اگر ابراهيم ايمان نداشت بىگمان سارا از اندوه مرده بود و ابراهيم، خسته از غم، به جاى درک برآورده شدن آرزو به آن، بدان گونه كه بر رؤياى جوانى، لبخند مىزد. اما ابراهيم ايمان داشت، از اين رو جوان بود؛ زيرا آن كس كه هميشه در آرزوى بهترين چيز است سرخورده از زندگى پير مىشود، و آن كس كه هميشه مهياى بدترين چيز است زودهنگام پير مىشود، اما آن كس كه ايمان دارد جاودانه جوان مىماند. پس ستايش بر اين داستان باد! زيرا سارا، اگرچه ساليانى بر او گذشته بود اما هنوز اين اندازه جوان بود كه لذت مادر بودن را بخواهد، و ابراهيم، اگرچه مويش خاكسترى شده بود هنوز اين اندازه جوان بود كه بخواهد پدر باشد. از جنبه ظاهر شگفتى آن بود كه امر بر طبق انتظار آنان گذشت، و در يك معناى عميقتر معجزه ايمان در اين است كه ابراهيم و سارا اين اندازه جوان بودند كه آرزو كنند و ايمان آرزوى آنان، و از اين رو جوانى آنان را حفظ كرد. او تحقق وعده را پذيرفت، آن را به بركت ايمان پذيرفت، و امر موافق با وعده و ايمان او گذشت - زيرا موسى با عصاى خويش به صخره نواخت، اما ايمان نداشت.
از کتابِ ترس و لرز؛ سورن کیرکگور؛ ترجمهٔ عبدالکریم رشیدیان
اگر ابراهيم ايمان نداشت بىگمان سارا از اندوه مرده بود و ابراهيم، خسته از غم، به جاى درک برآورده شدن آرزو به آن، بدان گونه كه بر رؤياى جوانى، لبخند مىزد. اما ابراهيم ايمان داشت، از اين رو جوان بود؛ زيرا آن كس كه هميشه در آرزوى بهترين چيز است سرخورده از زندگى پير مىشود، و آن كس كه هميشه مهياى بدترين چيز است زودهنگام پير مىشود، اما آن كس كه ايمان دارد جاودانه جوان مىماند. پس ستايش بر اين داستان باد! زيرا سارا، اگرچه ساليانى بر او گذشته بود اما هنوز اين اندازه جوان بود كه لذت مادر بودن را بخواهد، و ابراهيم، اگرچه مويش خاكسترى شده بود هنوز اين اندازه جوان بود كه بخواهد پدر باشد. از جنبه ظاهر شگفتى آن بود كه امر بر طبق انتظار آنان گذشت، و در يك معناى عميقتر معجزه ايمان در اين است كه ابراهيم و سارا اين اندازه جوان بودند كه آرزو كنند و ايمان آرزوى آنان، و از اين رو جوانى آنان را حفظ كرد. او تحقق وعده را پذيرفت، آن را به بركت ايمان پذيرفت، و امر موافق با وعده و ايمان او گذشت - زيرا موسى با عصاى خويش به صخره نواخت، اما ايمان نداشت.
از کتابِ ترس و لرز؛ سورن کیرکگور؛ ترجمهٔ عبدالکریم رشیدیان