بلور_تنت
لینک قسمت اول
https://t.me/mikhaand/52148
#قسمت_صد_سی_چهار
روهان دستمو فشارى داد ك به خودم اومدم..
-بريم؟؟
نفس عميقى كشيدم و سر تكون دادم..
با هم از كنار آرمان كذشتيم بوى عطرش به مشامم خورد ديوونه شدم..
بوش آشنا بود...
همون عطرى بودكه بهش كادو داده بودم...
بس اينكه ميكفتن عطر جدايى مياره درست بوده!
سمت ماشين رفتيم و سوار شديم
دستمو جلوى روهان كرفتم بخاطر حضور أرمان مجبور بودم نبايد اتو دستش ميدادم اون بايد به اين باور برسه كه واسش تموم شدم و حالا با روهان خوشبختم..
روهان نكاهى به دستم انداخت..
roma
بدون اعتراض دستشو كذاشت تودستم..
جه مهربون شده بود يا واسه راحتى وجدان خودش اينكارو ميكره تا مرحمى باشه واسه قلب شكسته ام..
بغض لعنتيم رو قورت دادم..
فكر ميكردم آرمان بره اما برخلاف تصوراتم اومد صندلى عقب نشست..
جشمم به أينه بغل افتاد و با ديدن جهره داغون آرمان ناخداكاه دستمو از دست روهان كشيدم بيرون
جشماى آرمان قرمز عين كاسه خون شده بود..
يه لحظه خواستم بركردم يه جيزى بكم كه اما يشيمون شدم..
حضورش بيشتر به قلبم فشار مياورد..
روهان ماشين رو روشن كرد و حركت كرد..
به خيابون جشم دوختم سخت توفكر بودم ازيه طرف بغضم عين سنك شده بود راه كلومو بسته بود..
ازيه طرفم دوست داشتم جيغ بزنم كريه كنم خودمو خالى كنم..
كلافه وسخت دركير بازى با كيفم بودم كه يهو يكى دستمو كرفت..
تيز به طرف نكاه كردم..
🔥توجه توجه داستان عاشقانه و زیبای
#بلور_تنت هر روز صبح و عصر در کانال قرار داده میشود.
@mikhaand
لینک قسمت اول
https://t.me/mikhaand/52148
#قسمت_صد_سی_چهار
روهان دستمو فشارى داد ك به خودم اومدم..
-بريم؟؟
نفس عميقى كشيدم و سر تكون دادم..
با هم از كنار آرمان كذشتيم بوى عطرش به مشامم خورد ديوونه شدم..
بوش آشنا بود...
همون عطرى بودكه بهش كادو داده بودم...
بس اينكه ميكفتن عطر جدايى مياره درست بوده!
سمت ماشين رفتيم و سوار شديم
دستمو جلوى روهان كرفتم بخاطر حضور أرمان مجبور بودم نبايد اتو دستش ميدادم اون بايد به اين باور برسه كه واسش تموم شدم و حالا با روهان خوشبختم..
روهان نكاهى به دستم انداخت..
roma
بدون اعتراض دستشو كذاشت تودستم..
جه مهربون شده بود يا واسه راحتى وجدان خودش اينكارو ميكره تا مرحمى باشه واسه قلب شكسته ام..
بغض لعنتيم رو قورت دادم..
فكر ميكردم آرمان بره اما برخلاف تصوراتم اومد صندلى عقب نشست..
جشمم به أينه بغل افتاد و با ديدن جهره داغون آرمان ناخداكاه دستمو از دست روهان كشيدم بيرون
جشماى آرمان قرمز عين كاسه خون شده بود..
يه لحظه خواستم بركردم يه جيزى بكم كه اما يشيمون شدم..
حضورش بيشتر به قلبم فشار مياورد..
روهان ماشين رو روشن كرد و حركت كرد..
به خيابون جشم دوختم سخت توفكر بودم ازيه طرف بغضم عين سنك شده بود راه كلومو بسته بود..
ازيه طرفم دوست داشتم جيغ بزنم كريه كنم خودمو خالى كنم..
كلافه وسخت دركير بازى با كيفم بودم كه يهو يكى دستمو كرفت..
تيز به طرف نكاه كردم..
🔥توجه توجه داستان عاشقانه و زیبای
#بلور_تنت هر روز صبح و عصر در کانال قرار داده میشود.
@mikhaand