سیاست یعنی وسعت بخشیدن به دامنه احساس، زبان و تخیل
۱. تصور همگانی بر آن است که سیاست چیزی ست از جنس وجود یک دولت با منطق درونی آن و رابطه ای که با مردمان خود اختیار می کند. این تصویر از سیاست تصویری دور از حقیقت نیست، اما پذیرفتن آن به معنای اتخاذ رویکردی ظاهربینانه به سیاست است که اصولا سیاست را چیزی جز قدرت حاکم مشروع یا نامشروع نمی داند.
۲. در نگاه کیفی به سیاست، اما، سیاست از جنس حکم دادن در خصوص "دامنه تخیل، زبان، و احساس" جامعه است: جامعه چه چیزهایی می تواند تخیل کند، احساس کند، و به زبان آورد. فرق جوامع دمکراتیک و استبدادی در تعیین مرزهای همین مساله است: جامعه دمکراتیک جامعه ای است که در آن حدود زبان، تخیل و احساس مردمان آن جامعه وسعت یافته است. برعکس، جامعه استبدادی جامعه ای است که در آن قدرت حاکم بر احساسات، تخیل و زبان مردم چنگ انداخته و آن ها را مقید و محدود به مرزهای خاص ساخته است.
۳. تغییر اجتماعی زمانی ممکن می شود که زبان، احساس و تخیل یک جامعه تغییر یابد. تا نتوانیم احساسات فعالی چون شادی، مهربانی، عشق، دوستی، غمخواری، همدلی، آرامش، مدارا، صبوری، و...را تجربه کنیم؛ تا نتوانیم تخیل خلاقانه ای چون تخیل شاعران و داستان نویسان را تجربه کنیم و با یک ذهن خلاقانه تصویری دیگر از خود، جهان و جامعه را برای خود ممکن سازیم؛ تا نتوانیم انقلاب زبانی را تجربه کنیم و با وسعت بخشیدن به دامنه واژگان زبانی، معانی زبانی و ساختار گرامی زبان از زندگی خود روایت دیگر بسازیم و به عنوان مثال به جای گفتن جمله خنثی و بی فاعل " پنج هزار کارگر بیکار شدند" از جمله دارای فاعل " سیاست های دولت در حوزه پرداخت ارز باعث بیکار شدن پنج هزار کارگر شد" یا به جای گفتن " قانون می گوید بدنت را بپوشان" نگوییم " بدن من و شکل و قالب آن و نیازهای آن دامنه قانون پوشش را تعیین می کند"، هرگز قادر به ایجاد تغییر در خود و ممکن ساختن نیاز به تغیبر و تلاش برای محقق ساختن آن در جامعه نخواهیم بود.
۴. هر گونه تغییر اجتماعی پیش از هر چیز " تغییری در زبان، احساس، و تخیل" ماست و شرط لازم برای این تغییر به اشتراک گذاشتن جهان های زبانی و احساسی متفاوت با یکدیگر و یا آشنا شدن با منابع زبان و احساس و تخیل جدید در دنیای ادبیات و هنر و شعر و سینما و...است. باید اندکی در سکوت تفکر کرد، باید اندکی تفکرات حاصل از سکوت را با دیگران به اشتراک گذاشت، باید اندکی به منابع زبان و خیال و احساس یعنی زبان اندیشه و هنر نزدیک شد، و باید کوشید این نکته را به شکل انتقادی دریافت که چگونه مکانیسم های قدرت موجود دامنه زبان و احساس و خیال ما را محدود به زبان و خیال و احساسات منفعلی چون اندوه ساخته است: خیال جهان جدید بیش از هر چیز حاصل گفتگوهای ما در کنش های روزمره زندگی ست. به جای تکرار جهان کهنه ای که در آن گرفتاریم، با هم سخن از امکانات جدید زندگی تازه خود بگوییم.در زبان و احساس و خیال تازه خود از جهان چیزهای تازه بخواهیم تا جهان رنگ ما را به خود بگیرد. جهان بی صداست.قصه ما از جهان رنگ و صدای جهان ما را مشخص می سازد.
http://t.me/mostafamehraeen
۱. تصور همگانی بر آن است که سیاست چیزی ست از جنس وجود یک دولت با منطق درونی آن و رابطه ای که با مردمان خود اختیار می کند. این تصویر از سیاست تصویری دور از حقیقت نیست، اما پذیرفتن آن به معنای اتخاذ رویکردی ظاهربینانه به سیاست است که اصولا سیاست را چیزی جز قدرت حاکم مشروع یا نامشروع نمی داند.
۲. در نگاه کیفی به سیاست، اما، سیاست از جنس حکم دادن در خصوص "دامنه تخیل، زبان، و احساس" جامعه است: جامعه چه چیزهایی می تواند تخیل کند، احساس کند، و به زبان آورد. فرق جوامع دمکراتیک و استبدادی در تعیین مرزهای همین مساله است: جامعه دمکراتیک جامعه ای است که در آن حدود زبان، تخیل و احساس مردمان آن جامعه وسعت یافته است. برعکس، جامعه استبدادی جامعه ای است که در آن قدرت حاکم بر احساسات، تخیل و زبان مردم چنگ انداخته و آن ها را مقید و محدود به مرزهای خاص ساخته است.
۳. تغییر اجتماعی زمانی ممکن می شود که زبان، احساس و تخیل یک جامعه تغییر یابد. تا نتوانیم احساسات فعالی چون شادی، مهربانی، عشق، دوستی، غمخواری، همدلی، آرامش، مدارا، صبوری، و...را تجربه کنیم؛ تا نتوانیم تخیل خلاقانه ای چون تخیل شاعران و داستان نویسان را تجربه کنیم و با یک ذهن خلاقانه تصویری دیگر از خود، جهان و جامعه را برای خود ممکن سازیم؛ تا نتوانیم انقلاب زبانی را تجربه کنیم و با وسعت بخشیدن به دامنه واژگان زبانی، معانی زبانی و ساختار گرامی زبان از زندگی خود روایت دیگر بسازیم و به عنوان مثال به جای گفتن جمله خنثی و بی فاعل " پنج هزار کارگر بیکار شدند" از جمله دارای فاعل " سیاست های دولت در حوزه پرداخت ارز باعث بیکار شدن پنج هزار کارگر شد" یا به جای گفتن " قانون می گوید بدنت را بپوشان" نگوییم " بدن من و شکل و قالب آن و نیازهای آن دامنه قانون پوشش را تعیین می کند"، هرگز قادر به ایجاد تغییر در خود و ممکن ساختن نیاز به تغیبر و تلاش برای محقق ساختن آن در جامعه نخواهیم بود.
۴. هر گونه تغییر اجتماعی پیش از هر چیز " تغییری در زبان، احساس، و تخیل" ماست و شرط لازم برای این تغییر به اشتراک گذاشتن جهان های زبانی و احساسی متفاوت با یکدیگر و یا آشنا شدن با منابع زبان و احساس و تخیل جدید در دنیای ادبیات و هنر و شعر و سینما و...است. باید اندکی در سکوت تفکر کرد، باید اندکی تفکرات حاصل از سکوت را با دیگران به اشتراک گذاشت، باید اندکی به منابع زبان و خیال و احساس یعنی زبان اندیشه و هنر نزدیک شد، و باید کوشید این نکته را به شکل انتقادی دریافت که چگونه مکانیسم های قدرت موجود دامنه زبان و احساس و خیال ما را محدود به زبان و خیال و احساسات منفعلی چون اندوه ساخته است: خیال جهان جدید بیش از هر چیز حاصل گفتگوهای ما در کنش های روزمره زندگی ست. به جای تکرار جهان کهنه ای که در آن گرفتاریم، با هم سخن از امکانات جدید زندگی تازه خود بگوییم.در زبان و احساس و خیال تازه خود از جهان چیزهای تازه بخواهیم تا جهان رنگ ما را به خود بگیرد. جهان بی صداست.قصه ما از جهان رنگ و صدای جهان ما را مشخص می سازد.
http://t.me/mostafamehraeen