اشتراک داستان حماسی آشیل در ایلیاد هومر و نبردش با تروآییها بهخصوص هکتور و داستان رزم حماسی اسفندیار و رستم در شاهنامه فردوسی نشان از نوعی تاثیر فرهنگی مابین دو گوهر مغرب و مشرقزمین میده.
از دوران کوروش هخامنشی و برخورد ایرانیان با یونانیان در ایونیه تاثیرپذیزی فرهنگی مابین ایران و یونان آغاز و در دوران سلوکیه و امپراتوری یونانیمآب باکتریا - در حدود بلخ و ماوراءالنهر امروزی - به اوج خود رسید و بسیاری از فرهنگ و سنن یونانی به فرهنگ ایرانی بهخصوص طبقات فرادست و اشراف وارد شد و بسیاری از فرهنگهای ایرانی بین یونانیها رواج پیدا کرد، این تاثیر یونانیان بر ایرانیان به حدی بود که ایرانیان در دوران سلوکیه و امپراتوری باکتریا حتی شروع به معادلسازی ایزدان ایرانی با خدایان یونانی کردند.
اما تاثیر یا حداقل اشتراک بین داستان آشیل و اسفندیار وجوه مختلف و زیادی داره. آشیل پهلوانی است روئین تن که توسط مادر خودش که الههای است به نام تتیس درونی آبی زده شده که خاصیت روئین تن کردن شخص رو داره، اما از آنجایی که دست مادر بر پای آشیل بوده پاشنهی آشیل روئین نیست، به سان اسفندیار که در کودکی به درون چشمه آب حیات برده شده، اما چون چشمان خودش رو بسته دیدگاناش روئین نیست، یعنی به نوعی واکنش غریزی انسان از ترسی طبیعی باعث باز ماندن راهی برای چیره شدن مرگ بر اون شده.
آشیل دارای خصومتی با آگاممنون شاه یونانه و آگاممنون از خطر آشیل برای آیندهی حکومت خودش بیم داره، پیشگوییها مبنی بر اینه که اگر آشیل هکتور رو بکشه خودش هم کشته خواهد شد، پس چه چیزی نیکتر و فرخندهتر از این برای آگاممنون میتونه باشه که هم پهلوان مشهور تروآییها به خاک بیوفته و هم ابرمردی که دشمن بالقوهی سلطنت خودشه!
در اساطیر ایرانی اما گشتاسب نمیخواد تاج و تخت رو به اسفندیار منتقل کنه و اون رو به سیستان میفرسته تا رستم رو کف بسته به نزد شاه بیاره، و برای گشتاسبی که دوست نداره سلطنتاش رو به اسفندیار بده و رستم اون رو زیر سایهی خودش ببره چه چیزی نیکوتر از اینه که یکی از این دو تن به هلاکت برسن!
در مرگ هردو پهلوان یونانی و ایرانی قدرتی فراانسانی دخیله، مرگ آشیل اینگونهست که آپولون تیری که پاریس شلیک کرده رو به سمت پاشنه آشیل هدایت میکنه و از پا درش میاره.
در مرگ اسفندیار هم سیمرغ به کمک رستم میاد و نقطه ضعف اسفدیار رو بر رستم فاش میکنه و رستم با تیری از جنس درخت گز میسازه و بر دیدگان اسفندیار میزنه و پهلوان نامدار رو هلاک میکنه.
حتی در رفتار مادران نسبت به جنگ هم آشیل و اسفندیار نوعی از اشتراک رو دارن، تتیس سعی میکنه از رفتن آشیل به جنگ جلوگیری کنه و کتایون مادر اسفندیار هم فرزندش خودش رو نصیحت میکنه تا به این جنگ نره!
رستم ساکن سیستانه و هکتور همآورد آشیل ساکن تروآ، سیستان جایگاه مردمان ایرانیتبار اما مردمان ایرانی سکا که به تازگی به این منطقه آمدند و نوعی از تفاوت با دیگر مردمان ایران دارند، و تروآ هم مردمی یونانیتبار داره اما گویی دارای استقلال و تمایزی خاص نسبت به دیگر یونانیانه.
این نشان میده که ایرانیان در گسترش نبرد رستم و اسفندیار که خیلی از مواقع در اساطیر ایرانی رنگوبوی دینی - اسفندیار نماد پهلوان دینی زرتشتی و رستم پهلوانی غیردینی یا مهرپرست - میگیره تاثیر زیادی از یونانیان گرفتند و این اشتراکات نمیتونه صرفاً از روی اتفاق باشه.
از دوران کوروش هخامنشی و برخورد ایرانیان با یونانیان در ایونیه تاثیرپذیزی فرهنگی مابین ایران و یونان آغاز و در دوران سلوکیه و امپراتوری یونانیمآب باکتریا - در حدود بلخ و ماوراءالنهر امروزی - به اوج خود رسید و بسیاری از فرهنگ و سنن یونانی به فرهنگ ایرانی بهخصوص طبقات فرادست و اشراف وارد شد و بسیاری از فرهنگهای ایرانی بین یونانیها رواج پیدا کرد، این تاثیر یونانیان بر ایرانیان به حدی بود که ایرانیان در دوران سلوکیه و امپراتوری باکتریا حتی شروع به معادلسازی ایزدان ایرانی با خدایان یونانی کردند.
اما تاثیر یا حداقل اشتراک بین داستان آشیل و اسفندیار وجوه مختلف و زیادی داره. آشیل پهلوانی است روئین تن که توسط مادر خودش که الههای است به نام تتیس درونی آبی زده شده که خاصیت روئین تن کردن شخص رو داره، اما از آنجایی که دست مادر بر پای آشیل بوده پاشنهی آشیل روئین نیست، به سان اسفندیار که در کودکی به درون چشمه آب حیات برده شده، اما چون چشمان خودش رو بسته دیدگاناش روئین نیست، یعنی به نوعی واکنش غریزی انسان از ترسی طبیعی باعث باز ماندن راهی برای چیره شدن مرگ بر اون شده.
آشیل دارای خصومتی با آگاممنون شاه یونانه و آگاممنون از خطر آشیل برای آیندهی حکومت خودش بیم داره، پیشگوییها مبنی بر اینه که اگر آشیل هکتور رو بکشه خودش هم کشته خواهد شد، پس چه چیزی نیکتر و فرخندهتر از این برای آگاممنون میتونه باشه که هم پهلوان مشهور تروآییها به خاک بیوفته و هم ابرمردی که دشمن بالقوهی سلطنت خودشه!
در اساطیر ایرانی اما گشتاسب نمیخواد تاج و تخت رو به اسفندیار منتقل کنه و اون رو به سیستان میفرسته تا رستم رو کف بسته به نزد شاه بیاره، و برای گشتاسبی که دوست نداره سلطنتاش رو به اسفندیار بده و رستم اون رو زیر سایهی خودش ببره چه چیزی نیکوتر از اینه که یکی از این دو تن به هلاکت برسن!
در مرگ هردو پهلوان یونانی و ایرانی قدرتی فراانسانی دخیله، مرگ آشیل اینگونهست که آپولون تیری که پاریس شلیک کرده رو به سمت پاشنه آشیل هدایت میکنه و از پا درش میاره.
در مرگ اسفندیار هم سیمرغ به کمک رستم میاد و نقطه ضعف اسفدیار رو بر رستم فاش میکنه و رستم با تیری از جنس درخت گز میسازه و بر دیدگان اسفندیار میزنه و پهلوان نامدار رو هلاک میکنه.
حتی در رفتار مادران نسبت به جنگ هم آشیل و اسفندیار نوعی از اشتراک رو دارن، تتیس سعی میکنه از رفتن آشیل به جنگ جلوگیری کنه و کتایون مادر اسفندیار هم فرزندش خودش رو نصیحت میکنه تا به این جنگ نره!
رستم ساکن سیستانه و هکتور همآورد آشیل ساکن تروآ، سیستان جایگاه مردمان ایرانیتبار اما مردمان ایرانی سکا که به تازگی به این منطقه آمدند و نوعی از تفاوت با دیگر مردمان ایران دارند، و تروآ هم مردمی یونانیتبار داره اما گویی دارای استقلال و تمایزی خاص نسبت به دیگر یونانیانه.
این نشان میده که ایرانیان در گسترش نبرد رستم و اسفندیار که خیلی از مواقع در اساطیر ایرانی رنگوبوی دینی - اسفندیار نماد پهلوان دینی زرتشتی و رستم پهلوانی غیردینی یا مهرپرست - میگیره تاثیر زیادی از یونانیان گرفتند و این اشتراکات نمیتونه صرفاً از روی اتفاق باشه.