«پاککردن منظره» بهطور مثال میتواند از خلال یک نقد فمینیستی از منابع اکسپرسیونیستی آبستره دریافت شود و با جایگزینی وسیلهی تجاری هنری معمول (قلممو) با یک چیز محلی (جاروی خانه) بهعنوان چالشی با حیطهی مردسالار اکسپرسیونیسم آبستره دیده شود. در این مکالمه، پاککردن منظره، به غیبت قابلتوجه هنرمندان زن از جنبشهای روایت مردانه و کمبود ارزشگذاری به «کار زنان» اشاره دارد. یا مکالمهی دیگری میتواند نقش کارگر را در کار پوشش دهد و زیبایی را در تکرار روزمره ببیند.
ربکا اشنایدر توانایی هنرمند در جذب فرایند مکالمه را جالب میداند، مانند زمانی که در موسیقی جَز یا بلوز یک سولو اجرا میشود و یک هنرمند میگوید و دیگری جواب میدهد، و اینطور مینویسد:
سولوها در جَز، همدیگر را بیان میکنند، در یکدیگر محو میشوند، به همدیگر واکنش نشان میدهند و یکدیگر را تکرار میکنند و یک کار کامل متداخل اجرا میکنند که در آن کیفیت «سولو»ی هر حرکت، عمیقاً با بازتاب قبلیها و طنین پاسخهای بعدی در هم میآمیزد.
اشنایدر بیشتر توضیح میدهد که عنوان «هنرمند سولو» یا «مؤلف» به کسانی گفته میشود که تقدم یا برتری متن را کنار گذاشتهاند، کسانی که کارشان برخلاف جهت یا «نشدنی» است که به نوعی سبک یا رسانه محدود باشد:
هنرمند، تبدیل به نماینده یا بازیگر میشود، در حالتی که بهنظر مثل نوعی مقاومت میآید در مقابلِ... همان رسانهای که ازطریق آن ظهور میکند و معمولاً ازطریق همان نیز مستند و ثبت میشود. به این طریق، هنر حرکتمحور خود را قابل تغییرِفرم و قابل دوباره بازگوشدن میکند. در اینجا تغییر «ازطریق بازگویی» اساس کار است.
| طراحی پرفورمنس | دوریتا هنا، اولاو هارسل | بهار صیرفی | نظریه و تئاتر |
ربکا اشنایدر توانایی هنرمند در جذب فرایند مکالمه را جالب میداند، مانند زمانی که در موسیقی جَز یا بلوز یک سولو اجرا میشود و یک هنرمند میگوید و دیگری جواب میدهد، و اینطور مینویسد:
سولوها در جَز، همدیگر را بیان میکنند، در یکدیگر محو میشوند، به همدیگر واکنش نشان میدهند و یکدیگر را تکرار میکنند و یک کار کامل متداخل اجرا میکنند که در آن کیفیت «سولو»ی هر حرکت، عمیقاً با بازتاب قبلیها و طنین پاسخهای بعدی در هم میآمیزد.
اشنایدر بیشتر توضیح میدهد که عنوان «هنرمند سولو» یا «مؤلف» به کسانی گفته میشود که تقدم یا برتری متن را کنار گذاشتهاند، کسانی که کارشان برخلاف جهت یا «نشدنی» است که به نوعی سبک یا رسانه محدود باشد:
هنرمند، تبدیل به نماینده یا بازیگر میشود، در حالتی که بهنظر مثل نوعی مقاومت میآید در مقابلِ... همان رسانهای که ازطریق آن ظهور میکند و معمولاً ازطریق همان نیز مستند و ثبت میشود. به این طریق، هنر حرکتمحور خود را قابل تغییرِفرم و قابل دوباره بازگوشدن میکند. در اینجا تغییر «ازطریق بازگویی» اساس کار است.
| طراحی پرفورمنس | دوریتا هنا، اولاو هارسل | بهار صیرفی | نظریه و تئاتر |