فروید در نامهای به ریچارد دایرـبنیت مینویسد: من وانمود نمیکنم که هدف باید تبدیل انسانها به خدایان و تبدیل زمین به بهشت باشد؛ آنچه بیشتر یادآور افکار کهنه است، بیآنکه درست باشد. سرشت ما انسانها بر طبیعت حیوانیمان استوار است، ما هرگز نمیتوانیم ماهیتی خدایگونه به خود بگیریم. زمین سیارۀ کوچکی است و درخور تبدیل شدن به “بهشت” نیست.
آنچه در بررسیهای فروید برای ما بیش از جنبههای حقوقی و تشکیلاتی مسئلۀ جنگ اهمیت و جذابیت دارد، آگاهی از آراء و افکار او در جایگاه دانشمندی آشنا به غرایز انسانی است. آینشتاین در پرسشهای خود از فروید، به نکتهای اشاره میکند که پاسخ فروید به آن در واقع شروع بررسی روانشناسانۀ وی از پدیدۀ جنگ است؛ در واقع هر دو بر این باورند که علل اصلی بروز پدیدۀ شوم جنگ را نباید صرفاً در جهان سیاست و دنیای اقتصاد جستوجو کرد. بیتردید قدرتطلبی و زیادهخواهی و گرایشهای توسعهطلبانۀ قدرتهای کوچک و بزرگ، و نیز استبداد رأی دیکتاتورها و سوداگریهای صاحبان صنایع نظامی، از علل وقوع جنگها است.
از کتابِ چرا جنگ؟
تدوین و ترجمهٔ خسرو ناقد
فروید در نامهای به ریچارد دایرـبنیت مینویسد: من وانمود نمیکنم که هدف باید تبدیل انسانها به خدایان و تبدیل زمین به بهشت باشد؛ آنچه بیشتر یادآور افکار کهنه است، بیآنکه درست باشد. سرشت ما انسانها بر طبیعت حیوانیمان استوار است، ما هرگز نمیتوانیم ماهیتی خدایگونه به خود بگیریم. زمین سیارۀ کوچکی است و درخور تبدیل شدن به “بهشت” نیست.
آنچه در بررسیهای فروید برای ما بیش از جنبههای حقوقی و تشکیلاتی مسئلۀ جنگ اهمیت و جذابیت دارد، آگاهی از آراء و افکار او در جایگاه دانشمندی آشنا به غرایز انسانی است. آینشتاین در پرسشهای خود از فروید، به نکتهای اشاره میکند که پاسخ فروید به آن در واقع شروع بررسی روانشناسانۀ وی از پدیدۀ جنگ است؛ در واقع هر دو بر این باورند که علل اصلی بروز پدیدۀ شوم جنگ را نباید صرفاً در جهان سیاست و دنیای اقتصاد جستوجو کرد. بیتردید قدرتطلبی و زیادهخواهی و گرایشهای توسعهطلبانۀ قدرتهای کوچک و بزرگ، و نیز استبداد رأی دیکتاتورها و سوداگریهای صاحبان صنایع نظامی، از علل وقوع جنگها است.
از کتابِ چرا جنگ؟
تدوین و ترجمهٔ خسرو ناقد