نشر نیماژ


Kanal geosi va tili: Eron, Forscha
Toifa: ko‘rsatilmagan


آدرس دفتر مرکزی:
تهران، خیابان انقلاب، خیابان لبافی‌نژاد، حدفاصل خیابان دانشگاه و خیابان فخر رازی، پلاک 184، طبقه‌ی دوم
شماره تماس:
۰۲۱۶۶۴۰۲۳۴۳
۰۲۱۶۶۴۰۲۳۴۴
اینستاگرام:
www.instagram.com/nimajpublication
توئیتر:
https://twitter.com/Nimajpublishing?s=08

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Kanal geosi va tili
Eron, Forscha
Toifa
ko‘rsatilmagan
Statistika
Postlar filtri


هدف پژوهش این کتاب برخورد نشانه‌شناسانه با بدن صحنه‌ای است. بررسی بدن اجراگر به مثابه‌یی سوژه‌ای که بدن خود را در زمینه‌ی تئاتر و هنر اجرا به‌نمایش می‌گذارد. اینکه چنین سوژه‌ای از طریق کدام تکنیک‌ها موفق به خلق و ساخت "حضور صحنه‌ای" خواهد شد؟ از چه روش‌هایی برای بیان نمایشی بهره می‌برد و کدام راهبردها او را در برقراری چنین ارتباطی یاری می‌رسانند؟ مقصود در نهایت بررسی نشانه‌شناختی بدن صحنه‌ای در نسبت با کنش اجرایی است. بنابراین در این دایره‌ی پژوهشی، از یک سو مطالعه‌ی نشانه‌شناختی بدن با تمام پیچیدگی‌هایش، صیرورت مداومش، ناهمگونی ابعاد و زبان‌هایی که از آن عبور می‌کنند و آن را می‌سازند و از دیگرسو کنش اجرایی با رویکرد نشانه‌شناسانه که در نهایت به هدفی زیبایی‌شناسانه منتهی می‌شود و با حضور یک اجراگر (بازیگر، رقصنده، هنرمند) و دست‌کم یک تماشاگر ممکن می‌گردد؛ مورد بحث قرار می‌گیرند. در این مسیر تمرکز بر مداقه روی رابطه‌ی متقابل میان بدن و کنش اجرایی قرار گرفته است. بدنی که با قراردادن کنش اجرایی در مرکز عمل خود، آن را عینی می‌کند.

نیماژ منتشر کرد:

| بدن صحنه‌ای | ماریا لورنزینی | علی شمس | نظریه و تئاتر |


‌روح‌القدس فقط آنجایی خود را تمام و کمال متجلی می‌سازد که جشن و سرور و چراغانی و خنده و شادی برپاشده باشد.


هاینریش هاینه از مهم‌ترین نویسندگان و شعرای آلمانی و از معروف‌ترین چهره‌های مکتب رمانتیسیسم در قرن ۱۹ به‌شمار می‌رود. او اندیشمندی است که با آثار ادبی‌اش، به مخاطب اجازه می‌دهد تا عمق اندیشه‌ی این چهره‌ی متفکر را دریابد.

دو عنصر تکرارشونده‌ی آثار هاینه یعنی سفر و شوخ‌طبعی در کتاب حاضر نیز به چشم می‌خورند اما مورد دوم در این اثر از شوخ‌طبعی پا را فراتر گذاشته و آنچنان طنز نافذ و توفنده‌ای در داستان ایجاد کرده و این طنز آنچنان درهم‌تنیده با سرشت انسانی‌ست که انگار نه انگار این رمان بیش از ۱۲۰ سال پیش نوشته شده است؛ تو گویی یکی از نویسندگان متفاوت امروز وقایع داستان را برایتان روایت می‌کند.

این اثر شاخص را حسین منصوری مستقیم از زبان آلمانی به فارسی برگردانده است.


به‌زودی منتشر می‌شود:

| خاطرات دانشجوی الهیات | هاینریش هاینه | برگردان از متن آلمانی: حسین منصوری | مینماژ: کتاب‌های جیبی نشر نیماژ |


دو محقق تصمیم می‌گیرند پای مفهومی از فیزیک کوانتوم به‌نام «درهم‌تنیدگی» را به عالم روانشناسی، جامعه‌شناسی و انسان‌شناسی باز کنند و درباره تطبیق این مفهوم در شبکه‌های انسانی و اجتماعی پژوهش کنند؛ نتیجه‌ی این تحقیقات آنچنان عجیب و غریب می‌نماید که مجبور می‌شوند این نتایج را دوباره و چندباره به آزمون بگذارند. خودشان می‌گویند: «این نتایج بیشتر به فیلم‌های تخیلی هالیوود شبیه بود بنا بر این خودمان تردید کردیم و سعی کردیم بیشتر آزمایششان کنیم اما هربار همان نتایج به دست می‌آمد.»
دو مفهوم در این تحقیقات نمود بیشتری دارند: «پیوند قوی» و «پیوند ضعیف». ما در طول زندگی ممکن است چند دوست صمیمی داشته باشیم که بیشتر وقتمان را با آن‌ها می‌گذرانیم: به پیوندی که با آنها داریم «پیوند قوی» اطلاق می‌شود و این دوستان صمیمی ما اگر دوستانی داشته باشند که آنها نیز دوستانی داشته باشند، به حلقه‌های چندم این ارتباطات، «پیوند ضعیف» می‌گویند. یکی از نتایج این تحقیقات این است که برعکس تصور، بیشترین تاثیر بر سبک و کیفیت زندگی، موفقیت یا عدم موفقیت و... نه از پیوندهای قوی بلکه از پیوندهای ضعیفمان می‌گیریم...
‌‌
کتاب درهم‌تنیدگی نتایج این تحقیقات شگفت‌انگیز را در اختیار عموم مردم قرار داده است.


| درهم‌تنیدگی| نیکولاس کریستاکیس، جیمز فاولر| دکتر سامان الهیاری تفرشی| استخوان‌های روح | نشر نیماژ |


سالواتیه‌را هر روز نقاشی می‌کرد. هرشنبه با رنگ آبی در پایین‌ترین نقطه‌ی تابلو که دستش می‌رسید تاریخ می‌زد. بعضی هفته‌ها پنج متر نقاشی می‌کرد؛ بعضی هفته‌ها هم فقط یک متر، اما هیچ‌گاه کمتر از این نقاشی نکرد. مقداری که نقاشی می‌کرد بسته به جزئیاتی که کار لازم داشت فرق می‌کرد. هیچ‌وقت نقاشی‌کشیدن را متوقف نکرد چون برای او بوم نقاشی هیچ‌وقت از حرکت نمی‌ایستاد. انگار با این شیوه می‌خواست از فلج قلمی خلاص شود که گریبان هر نقاشی را می‌گیرد. انگار طاقه‌ی کرباس مدام به سمت چپ باز می‌شد؛ طوری که او در مقام نقاشْ قادر به مهار آن نبود. هرگز به خودش اجازه نداد که به عقب برگردد و به‌سراغ کارهای گذشته‌اش برود. اگر چیزی را که کشیده بود دوست نداشت، آن را مجدداً و در ادامه با تغییراتی می‌کشید؛ اما هیچ‌گاه به عقب برنگشت. مثل گذشته‌هایی که گذشته‌اند؛ تغییر آنچه کشیده بود غیرممکن می‌نمود.


| سال لال | پدرو مایرال | اسدالله امرایی | مینیماژ؛ کتاب‌های حبیبی نشر نیماژ |


در سوگ‌نامه‌ی سنگ قبر مارسل دوشان می‌خوانیم: «به‌علاوه، همیشه این انسان‌های دیگرند که می‌میرند» این را هم می‌توان به دو صورت تفسیر کرد: یا بدین معنا که همیشه این دیگران هستند که می‌میرند یا - تفسیر دوم نیز به همان اندازه جالب است - هرچه بیشتر زنده بمانیم شاهد مرگ‌های بیشتری خواهیم بود. البته یک استثنا وجود دارد: مرگ خود ما.

| داستایفسکی در سیبری از هگل می‌خواند و می‌گرید | لزلواف فولدنی | یاسمن ثانوی | استخوان‌های روح | نشر نیماژ |


خون بر آسمان‌ها می‌خروشد. ستم بر آسمان‌ها می‌خروشد. بدون خون، ستم نمی‌توانست بر آسمان‌ها بخروشد.

به‌بهانه‌ی ششم دسامبر، زادروز پیتر هانتکه؛ برنده‌ی نوبل ادبیات سال 2019

- ‌ذهنیت هانتکه در نمایشنامه‌‌ی کاسپار به‌نحوی به میستیسیسم (اسرار باطنی) نزدیک می‌شود؛ او، به‌شکلی انتزاعی، فلسفی و تحلیل‌گر، فرمی پیچیده و غیرواقع‌گرا را در نمایش کاسپار ارائه می‌کند. هانتکه، با وسواس تمام، زبان را با ابهامی عمدی نمایشی می‌کند و به‌طرف مفاهیمی فلسفی می‌برد، بدون اینکه ظاهراً هیچ‌گونه جمله‌ی فلسفی بیان کند.

-نمایش کاسپار از هرگونه روایت داستانی اجتناب می‌کند. داستان نمایش کاملاً ساده است و ما مردی دلقک‌‌گونه را در جایگاه شخصیت اصلی می‌بینیم، که او هم مانند کاسپار هاوزر واقعی قادر به سخن گفتن نیست. او هم مانند کاسپار هاوزر فقط یک جمله ازحِفظ دارد: «من می‌خواهم آن‌طوری باشم که یک کسی، یک‌وقتی آن‌طوری بوده.» و این جمله تنها و اولین ملکیت کاسپار است.‌


| کاسپار | پیتر هانتکه | سودابه فضایلی | تئاتر آنسو | نشر نیماژ |


به‌بهانه سوم دسامبر؛ زادروز جوزف کنراد

تئودور کنراد نالچ کورزینوسکی در سال ۱۸۵۷ در بردیچیف، امپراتوری روسیه (پادولیای، اوکراین کنونی) متولد شد، دشتی حاصلخیز بین لهستان و روسیه که زمانی بخشی از خاک لهستان بود و سپس جزو روسیه شد.

آپولو کورزینوفسکی، پدر کنراد، شاعر و مترجم ادبی از زبان‌های انگلیسی و فرانسه بود و جوزف در بچگی رمان‌های انگلیسی را به زبان‌های فرانسه و لهستانی پیش پدرش می‌خواند. آپولو کورزینوفسکی که درگیر فعالیت‌های ضد تزاریست‌ها شده بود، در سال ۱۸۶۱ با خانواده‌اش به ولگودا در شمال روسیه تبعید شد. در این سفر جوزف مبتلا به سینه‌پهلو شد و در سال ۱۸۶۵ مادرش به همین مرض فوت کرد.

پدر کنراد که تعلیم او را به عهده گرفته بود در سال ۱۸۶۹ به مرض سل درگذشت. جوزف را به سوئیس، پیش دایی‌اش «تادئوس بابروسکی» که تأثیر زیادی در زندگی کنراد داشت، فرستادند. جوزف که اصرار داشت دایی‌اش اجازه دهد دریانورد شود، در سال ۱۸۷۴ به فرانسه رفت و چند سالی در آن‌جا زبان فرانسه‌اش را بهتر کرد و دریانوردی آموخت. در فرانسه با محافل زیادی آشنا شد ولی به قول خودش دوستان بوهمیایی‌اش بودند که او را با نمایش‌نامه و اپرا و تئاتر آشنا کردند. در همین مدت ارتباط خوبی هم با دریانوردان داشت و چیزی نگذشت که دیده‌بان قایق‌های راهنما شد. کارگرانی که در کشتی دید و کارهایی که به او تحمیل کردند، همه زمینه‌ای برای جزئیات درخشان رمان‌هایش شد.

رمان کوتاه همراز، یکی از کتاب‌هایی‌ از این نویسنده است که داستان آن در فضای کشتی و دریانوردی می‌گذرد، واجد ابهامی عمیق و تأثیرگذار است و به خوبی سبک درخشان کنراد را نمایندگی می‌کند. این کتاب را بهاره تقی‌زاده حمید به فارسی برگردانده است و در قالب کتاب‌های جیبی نشر نیماژ (مینیماژ) منتشر شده است.


جوزف کنراد
زادروز: سوم دسامبر 1857
درگذشت: سوم اوت 1924


«پاک‎کردن منظره» به‌طور مثال می‎تواند از خلال یک نقد فمینیستی از منابع اکسپرسیونیستی آبستره دریافت شود و با جایگزینی وسیله‏ی تجاری هنری معمول (قلم‎مو) با یک چیز محلی (جاروی خانه) به‌عنوان چالشی با حیطه‎ی مردسالار اکسپرسیونیسم آبستره دیده شود. در این مکالمه، پاک‎کردن منظره، به غیبت قابل‌توجه هنرمندان زن از جنبش‎های روایت مردانه و کمبود ارزش‌گذاری به «کار زنان» اشاره دارد. یا مکالمه‎ی دیگری می‎تواند نقش کارگر را در کار پوشش دهد و زیبایی را در تکرار روزمره ببیند.
ربکا اشنایدر توانایی هنرمند در جذب فرایند مکالمه را جالب می‎داند، مانند زمانی که در موسیقی جَز یا بلوز یک سولو اجرا می‌شود و یک هنرمند می‌گوید و دیگری جواب می‎دهد، و این‌طور می‌نویسد:
سولوها در جَز، همدیگر را بیان می‌کنند، در یکدیگر محو می‌شوند، به همدیگر واکنش نشان می‎دهند و یکدیگر را تکرار می‌کنند و یک کار کامل متداخل اجرا می‌کنند که در آن کیفیت «سولو»ی هر حرکت، عمیقاً با بازتاب قبلی‌ها و طنین پاسخ‌های بعدی در هم می‌آمیزد.
اشنایدر بیشتر توضیح می‎دهد که عنوان «هنرمند سولو» یا «مؤلف» به کسانی گفته می‌شود که تقدم یا برتری متن را کنار گذاشته‎اند، کسانی که کارشان برخلاف جهت یا «نشدنی» است که به نوعی سبک یا رسانه محدود باشد:
هنرمند، تبدیل به نماینده یا بازیگر می‌شود، در حالتی که به‌نظر مثل نوعی مقاومت می‌آید در مقابلِ... همان رسانه‎‌ای که ازطریق آن ظهور می‌کند و معمولاً ازطریق همان نیز مستند و ثبت می‌شود. به این طریق، هنر حرکت‌محور خود را قابل تغییرِ‌فرم و قابل دوباره بازگوشدن می‌کند. در اینجا تغییر «ازطریق بازگویی» اساس کار است.



| طراحی پرفورمنس | دوریتا هنا، اولاو هارسل | بهار صیرفی | نظریه و تئاتر |



گراهام هارمن، متولد ۹ مارس ۱۹۶۸ استاد ارشد فلسفه در سای-آرک در لس آنجلس است. کار او بر متافیزیک اشیاء منجر به توسعه‌ی هستی‌شناسی معطوف به شیء شد. او یک چهره‌ی محوری در جریان واقع‌گرایی نظرورزانه در فلسفه‌ی معاصر است.

هگل می‌گفت وقتی سعی می‌کنیم به «هستی، هستی ناب» بیندیشیم، به هیچ ‌‌ می‌اندیشیم. مسئله‌ی هگل آن است که چه‌چیز اندیشیدنی‌ است یا ما چه‌چیز را می‌توانیم ‌بیندیشیم. در مقابل، مسئله‌ی رئالیسم نظرورزانه هستی برای ما، یا دسترسی ما به یا نسبت ‌ما با هستی نیست؛ هستی به‌خودی‌خود است. این فاصله‌گیری از محوریت انسان ‌اندیشنده چیزی است که رئالیسم نظرورزانه از آن آغاز می‌کند. انسان به‌مثابه‌ی هستی‌ ‌در مجاورت هستنده‌های نا-انسانی دیگر، بدون جایگاهی ویژه‌:‌‌ یا هستی‌شناسی‌ مسطح و ‌نه سلسله‌مراتبی؛ همه به یک اندازه واقعی . با به‌‌زیرکشیدن انسان از جایگاه ‌خداوندی‌ در نسبت با بقیه‌ی هستنده‌ها، فضا برای اشیاء گشوده می‌شود.‌


| هستی‌شناسی معطوف به شیء | گراهام هارمن | نوید حمزوی | استخوان‌های روح؛ کتاب‌های نشر نیماژ در زمینه‌ی علوم انسانی |



هستی‌شناسی معطوف به شیء مدعی است، برخلاف فلسفه‌ی قرون وسطی، خدا را در یک ‌کفه‌ی ترازو و جهان را در کفه‌ی دیگر نمی‌گذارد و برخلاف فلسفه‌ی مدرن (و پست‌مدرن) جای ‌خدا را با انسان عوض نمی‌کند. برای نویسندگان این حوزه، همه‌ی هستنده‌ها در یک سطح قرار ‌دارند. فلسفه‌ی معطوف به شیء، بین راه بن‌بست دانش و الهیات سلبی به واقعیت، ‌زیبایی‌شناسی را پیشنهاد می‌دهد. رئالیسم نظرورزانه و هستی‌شناسی معطوف به شیء مکتب فکری جدیدی است ‌که می‌تواند ‌اندیشه‌ی‌ فارسی را هم نو کند، زیرا ترجمه همواره گشایشی است به‌سمت شیء ‌ناآشنا.‌‌

از کتابفروشی‌های سراسر کشور بخواهید:

| هستی‌شناسی معطوف به شیء | گراهام هارمن | نوید حمزوی| استخوان‌های روح | نشر نیماژ |




شیء مستقل از اندیشه و به‌طور کلی مستقل از انسان موضوع این کتاب و ‌فلسفه‌ی جدید و به‌نسبت نوپایی است که گراهام هارمن آن را به انگلیسی ‌Object-Oriented Ontology‌ یا هستی‌شناسی معطوف به شیء می‌خواند. به‌اختصار ‌OOO‌.‌

هارمن همه‌چیز را شیء ‌می‌داند. خودش، من، شما، قابلمه در آشپزخانه، ذرات و از جنگ داخلی امریکا ‌تا انقلاب ۵۷ ایران.

هستی‌شناسی معطوف به شیء (‌OOO‌) برای خواننده‌ی عام نوشته ‌شده، اما با اتمام کتاب دید جامعی به ‌OOO‌ پیدا ‌می‌کنید‌.

هستی‌شناسی معطوف به شیء تئوری همه‌چیز را نه در علم فیزیک بلکه در فلسفه پیدا ‌می‌کند و خود را به‌عنوان تئوری همه‌چیز جدید عرضه و با صدای بلند اعلام می‌کند: بنیان ‌کل فلسفه‌ زیبایی‌شناسی است.

هارمن در فصل سوم کتاب، مواجهه‌ی فلسفه‌ی جدید ‌با جامعه و سیاست را نشان می‌دهد و با رجوع به ماکیاولی، هابز و نیچه به اسقاطِ جریان ‌چپ و راست در سیاست می‌پردازد.

هارمن که ‌اکنون به تدریس در مؤسسه‌ی ‌معماری کالیفرنیای جنوبی ‌مشغول ‌است در اثر خود به تأثیر ‌OOO‌ بر حوزه‌ی معماری نیز می‌پردازد...

منتشر شد:

| هستی‌شناسی معطوف به شئ | گراهام هارمن | نوید حمزوی | نشر نیماژ |


🟦 افراد تقریباً به همان روشی شغل پیدا می‌کنند که شرکای جنسی خود را می‌یابند.

🟦 ما با دوستانِ دوستان و افراد متنوعی که به‌خوبی نمی‌شناسیم، «روابط ضعیف» داریم اما این نوع پیوندها می‌توانند برای پیوستن ما به افرادی که اصلاً آن‌ها را نمی‌شناسیم بسیار ارزشمند باشند؛ درنتیجه مجموعه‌ی بیشتری از افراد را برای انتخاب به ما می‌دهند؛ بنابراین بهترین راه برای جست‌وجوی شبکه‌ی خود این است که فراتر از پیوستگی‌های مستقیمِ خود را ببینید، اما نه آن‌قدر دور که دیگر چیز مشترکی با مخاطبین خود نداشته باشید. دوستِ یک دوست یا دوستِ دوستِ یک دوست ممکن است درست همان کسی باشد که شما را به همسر آینده‌تان معرفی می‌کند.


🟦 افرادی که روابط ضعیفِ زیادی دارند، در ازای اطلاعات یا دسترسی به آن‌ها، دائماً مورد مشاوره یا ارائه‌ی فرصت‌ها قرار می‌گیرند؛ به‌عبارت‌دیگر، افرادی که مانند پل بین گروه‌ها عمل می‌کنند، می‌توانند در شبکه‌ی کلی نقش محوری ایفا کنند و شانس بیشتری برای دریافت پاداش مالی و غیره دارند.


🟦 پیامد دیگر این است که ما گاهی از مرزهای طبیعی شبکه عبور می‌کنیم، آن هم زمانی که به خواست خود به‌دنبال اطلاعات و فرصت‌ها هستیم. بااینکه جریان نفوذ در سه‌مرتبه متوقف می‌شود، اما به نظر می‌رسد عموماً برای جست‌وجوی اطلاعات، دو یا سه مرتبه دورتر را کاوش می‌کنیم تا مطمئن شویم درحال یادگیری مطلب جدیدی هستیم. ما این کار را در زندگی روزمره، چه در جست‌وجوی یک شغل یا یک انگاره یا یک معلم پیانوی جدید انجام می‌دهیم و این منطقه در شبکه، درست فراتر از افق اجتماعی است که تأثیر مهمی بر موقعیت‌های اقتصادی ما دارد.
‌‌

| درهم‌تنیدگی | نیکولاس کریستاکیس، جیمز فاولر | سامان الهیاری تفرشی| استخوان‌های روح| نشر نیماژ |


🔴 در سال 1962 اتفاق عجیبی در تانزانیا رخ داد. در یک مدرسه‌ی شبانه‌روزیِ دخترانه در نزدیکی دریاچه‌ی ویکتوریا در منطقه‌ی بوکوبا، خنده‌ی همه‌گیری رخ داد. موضوع فقط چند دخترمدرسه‌ای نبودند که شوخی کرده باشند. میل مقاومت‌ناپذیری برای خندیدن شروع شد و از فردی به فرد دیگر سرایت کرد تا اینکه بیش از هزار نفر تحتِ‌تأثیر قرار گرفتند.

🔴 این گرفتاری شروعی ناگهانی داشت و خنده‌های اولین افراد مبتلا، بین چند دقیقه تا چند ساعت طول کشید و به‌دنبال آن، تا یک مدت رفتار طبیعی بود و سپس به‌طور معمول، طی دوره‌ای شانزده‌روزه ادامه می‌یافت و چند بار عود می‌کرد. تنها نشانه‌ای که باید به‌عنوان سرنخی از ماهیت واقعی این بیماریِ همه‌گیر تلقی می‌شد، این بود که قربانیان اغلب علی‌رغم خنده‌هایشان از احساس بی‌قراری و ترس می‌گفتند.

🔴 پزشکانی که برای اولین‌بار شیوع این بیماری را بررسی و گزارش کردند، یعنی دکتر رانکین، یکی از اعضای هیئت علمی دانشگاه ماکرر و دکتر فیلیپ، افسر پزشکی منطقه‌ی بوکوبا، بسیار دقیق بودند. آن‌ها دریافتند که هر بیمارِ جدید، اخیراً با فرد دیگری که از این بیماری رنج می‌برده در تماس بوده است. آن‌ها در مشاهدات خود به این نکته رسیدند که دوره‌ی کمون بین تماس و شروع علائم، از چند ساعت تا چند روز متغیر است. خوشبختانه همان‌طور که آن‌ها گفتند: «هیچ موردِ مرگ‌باری گزارش نشده است.» افرادِ آسیب‌دیده به‌طور کامل بهبود یافتند.

🔴 این رفتار واگیردار در 30 ژانویه 1962، یعنی زمانی که سه دختر دوازده تا هجده‌‌ساله بی‌اختیار شروع به خندیدن کردند شروع شد و به‌سرعت نیز گسترش یافت. خیلی زود، بیشتر افراد در مدرسه با مسئله‌ی جدی ریسه‌رفتن از خنده روبه‌رو شدند. تا 18 مارس، 95 دانش‌آموز از 159 دانش‌آموز تحتِ‌تأثیر قرار گرفتند و مدرسه به‌اجبار تعطیل شد و دانش‌آموزان به روستاها و شهرهای خود رفتند.

🔴 ده روز بعد، خنده‌ی غیرقابلِ‌مهاری در دهکده‌ی نشامبا، شصت کیلومتر آن‌طرف‌تر درگرفت؛ آنجا جایی بود که تعدادی از دانش‌آموزان رفته بودند. درمجموع 217 نفر تحتِ‌تأثیر قرار گرفتند. دختران دیگری به روستای خود در نزدیکی مدرسه‌ی راهنمایی دخترانه‌ی رامانشِنیه بازگشتند و عارضه‌ی همه‌گیر در اواسط ژوئن به این مدرسه سرایت کرد. زمانی که 48 دانش‌آموز از 154 دانش‌آموز دچار خنده‌های مهارناپذیر شدند، آن مدرسه نیز مجبور به تعطیلی شد. شیوع دیگری در روستای کانیانگرکا در 18 ژوئن رخ داد؛ باز هم زمانی که یک دختر به خانه‌ی خود رفت. شیوع این عارضه از خانواده‌ی نزدیک او شروع شد و به دو مدرسه‌ی پسرانه‌ی مجاور سرایت کرد و آن مدارس نیز مجبور به تعطیلی شدند. پس از چند ماه، همه‌گیری کاهش یافت.

🔴 رانکین و فیلیپ سخت به‌دنبال دلایل زیستی این همه‌گیری بودند و معاینات فیزیکی و مطالعات آزمایشگاهی روی بیماران انجام می‌دادند، آب نخاع می‌کشیدند، مواد غذایی را از نظر سُموم بررسی می‌کردند تا مطمئن شوند سابقه‌ی قبلی از بیماری مسریِ مشابه در منطقه وجود ندارد. روستاییان نمی‌دانستند با آن چه کنند.

🔴 در بوکوبا، جایی که به‌دلیل این بیماری بسیار مورد توجه قرار گرفت، این باور وجود داشت که «جوّ منطقه درنتیجه‌ی انفجار بمب اتم مسموم شده است.» برخی دیگر آن را نوعی «شیوع جنون» یا «اِندوارا یوکوشِکا » توصیف کردند که به‌معنای‌ساده، «بیماری خندیدن» است.

🔴 همان‌طور که روستاییان و دانشمندانی که این واگیره را بررسی می‌کردند متوجه شدند، این مرضِ خندیدن نبود و حکایت از گسترش شادمانی و خرسندی نداشت، هرچند که در ظاهر و البته به اشکالِ مختلف، این‌گونه بروز می‌کرد. در عوض این شیوع یک موردِ واگیر از هیجاناتِ مهارناپذیر بود؛ یعنی وضعیتی که از تمایلِ ریشه‌دار انسان برای نشان‌دادن سرایت عاطفی استفاده می‌کند.

🔴 احساسات از هر نوع، شادی یا غیره، می‌توانند بین هر دو نفر و حتی گروه‌های بزرگ‌تر گسترش پیدا کنند، درنتیجه احساسات منشأ جمعی و نه صرفاً فردی دارند. احساس شما به احساس کسانی بستگی دارد که با آن‌ها پیوستگیِ دور یا نزدیک دارید.
‌‌
| درهم‌تنیدگی | نیکولاس کریستاکیس، جیمز فاولر | دکتر سامان الهیاری تفرشی | استخوان‌های روح | نشر نیماژ |


طی دهه‌ها و حتی قرن‌ها، نگرانی‌های جدی بشر به بحث درباره‌ی مسئولیتِ فردی در مقابل مسئولیت جمعی تقلیل یافته است. به‌طورکلی دانشمندان، فیلسوفان و دیگر افرادی که جامعه را مطالعه می‌کنند، به دو دسته تقسیم می‌شوند: کسانی که فکر می‌کنند افراد اختیار سرنوشت خود را دارند و کسانی که معتقدند نیروهای اجتماعی مسئول اتفاقاتی هستند که برای ما می‌افتند.
بااین‌حال ما فکر می‌کنیم عامل سومی هم در این بحث نادیده گرفته شده. با‌توجه‌به پژوهش‌ها و تجارب متنوع خود در زندگی -از دیدار با همسرمان گرفته تا ملاقات با یکدیگر و... معتقدیم پیوستگی‌های ما با افرادِ دیگر، بیشترین اهمیت را دارد و از طریق پیوند‌دادن مطالعه‌ی افراد به مطالعه‌ی گروه‌ها، علم شبکه‌های اجتماعی می‌تواند موارد بسیاری را درموردِ تجارب انسانی توضیح دهد. این کتاب بر پیوند ما با دیگران و تأثیر آن‌ها بر احساسات، جنسیت، سلامتی، سیاست، پول، تکامل و فناوری تمرکز دارد و مهم‌تر از همه، بر اینکه چه عاملی ما را منحصربه‌فرد می‌کند.

از کتابفروشی‌ها بخواهید:

| درهم‌تنیدگی | نیکولاس. ا. کریستاکیس، جیمز. ه. فاولر | دکتر سامان اللهیاری تفرشی |


اگر شادتر یا ثروتمندتر یا سالم‌تر از دیگران هستید، این می‌تواند ارتباطِ زیادی با محل حضور شما در شبکه داشته باشد. حتی اگر نتوانید موقعیت مکانی خود را تشخیص دهید، ممکن است ارتباط زیادی با ساختار کلی شبکه داشته باشید، حتی اگر هرگز نتوانید بر آن ساختار تسلط یابید. البته در برخی موارد نیز، این فرایند به خودِ شبکه بازمی‌گردد.
فردی که دوستان زیادی دارد ممکن است ثروتمند شود و سپس دوستان بیشتری جذب کند. اینکه این فرایندِ پویای ثروتمند ثروتمندتر می‌شود، به این معنا است که شبکه‌های اجتماعی می‌توانند به‌طور چشمگیری دو نوع مختلف نابرابری را در جامعه تقویت کنند: «نابرابری موقعیتی» (برخی ازلحاظِ اجتماعی-اقتصادی وضعیت بهتری دارند) و «نابرابری جایگاهی» (برخی ازنظرِ موقعیت مکانی در شبکه، وضعیت بهتری دارند).

از کتابفروشی‌های سراسر کشور بخواهید:

| درهم‌تنیدگی | نیروی شگفت‌انگیز اتصال انسان‌ها به یکدیگر؛ پیوستگی‌ای که زندگی ما را می‌سازد | نیکولاس. ا. کریستاکیس، جیمز. ه. فاولر | دکتر سامان اللهیاری تفرشی | استخوان‌های روح |


هرگاه حقیقت را نمی‌دیدیم، آن را محکوم می‌کردیم.


____

طرح پديده‌ی هم‌زمانی یونگ به‌عنوان هم‌آيندی معنادار از سال 1925 تا 1939 طول کشيد و او در اين مدت سمینارهایی را با عنوان انجمن روان‌شناسی برگزار کرد. در اين دوره بود که نظريه‌ی هم‌زمانی يونگ بخشی از روان‌شناسی تحليلی او شد. او اولين بار کتاب‌اش را با عنوان "در باب هم‌زمانی" در سال 1951 و سپس در سال 1952 با نام "هم‌زمانی؛ يک اصل ارتباطی غيرعلّی" منتشر کرد. يونگ با ارائه‌ی اين مفهوم سعی کرد فرايند کهن‌الگويی بشر را نشان دهد که از ساختاری پيشينی يا تصور اوليه‌ای که عميقاً در ناخودآگاه بشر ريشه دوانده شکل گرفت...
‌‌
چاپ سوم منتشر شد:

| هم‌زمانی | یک اصلِ ارتباطی غیرِ علّی | کارل گوستاو یونگ | اکبر امیری | استخوان‌های روح | نشر نیماژ |


نوشیدن آب از نزدیکی سرچشمه
‌‌

به مناسبت انتشار رمان «شهر و دیوارهای نامطمئنش» از هاروکی موراکامی با ترجمه آقای امیر دیانتی



سید آیت حسینی / عضو هیئت علمی گروه زبان‌ها و ادبیات آسیای شرقی دانشگاه تهران


«شهر و دیوارهای نامطمئنش» با ترجمه آقای امیر دیانتی (نشر نیماژ) نخستین رمان هاروکی موراکامی است که مستقیماً از زبان ژاپنی به فارسی ترجمه می‌شود. پیش از این، یک مجموعه داستان کوتاه با عنوان «داستان‌های عجیب توکیو» با ترجمۀ قدرت‌الله ذاکری و کتاب «داستان‌نویسی به مثابه شغل» که جستاری است دربارۀ نویسنده شدن با ترجمه نگارندۀ این سطور (نشر پرنده) از زبان ژاپنی به فارسی برگردانده شده‌اند.
باقی آثار موراکامی در بازار کتاب ایران همگی از زبان واسطه، یعنی از روی ترجمه انگلیسی این آثار به فارسی برگردانده شده‌اند. ترجمه از زبان واسطه قدمتی به اندازه خود ترجمه دارد. بسیاری از آثار ادبی در سراسر جهان به جای این که به‌صورت مستقیم از زبان اصلی ترجمه شوند، از روی ترجمه این آثار به زبان‌های دیگر برگردانده می‌شوند. این امر گاه به دلیل نبود مترجم زبان اصلی صورت می‌گیرد و گاه ناشران مترجم‌های شناخته‌شده‌ای را که آثار ادبی جهان را از زبان واسطه برمی‌گردانند به مترجم‌های گمنامی که این آثار را مستقیم از زبان اصلی ترجمه می‌کنند ترجیح می‌دهند. در ایران نیز این نوع از ترجمه از گذشته تا به امروز رواج بسیاری داشته است. ما به یک معنا مدیون ترجمه‌های باواسطه هستیم، زیرا اگر این ترجمه‌ها نبودند، با بسیاری از آثار ادبی دنیا یا آشنا نمی‌شدیم یا بسیار دیرتر با آن‌ها آشنا می‌شدیم.
پس از آغاز قرن بیست و یکم ترجمه از زبان واسطه به‌عنوان موضوعی برای پژوهش در مطالعات ترجمه مورد توجه قرار گرفته است و در همین مدت، بسیاری از ابعاد و ویژگی‌های آن آشکار شده است. از آنجا که در ترجمه از زبان واسطه، عمل ترجمه دو بار انجام می‌شود، شاید این‌گونه تصور شود که احتمالاً تعداد خطاهای ترجمه (حذف‌ها، اضافه‌ها و انحراف‌ها) در این ترجمه‌ها حدود دو برابر آثار ترجمه شده از زبان اصلی است. اما مطالعات نشان داده است که معمولاً تعداد این خطاها در ترجمه از زبان واسطه بسیار بیشتر از این مقدار است. همچنین ممکن است تصور شود که اگر هر دو مترجم اول و دوم ترجمه باواسطه به کار خود مسلط باشند، نتیجه نهایی بی‌نقص خواهد شد. درحالی که استفاده از متن زبان واسطه به خودی خود می‌تواند بسیاری از تقابل‌هایی را که در دو زبان مبدأ و مقصد وجود دارد، اما زبان واسطه فاقد آن است خنثی سازد و از بین ببرد. درنتیجه، هم انحراف زیادی در محتوای متن به وجود می‌آید و هم فضای فرهنگی زبان واسطه به متن مقصد تحمیل می‌شود.
امروز با گسترش آموزش زبان‌های خارجی در دنیا اهمیت ترجمه بی‌واسطه بیش از پیش روشن شده است و نقش ترجمه از زبان واسطه در بازار کتاب‌های ادبی در حال کمرنگ شدن است. با آگاه‌تر شدن جامعه کتاب‌خوان، بسیاری از مخاطبان جدی ادبیات ملل آثار ترجمه شده از زبان اصلی را به ترجمه‌های باواسطه ترجیح می‌دهند. در ایران نیز در سال‌های اخیر شاهد این هستیم که برخی از آثار ادبیات کشورهای مختلف به‌صورت مستقیم از زبان اصلی به فارسی ترجمه می‌شوند و این ترجمه‌ها کم‌کم جای خود را در بازار کتاب باز می‌کنند.
در این میان، ترجمۀ تازه‌ترین رمان یکی از شناخته‌‌شده‌ترین داستان‌نویسان ژاپنی از زبان اصلی توسط نشر نیماژ، آن هم پیش از انتشار ترجمه انگلیسی این اثر، اتفاق مثبت و مهمی است که گامی بزرگ در آگاهی‌بخشی به مخاطب ادبیات خارجی در ایران برخواهد داشت و به خوانندگان فارسی‌زبان لذت نوشیدن آب از جایی نزدیک‌تر به سرچشمه را خواهد چشاند.

(به‌نقل از روزنامه نوآوران، ۲۱ آبان ۱۴۰۳)
@NoavaranOnline



از منظر اجرا و پدیدارشناسی، جهان نه‌تنها اساساً امری اسرار آمیز است بلکه جایگاه تمام آن چیزی است که می‌توانیم بشناسیم. آن‌ها شیوه‌های اندیشیدن و تعامل بدنمند با جهان هستند، شیوه‌هایی که به‌جای شناسایی، ابهام را فرا می‌خوانند، شیوه‌هایی که مخاطرات ادراک جهان را در مواجهه‌ی آنی و بی‌نتیجه‌ی ما با دیگران معین می‌کنند. ازاین‌رو اجرا و پدیدارشناسی با تجربه، دریافت و معناسازی به‌مثابه‌ی فرایندهایی بدنمند، موقعیت‌مدار و رابطه‌ای درگیر است. این مؤلفه‌ها همراه با تحولات اشاره‌شده در تاریخ اندیشه به‌مانند پایان ابرروایت‌ها (لیوتار )، چرخش اجرائیت و تجربی، و همین‌طور ظهور اشکال بدیع و تجربی در حوزه‌ی تئاتر نظیر؛ رقص و دیگر اشکال اجرایی اهمیت فزاینده‌ای می‌یابند.

نیماژ‌ منتشر کرد:

| اجرا و پدیدارشناسی | مایک بلکر ، جان فولی شرمن و ایرینی ندلکوپولو | غلامرضا خلعتبری | نظریه و تئاتر |


می‌دونی چرا غیرممکنه بتونی آرنج‌ها‌ت رو لیس بزنی؟ آرنج‌ها راز جاودانگی رو توی خودشون دارن، یعنی اگه بتونی لیسشون بزنی، این شانس وجود داره که بشه تا ابد زندگی کرد. اما اگه همه این‌کار رو می‌کردن، اگه همه واقعاً می‌تونستن آرنجشون رو لیس بزنن، آشوب می‌شد. چون نمی‌شه همین‌طور هی زندگی کنی و زندگی کنی و زندگی کنی.

(از متن نمایشنامه اگر نوشته‌ی نیک پین)

از کتابفروشی‌های سراسر کشور بخواهید

| اگر و ۱۰۰ درصد | نیک پین، مارکس لُید | وحید رهبانی | تئاتر آنسو | نشر نیماژ |


در این رمان کوتاه، چند سوسک خود را به ساختمان شماره‌ی ده می‌رسانند و در قالب وزرای کابینه، کنترل دولت انگلستان را در‌ دست می‌گیرند. اتحادی منسجم بینشان هست و به هر قیمتی در پی رسیدن به اهدافشان حرکت می‌کنند.

جیم سامز، نخست‌وزیر و رهبر کابینه‌ی سوسک‌هاست و با اراده‌ای استوار می‌خواهد دنیا را به سمت‌وسویی بکشد که در جهت افکار خود و اعضای کابینه‌اش باشد. در این داستان، حزب ریورسالیست‌ها در برابر کلاکوایزرها قرار می‌گیرد. ریورسالیست‌ها معتقدند که جریان انتقال پول باید معکوس شود و کلاکوایزرها اعتقاد دارند که نقل و انتقالات پول باید به شکل مرسوم انجام بگیرد. جیم سامز درصدد است ریورسالیسم را در بریتانیا و سپس در دنیا به‌اجرا دربیاورد و در این راه از هیچ تلاشی فروگذار نمی‌کند...
‌‌
چاپ دوم منتشر شد:

| سوسک | ایان مک‌یوان | اشکان دانشمند | مینیماژ؛ کتاب‌های جیبی نشر نیماژ |

20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.