از نظر هابز آنچه انسان را از شرارت و تباهى در وضع طبيعى به مدنيت رهنمون مىشود، شناخت و پذيرش تكليف و وظيفه است نه حق و حقوق.
آنچه ما را «آدم» مىكند، دانش وظيفهشناسى است، وگرنه حيوانات هم مانند انسان مىتوانند حق و حقوقى داشته باشند، درحالىكه تكليف و وظيفه نمىشناسند. آنچه آدمى را مدنى و متمدن مىسازد، تكليف است نه حق.
اين ديدگاه هابز، در عصر سلطهٔ گفتمان مردمسالارى و حقوق بشر، ممكن است «محافظهكارانه»، «ضد دموكراسى»، «سلطنتطلبانه»، «اشرافىمآب» و «بدبينانه» بهنظر برسد. اما واقعيت اين است كه حكومتها و دولتها، هميشه و همواره، از هر شكل و نوعى، ازجمله دولتهاى پارلمانى و حكومتهاى مردمسالار امروز، بهشيوههاى آشكار و پنهان و از طريق دستگاههاى عقيدتى و فكرى و انتظامى و نظامى و امنيتى، تكاليف و وظايف اتباع و شهروندان را در قالب قوانين گوناگون معيّن مىكنند و با كاربرد ضمانت اجراهاى گوناگون قانونى و جزايى و اجتماعى و حقوقى اجراى آن تكاليف و وظايف را تضمين مىنمايند.
از کتابِ بهیموت
یا پارلمان طولانی
توماس هابز
ترجمهٔ حسین بشیریه
از نظر هابز آنچه انسان را از شرارت و تباهى در وضع طبيعى به مدنيت رهنمون مىشود، شناخت و پذيرش تكليف و وظيفه است نه حق و حقوق.
آنچه ما را «آدم» مىكند، دانش وظيفهشناسى است، وگرنه حيوانات هم مانند انسان مىتوانند حق و حقوقى داشته باشند، درحالىكه تكليف و وظيفه نمىشناسند. آنچه آدمى را مدنى و متمدن مىسازد، تكليف است نه حق.
اين ديدگاه هابز، در عصر سلطهٔ گفتمان مردمسالارى و حقوق بشر، ممكن است «محافظهكارانه»، «ضد دموكراسى»، «سلطنتطلبانه»، «اشرافىمآب» و «بدبينانه» بهنظر برسد. اما واقعيت اين است كه حكومتها و دولتها، هميشه و همواره، از هر شكل و نوعى، ازجمله دولتهاى پارلمانى و حكومتهاى مردمسالار امروز، بهشيوههاى آشكار و پنهان و از طريق دستگاههاى عقيدتى و فكرى و انتظامى و نظامى و امنيتى، تكاليف و وظايف اتباع و شهروندان را در قالب قوانين گوناگون معيّن مىكنند و با كاربرد ضمانت اجراهاى گوناگون قانونى و جزايى و اجتماعى و حقوقى اجراى آن تكاليف و وظايف را تضمين مىنمايند.
از کتابِ بهیموت
یا پارلمان طولانی
توماس هابز
ترجمهٔ حسین بشیریه