غارت میکند

رفتی و دیگر ندیدی دست های بسته ای
با عزیزان تو صحبت از اسارت میکند

....رفتی و یک روز می آیی و خواهی دید که
طالب حق شما بر پا قیامت میکند

میثم مومنی نژاد

@rozeh_1


#حضرت_خدیجه

همسنگر بی مثل و مانندم خدیجه
بر عشق تو یک عمر پابندم خدیجه

ای در تمام عرصه هاسنگ صبورم
ای یاور دیرینه ام کوه غرورم

ای تکیه گاه شانه زخمی احمد
ای هرقدم تصدیق تو یار محمد

شد پشت گرمی ام همیشه همت تو
ترویج دین آغاز شد با ثروت تو

سرمایه اصلی آئین پیمبر
مال حلالت بوده و شمشیر حیدر

تو اولین زن دردیار مسلمینی
منصوب حق برنام ام المومنینی

تو پابه پایم درد و محنت می کشیدی
بار رسالت را به دوشت می کشیدی

تو آبروی سرزمین های حجازی
هم سفره ی من بوده ای درعشق بازی

تو حامی زحمت کش دین خدائی
تنها پرستار مناجات حرائی

در مهربانی و وفا غوغا تو هستی
الگوی همسرداری زهرا تو هستی

حالا دگر گیسو سپید و قد کمانی
در هر نوائی اشهدخود را بخوانی

دستان پر مهر تو دیگر پینه بسته
گرد غریبی بر سر و رویت نشسته

هی پلک های بسته را وا میکنی تو
رخسار زهرا را تماشا می کنی تو

دراین دیار بی کسی جان می سپاری
سر روی خاک سرد قبرستان گذاری

تو واسطه کردی به سویم دخترت را
تا بین پیراهن بپیچم پیکرت را

برآبرویت حق در رحمت گشوده
از آسمان بهرت کفن نازل نموده

اماکجائی تا ببینی نور دیده
درکربلایک پیکری را سربریده

جزگیسوی زینب پریشان را نفهمد
هرگز کسی معنای عریان را نفهمد

قاسم نعمتی

@rozeh_1


#حضرت_خدیجه

سلام ای نادر دوران خدیجه
تلاقی زن و ایمان خدیجه

سلام ای دُرّ یزدان سفته ی عشق
سراسر آیه ی ناگفته ی عشق

سلام ای سوره ی مستور بالا
تو را حق پرورید از نور بالا

خدیجه ای که در مرآت منظور
تو با احمد شدی نور علی نور

تو در بین عرب سر بودی اما
زنی نامی و سرور بودی اما

کمالت مال این دنیا نبوده
غمت آمال این دنیا نبوده

تو در دوران ثروتمند بودن
تو در مستی قدرتمند بودن

به دستان خدا محمل سپردی
محمد را که دیدی دل سپردی

تو دلداده شدی، دلداده تا او
تجارت کردی ای بانو تو با او

تو ثروت دادی و ثروت خریدی
تو عزت دادی و عزت خریدی

چه سودی کردی ای بانو چه سودی
که حامی رسول وحی بودی

اگر چه همسر پیغمبری تو
میان همسران او سری تو

مقامی داری اما فوق ادراک
عروجی برتر از ادراک افلاک

از این منظر فقط یکتا تو هستی
خدیجه، مادر زهرا تو هستی

تویی که اولین مومن به دینی
از این رو با علی تو اولینی

خدیجه مزد ایمان تو این شد
که دامادت امیرالمومنین شد

تو دوشادوش احمد رنج دیدی
کنارش رنج ها را گنج دیدی

تو فانیِ مرام مصطفایی
تو سختی دیده ی راه خدایی

تو ای تنهاترین همدم به خاتم
چرا رخت سفر بستی ز عالم

مگر تو بر نبی همسر نبودی
مگر بر فاطمه مادر نبودی

چرا ناگاه ای بانو شکستی
چه شد در بستر رفتن نشستی

تو در بستر پرستاری نداری
دم رفتن کفن داری، نداری

مخور غصه خدا دارد هوایت
کفن از عرش می آید برایت

کفن گفتم دلم لرزید یک آن
غروب کربلا را دید یک آن

زمینی مملو از ماه و ستاره
بدن های شریف پاره پاره

تنی غارت شده، ببریده حنجر
بدون سر، بدون دست، بی سر

سرش بر روی نی چون پاره قرآن
بدن، پامالِ از سم ستوران

لب تشنه چنین جان داده ارباب
برهنه روی خاک افتاده ارباب

در آن دم هاتفی خواند ای خدیجه
حسینت بی کفن ماند ای خدیجه

امیر عظیمی

@rozeh_1


#حضرت_خدیجه

به سیم و زر چه حاجت بود؟! از اینها فراتر داشت
پر از خورشید بود آری نگاهی کیمیاگر داشت

زنان از بی حجابی ها سر تسلیم افکنده....
ولی کنز الحیا از چادر خود تاج بر سر داشت

بزرگان عرب رایک به یک دیروز پس میزد
که این دوشیزه فکر خواستگاری از پیمبر داشت

زمانی که همه خورشید را تکذیب میکردند
خدیجه، چشم های مصطفی را خوب باور داشت

میان قوم خود شان و مقام او فراوان بود
ولیکن با پیمبر عزتی چندین برابر داشت

نبی افلاک را می دید از غار حرا اما
جهان مصطفی در چشم او تصویر بهتر داشت

نماز اولش را با علی پشت پیمبر خواند
شکوه این سه تن باهم هزار الله اکبر داشت

کنار مرتضی دین خدا را حفظ میکرده
که مالش نسبت همشیرگی با تیغ حیدر داشت

دوبازوی پیمبر بی گمان از جنس هم بودند
خدیجه چون علی را داشت درواقع برادر داشت

لبالب بود از قران و آن روزی که مادر شد
به جای طفل در آغوش خود آیات کوثر داشت

همینجا میشود بر پاکی دامان او پی برد
فقط این زن وجودی لایق زهرای اطهر داشت

علی داماد او شد کاش بود آن روز را می دید
که زهرا در نبود مادر خود دیده ای تر داشت

خدیجه در مسیر دین شترها داد بی منت
زنی روی شتر اما هوای فتنه در سر داشت

حسن روز جمل بی شک به یاد مادرش افتاد
به یاد خاطراتی که مروری زجر آور داشت

کمک میخواست پشت در صدا زد خادم خود را
فدای فضه اما فاطمه ای کاش مادر داشت...

مجید تال

@rozeh_1


#حضرت_خدیجه

ای همسر با غیرت طاها خدیجه
ای شان تو بالاتر از بالا خدیجه
روح بلندت اوج اَوْاَدْنا خدیجه
تو دائم الْاِنفاق هستی یا خدیجه

داروندار حضرت زهرا خدیجه

شب تا سحر مشغول تسبیح و دعایی
اول مسلمانِ زنِ دین خدایی
تنها طرفدار حریم مصطفایی
مادر بزرگِ خاندان هَلْ اَتایی

همراه احمد بوده ای هر جا خدیجه

دارایی ات را دادی و دلبر گرفتی
بار اِلَم از دوش پیغمبر گرفتی
سیب بهشتی خوردی و کوثر گرفتی
زهرا که آمد رتبه ی مادر گرفتی

ای که مقام تو بوَد والا خدیجه

پای نبی تا لحظه ی آخر نشستی
با غیرتت بت های یثرب را شکستی
انفاق را هرگز به روی دین نبستی
در تنگنای ظلم، حق را می پرستی

در راه حق کردی فدا جان را خدیجه

از اهل یثرب طعنه و دشنام خوردی
خونِ جگرها در رهِ اسلام خوردی
خونِ دل از زن های نافَرجام خوردی
آن قدْر هم حرف بد از اقوام خوردی

که دل بریدی آخر از دنیا خدیجه

سجاده پای بندگی ات ایستاده
اصلاً مقام توست، مِعْراجُ السَّعاده
دین خدا پیمانه و عشق تو باده
باید به زهرا گفت، ای محراب زاده

جاری نگردد اشکهایت با خدیجه

مادر که باشد، شان دختر پایدار است
این چارچوبِ خانه حتی استوار است
مادر نباشد، روز روشن شام تار است
امشب دل زهرا برایت بی قرار است

بعد تو زهرا می شود تنها خدیجه

بوی جدایی می دهد هرمِ صدایت
دیگر نمی آید صدای ربنایت
این لحظه های آخری باید برایت
روضه بخوانیم از غم کرببلایت

تا چشم های تو شود دریا خدیجه

امشب تمامِ بسترت را، غم گرفته
اِنسیَّةُ الْحورایِ تو، ماتم گرفته
با اینکه قلب حضرت خاتم گرفته
شکر خدا دورِ تو را مَحرَم گرفته

وای از غروب روز عاشورا، خدیجه

رضا باقریان

@rozeh_1


#حضرت_خدیجه

مادری پر غصه و درد آشنا دلواپس است
عزم رفتن کرده تا سمت خدا دلواپس است

مادری افتاده در بستر به حال احتضار
دختری کوچک شده غرق دعا، دلواپس است

بر لبش امن یجیب و دیده هایش غرق اشک
ترس دارد که نگیرد او شفا، دلواپس است

دخترش خورده زمین امروز تعبیرش بد است
از عبور نیلی اش در کوچه ها دلواپس است

شور افتاده دلش چون خواب دیده نیمه شب
گوهرش افتاده زیر دست و پا، دلواپس است

او که در شعب ابیطالب همیشه تشنه بود
تشنه، یاد تشنۀ کرببلا دلواپس است

او که مرهم روی زخم سنگ ها بگذاشته
خوب می فهمد هجوم سنگ را، دلواپس است

من یقین دارم که او بین کفن ها گریه کرد
بر شهید بی کفن، بر بوریا دلواپس است

محسن حنیفی

@rozeh_1


#حضرت_خدیجه

چطوری دلت میاد بدون ما بری سفر
حالا که داری میری، پس ما دو تا رو هم ببر

نه قرارمون نبود، رفیق نیمه راه باشی
گفتی پا به پام می مونی ،تا یه تکیه گاه باشی

به دلم آتیش نزن، گریه ی بی صدا نکن
واسه زنده موندنم، زیر لبت دعا نکن

خیلی زود داری میری!، دخترمون سه ساله شه
نذا باغِ زندگیش، رنگِ گلای لاله شه

وقت کوچت ای پرستو، نمِ پاییزی می خوای!؟
بعد عمری زندگی، تازه ازم چیزی می خوای!؟

نگو دریای غمِ خدیجه ساحل نداره !
همه زندگیم فدات، عبام که قابل نداره !

کفنت رو قراره ازآسمونا بیارن
قراره فرشته ها حلوا و خرما بیارن

به جونم آتیش زده؛ حرفِ کفن-اسمِ عبا
یادتِ گفته بودم براتُ از کرببلا

یادتِ گفته بودم، ازیه غریبِ بی کفن
گفته بودم نوه مُ ؛ کرببلا سر می بُرن

سی هزارتا نامسلمون، نینوا می کشنش
با لبِ تشنه تو گودال بلا می کشنش

توی کربلا سرِ همین عبا بلوا میشه
سر غارتِ یه تیکه پیرهن دعوا میشه

وحید قاسمی

@rozeh_1


#امام_زمان_عج
#ماه_مبارک_رمضان

خورشید پشت ابر ! نشانی به ما بده
ای ماه ! مژده ی رمضانی به ما بده

مثل نسیم صبح از این جا گذر کن و
باد صبای مشک فشانی به ما بده

بی کس تر از همیشه رساندیم خویش را
آواره ایم ... جا و مکانی به ما بده

از بس که در پی همه غیر از تو بوده ایم
از پا نشسته ایم ... توانی به ما بده

از سفره ای که وقت سحر پهن می کنی
مانده غذا و خورده ی نانی به ما بده

" با روضه ی حسین نفس تازه می کنیم "
روضه بخوان دوباره و جانی به ما بده

محمدعلي بياباني

@rozeh_1


#امام_زمان_عج
#ماه_مبارک_رمضان

ای کاش ببینیم همه ماه نهان را
همراه طلوع تو شروع رمضان را
 
با تلخی اشک غمت افطار نمودیم
از ماذنه هر بار شنيديم شنیدیم اذان را
 
چندیست که چشمان زمین بی تو ندیده است
از باد صبا آن نفس مشک فشان را
 
تلخند زبانها بگذار از تو بگویند
تا نام تو تغییر دهد طعم دهان را
 
قلبی که ز خاک کف پاهای تو دور است
صد سال نخواهیم برایش ضربان را

هرگاه که با تو به مناجات نشستیم
یک بار هم احساس نکردیم زمان را
 
گیریم که از دیدن تو چشم بپوشیم
آقای دل ما! چه کنیم این دلمان را؟
 
امسال رسیدیم که از سفره زینب
بر دست گدایان بدهی لقمه نان را
 
خون گریه روز و شبت از غصه زینب
باعث شده در کام بگیریم زبان را
 
 برگرد که از کوفه نه، از کرب و بلا نه
از شام بپرسی سبب قد کمان را

محمد علي بياباني

@rozeh_1


#ماه_مبارک_رمضان

هرکه دارد چشمهای تر پناهش میدهند
بنده وقتی میشود مضطر پناهش میدهند

هرکه خورده سیلی از مردم به دادش میرسند
چون ندارد آبرو دیگر پناهش میدهند

غالباً مهمان اگر ناخوانده باشد میخرند
غالباً درمانده را آخر پناهش میدهند

بد نشد افتاده ام از چشم صاحب کارهام
پادو وقتی دَربِدَر شد سر پناهش میدهند

تاسحر باید سِمِج باشد گدا این دور و بر
چونکه هرجور است پشت در پناهش میدهند

بنده سلطان که باشی پادشاهی میکنی
اسم هرکس میشود نوکر پناهش میدهند

خوش بحال آن کبوتر که اسیر مشهد است
لااقل وقتی ندارد پر پناهش میدهند

لنگ دیدار خدا بودم که دیدم در حرم
هرکه میگوید رضا بهتر پناهش میدهند

من خودم اهل نجف، اجداد من اهل نجف
کلب را در خانه حیدر پناهش میدهند

زیر پای زائران کربلا هرکس که مرد
بچه های فاطمه محشر پناهش میدهند

هیچ کس اطراف گودال بلا سیلی نخورد
هرکسی که مانده بی معجر پناهش میدهند

رضا رسول زاده

@rozeh_1


#ماه_مبارک_رمضان

هر بار دلم خسته شد از بارِ گناهی
شرمنده و بیتاب کشیدم دو سه آهی

با اشک نشستم دم ِ «ألعفو» گرفتم
در بازدمم دیده نشد ذرّه گناهی

یکبار نشد راه ببندی و بگویی-
برگرد برو! عاصی و گم کردۂ راهی

بخشیدی و گفتم چه کنم؟! چارۂ من چیست؟!
از نور دلم کم شده و مانده سیاهی

این نفْس؛ مرا یکسره از راه به در کرد
از راه به در کرده و انداخت به چاهی

خوردم به درِ بسته! رسیدم به امیدِ
یک گوشۂ چشمی! نظری! نیم نگاهی...

از «أسئلکَ» پُر شده این کاسۂ خالی
دستی برسان! ای کرمت لایتناهی

نزدیکتری از رگِ گردن به منِ بد
پس خوب ترین، خوب ترین پشت و پناهی

این سلسله ی کوهِ خطاهای پیاپی
در سجده شد از لطف ِ تو تبدیل به کاهی

ابلیس به عشق من و تو کرد حسادت
میگفت هراسان؛ چه گدایی و چه شاهی

از دور و برم دور شد آنگاه که گفتم:
یا راحمُ یا ساترُ یا ربّ ِ إلهي!

مرضیه عاطفی

@rozeh_1


#ماه_مبارک_رمضان

توبه ام توبه نشد هر چه که همت کردم
من به ستاری تو سخت جسارت کردم

هر چه تو دوست شدی با من الوده ولی
بی حیاتر شده با نفس رفاقت کردم

رمضان است و دل از خواب نکندم افسوس
مثل هر سال من از لطف تو غفلت کردم

من از این فلسفه روزه از این فیض عظیم
به همین تشنگی ساده قناعت کردم

روزه هم چشم مرا باز نکرده،نکند
عادتم بود اگر هرچه عبادت کردم

هر چه هستم سر دیوانگی ام میمانم
روزه ام را فقط افطار به تربت کردم

خواستم از عطش روزه بگویم اما
از لب تشنه اش احساس خجالت کردم

روزه ام روضه شد و روضه مرا میکشدم
یاد ان تشنه لب کرببلا میکشدم

حسن کردی

@rozeh_1

20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.