🔹 نوشتههای دریافتی 🔹
▫️ آدورنو چه درسهایی برای امروز دارد؟
29 ژانویه 2025
گفتوگوی دنیل استاینمتز-جنکینز با پیتر گوردون
ترجمهی: مهرناز رزاقی
📝 کمتر متفکری در قرن بیستم به اندازهی تئودور آدورنو به بدبینی شهره است؛ دیدگاه او دربارهي جامعهی مدرن، آنگونه که برخی باور دارند، تجسمی از یأس مطلق است. رهبر نامدار مکتب انتقادی فرانکفورت روزی به طنز گفته بود: «هر تصویری از انسانیت، جز تصویر منفی آن، ایدئولوژی است.» با این حال، پیتر گوردون، تاریخنگار اندیشه از دانشگاه هاروارد، در کتاب خود، «شادی نامطمئن» استدلال میکند چنین خوانشهایی از آدورنو، که او را بدبین یا شکاک کامل میپندارند، اساساً نادرست است. بهجای آن، گوردون نشان میدهد که پروژهی آدورنو به سوی برداشتی از شادی و شکوفایی انسانی در جهانی شکسته و آسیبدیده حرکت میکند. بنابراین، حتی با تأکید آدورنو بر آسیبدیدگی جهانْ شادی همچنان قابل دستیابی است، و از همینجاست که برداشت از زندگی خوب در اندیشهی او حالتی نامطمئن پیدا میکند. گفتوگوی مجلهی نیشن را با پیتر گوردون در ژانویه ۲۰۲۵ دربارهی برداشت آدورنو از شادی، تفکر او دربارهی جاز و موسیقی کلاسیک، رابطهی او با مکتب فرانکفورت و آیندهی نظریهی انتقادی میخوانید.
🔸 بسیاری از پژوهشگران به تفسیر آثار آدورنو پرداختهاند و من نمیخواهم نوآوری ادعاهای خودم را بیش از حد برجسته کنم. آدورنو اغلب بهعنوان یک بدبین مطلق دیده میشود که نقدش را تنها به کشف آنچه «منفی» یا غیرعقلانی در جامعهی مدرن است، اختصاص داده است. تصویری که از آدورنو بهعنوان فردی اخمو و ضدجریان اصلی یا نخبهگرا وجود دارد، همچنان مانع درک درست آثارش میشود. به نظر من، این کاریکاتور در حق پیچیدگی اندیشهی او ظلم میکند. استدلال اصلی من این است که آدورنو بسیار پیچیدهتر و متناقضتر ــ یا به زبان فنیتر، دیالکتیکیتر ــ از تفسیرهای رایج است. او بهعنوان نظریهپردازی انتقادی، کار خود را به آشکارسازی امر منفی اختصاص داد، اما نگاهی پیشدستانه به امکان شکوفایی انسانی داشت که بهطور کامل تحقق نیافته است.
🔸 آدورنو در سنت فلسفیْ اندیشمندی دیالکتیکی است. منظورم این است که او مانند هگلْ منابع مفهومی گذشته را هم بهکار میگیرد و هم بر آنها غلبه میکند. بنابراین نباید از این تعجب کنیم که او مایل است از مفاهیم الاهیاتی استفاده کند، آن هم زمانی که معنایشان میتواند به او کمک کند تا برخی از ادعاهای فلسفی دنیوی یا حتی ماتریالیستی را مطرح کند. گزینهی دیگر، موضعی تحقیرآمیز یا جایگزینی است که بایگانی مفاهیم گذشته را بهعنوان چیزی اصلاحناپذیر محکوم کند ــ مجموعهای از اندیشههای منسوخ که باید بهطور کامل کنار گذاشته شوند. من بهعنوان یک تاریخنگار فلسفه چنین نگرشی را بسیار غیرمفید میبینم.
🔸 نقد آدورنو به ایدئولوژی مارکسیستی به هیچوجه به این معنا نیست که او را حامی لیبرالیسم جنگ سرد بدانیم (یا هر دستهبندی دیگری که ممکن است به ذهن برسد). بسیاری از افراد آگاه انتخاب کاذب میان کمونیسم و ضدکمونیسم را که در قرن بیستم بسیاری از روشنفکران را اسیر کرده بود، رد کردهاند. کسانی از ما که خانوادهای از بلوک شوروی داریم، بخشی از رنجهایی را که این نظام برای میلیونها نفر به ارمغان آورد، میدانیم. با این حال، میخواهم استدلال کنم که آدورنو در فلسفهاش همچنان جهتگیری ماتریالیستی گستردهای را حفظ میکند، هرچند که من اصطلاح «ماتریالیستی» را در وسیعترین معنای ممکن استفاده میکنم، چرا که او بالاترین اهمیت را به تجربهی دنیوی شکوفایی انسانی میدهد و کاملاً جدی به ایدهی مارکسیستی تغییر در ساختارهای اجتماعی معتقد است، بهطوری که این تغییر میتواند به «رهایی حواس انسان» منجر شود. آدورنو در سراسر آثارش به کاوش در این موضوع میپردازد که معنای تحقق واقعی انسان در تجربهی مادی در تمام ابعاد گوناگون آن چیست...
🔹 متن کامل این مصاحبه را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-4zx
#تئودور_آدورنو #پیتر_گوردون #مهرناز_رزاقی
#نظریهی_انتقادی #مکتب_فرانکفورت
👇🏽
🖋@naghd_com
▫️ آدورنو چه درسهایی برای امروز دارد؟
29 ژانویه 2025
گفتوگوی دنیل استاینمتز-جنکینز با پیتر گوردون
ترجمهی: مهرناز رزاقی
📝 کمتر متفکری در قرن بیستم به اندازهی تئودور آدورنو به بدبینی شهره است؛ دیدگاه او دربارهي جامعهی مدرن، آنگونه که برخی باور دارند، تجسمی از یأس مطلق است. رهبر نامدار مکتب انتقادی فرانکفورت روزی به طنز گفته بود: «هر تصویری از انسانیت، جز تصویر منفی آن، ایدئولوژی است.» با این حال، پیتر گوردون، تاریخنگار اندیشه از دانشگاه هاروارد، در کتاب خود، «شادی نامطمئن» استدلال میکند چنین خوانشهایی از آدورنو، که او را بدبین یا شکاک کامل میپندارند، اساساً نادرست است. بهجای آن، گوردون نشان میدهد که پروژهی آدورنو به سوی برداشتی از شادی و شکوفایی انسانی در جهانی شکسته و آسیبدیده حرکت میکند. بنابراین، حتی با تأکید آدورنو بر آسیبدیدگی جهانْ شادی همچنان قابل دستیابی است، و از همینجاست که برداشت از زندگی خوب در اندیشهی او حالتی نامطمئن پیدا میکند. گفتوگوی مجلهی نیشن را با پیتر گوردون در ژانویه ۲۰۲۵ دربارهی برداشت آدورنو از شادی، تفکر او دربارهی جاز و موسیقی کلاسیک، رابطهی او با مکتب فرانکفورت و آیندهی نظریهی انتقادی میخوانید.
🔸 بسیاری از پژوهشگران به تفسیر آثار آدورنو پرداختهاند و من نمیخواهم نوآوری ادعاهای خودم را بیش از حد برجسته کنم. آدورنو اغلب بهعنوان یک بدبین مطلق دیده میشود که نقدش را تنها به کشف آنچه «منفی» یا غیرعقلانی در جامعهی مدرن است، اختصاص داده است. تصویری که از آدورنو بهعنوان فردی اخمو و ضدجریان اصلی یا نخبهگرا وجود دارد، همچنان مانع درک درست آثارش میشود. به نظر من، این کاریکاتور در حق پیچیدگی اندیشهی او ظلم میکند. استدلال اصلی من این است که آدورنو بسیار پیچیدهتر و متناقضتر ــ یا به زبان فنیتر، دیالکتیکیتر ــ از تفسیرهای رایج است. او بهعنوان نظریهپردازی انتقادی، کار خود را به آشکارسازی امر منفی اختصاص داد، اما نگاهی پیشدستانه به امکان شکوفایی انسانی داشت که بهطور کامل تحقق نیافته است.
🔸 آدورنو در سنت فلسفیْ اندیشمندی دیالکتیکی است. منظورم این است که او مانند هگلْ منابع مفهومی گذشته را هم بهکار میگیرد و هم بر آنها غلبه میکند. بنابراین نباید از این تعجب کنیم که او مایل است از مفاهیم الاهیاتی استفاده کند، آن هم زمانی که معنایشان میتواند به او کمک کند تا برخی از ادعاهای فلسفی دنیوی یا حتی ماتریالیستی را مطرح کند. گزینهی دیگر، موضعی تحقیرآمیز یا جایگزینی است که بایگانی مفاهیم گذشته را بهعنوان چیزی اصلاحناپذیر محکوم کند ــ مجموعهای از اندیشههای منسوخ که باید بهطور کامل کنار گذاشته شوند. من بهعنوان یک تاریخنگار فلسفه چنین نگرشی را بسیار غیرمفید میبینم.
🔸 نقد آدورنو به ایدئولوژی مارکسیستی به هیچوجه به این معنا نیست که او را حامی لیبرالیسم جنگ سرد بدانیم (یا هر دستهبندی دیگری که ممکن است به ذهن برسد). بسیاری از افراد آگاه انتخاب کاذب میان کمونیسم و ضدکمونیسم را که در قرن بیستم بسیاری از روشنفکران را اسیر کرده بود، رد کردهاند. کسانی از ما که خانوادهای از بلوک شوروی داریم، بخشی از رنجهایی را که این نظام برای میلیونها نفر به ارمغان آورد، میدانیم. با این حال، میخواهم استدلال کنم که آدورنو در فلسفهاش همچنان جهتگیری ماتریالیستی گستردهای را حفظ میکند، هرچند که من اصطلاح «ماتریالیستی» را در وسیعترین معنای ممکن استفاده میکنم، چرا که او بالاترین اهمیت را به تجربهی دنیوی شکوفایی انسانی میدهد و کاملاً جدی به ایدهی مارکسیستی تغییر در ساختارهای اجتماعی معتقد است، بهطوری که این تغییر میتواند به «رهایی حواس انسان» منجر شود. آدورنو در سراسر آثارش به کاوش در این موضوع میپردازد که معنای تحقق واقعی انسان در تجربهی مادی در تمام ابعاد گوناگون آن چیست...
🔹 متن کامل این مصاحبه را در لینک زیر بخوانید:
https://wp.me/p9vUft-4zx
#تئودور_آدورنو #پیتر_گوردون #مهرناز_رزاقی
#نظریهی_انتقادی #مکتب_فرانکفورت
👇🏽
🖋@naghd_com