مثله کردن را میتوان تحقق نوعی «کردار تام» تعبیر کرد که اوتو رنک آن را اصل تفکیککنندۀ هنرمند از «انسانهای معمولی» میداند. گوش بریدۀ ونگوگ چشمهای کورشدۀ اودیپوس را به ذهن متبادر میسازد که در فرهنگ غربی از نمودهای مهم خودایثارگری به شمار میرود. زندگینامۀ او بهراحتی با مجموعۀ بنمایههایی دال بر استثنایی بودن وفق دارد. این بنمایهها معمولاً موجب میشوند آثار او در مقام هنرمند، نه علت جایگاه نامعمول او، بلکه پیامد استعداد ذاتی او تلقی شوند، آن هم در چارچوب سرنوشتی مختص «جهانی که در آن شاعرها، قهرمانها و قدیسها انسانهای دیگر را به وحشت میاندازند». افزون بر این، شخصیت ونگوگ، با ترکیب «جوشش» نابغه و «معنویت» قدیس، مقتضیات دوگانۀ مربوط به وقف زندگی به «امور شکوهمند» هنری و «ارادۀ معنوی بیش از اندازه» را برآورده میسازد؛ چیزی که ماکس شلر آن را ویژگی خاص قهرمانها میداند.
از کتابِ «شکوه ونگوگ»
انسانشناسی تحسین
ناتالی اِنیک
ترجمهٔ حسن خیاطی
مثله کردن را میتوان تحقق نوعی «کردار تام» تعبیر کرد که اوتو رنک آن را اصل تفکیککنندۀ هنرمند از «انسانهای معمولی» میداند. گوش بریدۀ ونگوگ چشمهای کورشدۀ اودیپوس را به ذهن متبادر میسازد که در فرهنگ غربی از نمودهای مهم خودایثارگری به شمار میرود. زندگینامۀ او بهراحتی با مجموعۀ بنمایههایی دال بر استثنایی بودن وفق دارد. این بنمایهها معمولاً موجب میشوند آثار او در مقام هنرمند، نه علت جایگاه نامعمول او، بلکه پیامد استعداد ذاتی او تلقی شوند، آن هم در چارچوب سرنوشتی مختص «جهانی که در آن شاعرها، قهرمانها و قدیسها انسانهای دیگر را به وحشت میاندازند». افزون بر این، شخصیت ونگوگ، با ترکیب «جوشش» نابغه و «معنویت» قدیس، مقتضیات دوگانۀ مربوط به وقف زندگی به «امور شکوهمند» هنری و «ارادۀ معنوی بیش از اندازه» را برآورده میسازد؛ چیزی که ماکس شلر آن را ویژگی خاص قهرمانها میداند.
از کتابِ «شکوه ونگوگ»
انسانشناسی تحسین
ناتالی اِنیک
ترجمهٔ حسن خیاطی