در آیات مختلفی از قرآن مجید از زیبایی سخن گفته شده است. کلید واژه « حُسن» در شکل های مختلف و نیز « جَمال» و البته واژگان دیگری که در کنار این دو واژه اصلی قرار می گیرد؛ تفسیر و تبیین زیبایی در صورت های گوناگون است. مانند واژه « حبّ» که روح و تحقق زیبایی است و نیز « خیر کثیر» که حکمت است و بیانی دیگر از زیبایی خرد. در نگاه زیباشناسانه الهی خواجه حافظ شیرازی فروغ هستی در حقیقت پرتو زیبایی خداوند است که در عشق تجلی کرده است.
در ازل پرتو حُسنت ز تجلّی دم زد
عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد
جلوه ای کرد رخت دید ملک عشق نداشت
عین آتش شد از این غیرت و بر آدم زد
اگر تمامی این موارد با دقت سنجیده شود. نسبت آیات را بیابیم. ارتباط معانی در قلمرو زیبایی شناسی قرآنی بررسی شود؛ می توان گفت: قرآن مجید نظریه یا مکتب زیبایی شناسی تماماً مخصوص به خود دارد. قرآن که با صفت « مهیمن» ستوده شده است. افزون بر هیمنه معنی و لفظ و انسجام و نظام، و موسیقی به نظرم هیمنه مکتب زیبایی شناسی قرآن مجید : « آنی» است که مجموعه این صفات انسجام و هماهنگی و بلکه یک آهنگی و یا هارمونی می بخشد. عین القضاة شهید در تمهیدات به این نکته توجه دقیق داشته است. ما در جستجوی قرآنیم و قرآن ما را با اکسیر الهی دلربایی می رباید!
«جمال پرتو قرآن او را چنان از خود محو کند که نه قرآن ماند و نه قاری و نه کتاب بلکه همه مقرؤء بود و همه مکتوب باشد.» (۳) این مقام هنگامی به دست می آید که قاری از وجود خویش به در آید و قفس عادت را بشکند. از قید و بند ظاهر رها شود:
«دریغا ما از قرآن جز حروف سیاه و سپیدی کاعذ نمی بینیم. چون در وجود باشی جز سواد و بیاض نتوانی دیدن و چون از وجود به در آمدی کلام الله تو را در وجود خود محو کند و آنگاه تو را از محو به اثبات رساند. چون به اثبات ر سی دیگر سواد نبینی همه بیاض بینی، برخوانی و عنده علم الکتاب. جوانمردا قرآن را در چندین هزار حجاب به خلق فرستادند. اگر جلالت نقطه با بسم الله فرش آمدی یا بر آسمان ها و زمین ها در حال پست و گداخته شدی. لو انرلنا هذا القران علی جبل… نوش باد آن کس را که بیان این همه کرد کل حرف فی اللوح المحفوظ اعظم من جبل قاف…. این قاف دانی که چیست. ق و القرآن المجید باشد.» (۴)
چه می توان گفت!؟ به روایت جلال الدین محمد بلخی:
این سخن هایی که از عقل کل است
بوی آن گلزار و سرو و سنبل است
نظریه هستی و وجود قرآنی مصداقی از همان سخن هایی است که از عقل کل است. این سخنان در چارچوب علم رسمی و مدرسه به دست نمی آید که نمی آید. با حسرت بسیار چنین شخصیتی را در کشور ما به جرم بددینی، تکفیر کرده اند و در جوانی کشته اند! خدا عمرشان بدهد که صدرالمتالهین را باقی گذاشتند و به انزوا و تبعید خودخواسته اش در کهک رضایت دادند.
در روزگار ما انصاف این است که شهید سید قطب ( ۱۹۶۶-۱۹۰۶) بیش از هر مفسر قرآن مجید به این نکته بسیار لطیف یعنی نظریه زیبایی شناسانه قرآن مجیدتوجه داشته است.
سيد قطب در مقدمه کتاب پرلطف: «التصویر الفني في القرآن»
نوشته است: «در کودکی ابتدا با موسیقی آیات قرآن مجید آشنا شدم. معانی ایات را نمی دانستم. دوم با تصویری که از آیه در ذهنم پدیدار می شد. با خیالپردازی کودکانه ام تصویر سازی می کردم. مثل آیه «وَمِنَ النَّاسِ مَن يَعْبُدُ اللَّهَ عَلَىٰ حَرْفٍ فَإِنْ أَصَابَهُ خَيْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ وَإِنْ أَصَابَتْهُ فِتْنَةٌ انقَلَبَ عَلَىٰ وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْيَا وَالْآخِرَةَ ذَٰلِكَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِينُ » ﴿الحج: ١١﴾
و از مردم کسی هست که خداوند را با دودلی میپرستد، پس اگر خیری به او برسد، دلش به آن آرام گیرد، و اگر رنجی به او رسد رویگردان شود، در دنیا و آخرت زیانکار شده است، این همان زیانکاری آشکار است. ( ترجمه خرمشاهی)
سید قطب نوشته است، این آیه در ذهنم با تصویر کسی مجسم شد که یر بلندای پرتگاهی ایستاده بود و نماز می خواند. منهم در روستایمان بالای تپه بودم که او را می دیدم. او نمی توانست تعادل خود را نگهدارد. به هر سو خمیده می شد. بیم سقوطش می رفت. منهم در برابرش بودم. حرکاتش را دنبال می کردم. لذتی شگفت مرا فرا گرفته بود!(۵)
در فصل نخست تحت عنوان « جادوی قرآن» داستان اسلام آوردن عمر بن الخطاب به روایت ابن اسحاق در سیرة را روایت کرده است:
در ازل پرتو حُسنت ز تجلّی دم زد
عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد
جلوه ای کرد رخت دید ملک عشق نداشت
عین آتش شد از این غیرت و بر آدم زد
اگر تمامی این موارد با دقت سنجیده شود. نسبت آیات را بیابیم. ارتباط معانی در قلمرو زیبایی شناسی قرآنی بررسی شود؛ می توان گفت: قرآن مجید نظریه یا مکتب زیبایی شناسی تماماً مخصوص به خود دارد. قرآن که با صفت « مهیمن» ستوده شده است. افزون بر هیمنه معنی و لفظ و انسجام و نظام، و موسیقی به نظرم هیمنه مکتب زیبایی شناسی قرآن مجید : « آنی» است که مجموعه این صفات انسجام و هماهنگی و بلکه یک آهنگی و یا هارمونی می بخشد. عین القضاة شهید در تمهیدات به این نکته توجه دقیق داشته است. ما در جستجوی قرآنیم و قرآن ما را با اکسیر الهی دلربایی می رباید!
«جمال پرتو قرآن او را چنان از خود محو کند که نه قرآن ماند و نه قاری و نه کتاب بلکه همه مقرؤء بود و همه مکتوب باشد.» (۳) این مقام هنگامی به دست می آید که قاری از وجود خویش به در آید و قفس عادت را بشکند. از قید و بند ظاهر رها شود:
«دریغا ما از قرآن جز حروف سیاه و سپیدی کاعذ نمی بینیم. چون در وجود باشی جز سواد و بیاض نتوانی دیدن و چون از وجود به در آمدی کلام الله تو را در وجود خود محو کند و آنگاه تو را از محو به اثبات رساند. چون به اثبات ر سی دیگر سواد نبینی همه بیاض بینی، برخوانی و عنده علم الکتاب. جوانمردا قرآن را در چندین هزار حجاب به خلق فرستادند. اگر جلالت نقطه با بسم الله فرش آمدی یا بر آسمان ها و زمین ها در حال پست و گداخته شدی. لو انرلنا هذا القران علی جبل… نوش باد آن کس را که بیان این همه کرد کل حرف فی اللوح المحفوظ اعظم من جبل قاف…. این قاف دانی که چیست. ق و القرآن المجید باشد.» (۴)
چه می توان گفت!؟ به روایت جلال الدین محمد بلخی:
این سخن هایی که از عقل کل است
بوی آن گلزار و سرو و سنبل است
نظریه هستی و وجود قرآنی مصداقی از همان سخن هایی است که از عقل کل است. این سخنان در چارچوب علم رسمی و مدرسه به دست نمی آید که نمی آید. با حسرت بسیار چنین شخصیتی را در کشور ما به جرم بددینی، تکفیر کرده اند و در جوانی کشته اند! خدا عمرشان بدهد که صدرالمتالهین را باقی گذاشتند و به انزوا و تبعید خودخواسته اش در کهک رضایت دادند.
در روزگار ما انصاف این است که شهید سید قطب ( ۱۹۶۶-۱۹۰۶) بیش از هر مفسر قرآن مجید به این نکته بسیار لطیف یعنی نظریه زیبایی شناسانه قرآن مجیدتوجه داشته است.
سيد قطب در مقدمه کتاب پرلطف: «التصویر الفني في القرآن»
نوشته است: «در کودکی ابتدا با موسیقی آیات قرآن مجید آشنا شدم. معانی ایات را نمی دانستم. دوم با تصویری که از آیه در ذهنم پدیدار می شد. با خیالپردازی کودکانه ام تصویر سازی می کردم. مثل آیه «وَمِنَ النَّاسِ مَن يَعْبُدُ اللَّهَ عَلَىٰ حَرْفٍ فَإِنْ أَصَابَهُ خَيْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ وَإِنْ أَصَابَتْهُ فِتْنَةٌ انقَلَبَ عَلَىٰ وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْيَا وَالْآخِرَةَ ذَٰلِكَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِينُ » ﴿الحج: ١١﴾
و از مردم کسی هست که خداوند را با دودلی میپرستد، پس اگر خیری به او برسد، دلش به آن آرام گیرد، و اگر رنجی به او رسد رویگردان شود، در دنیا و آخرت زیانکار شده است، این همان زیانکاری آشکار است. ( ترجمه خرمشاهی)
سید قطب نوشته است، این آیه در ذهنم با تصویر کسی مجسم شد که یر بلندای پرتگاهی ایستاده بود و نماز می خواند. منهم در روستایمان بالای تپه بودم که او را می دیدم. او نمی توانست تعادل خود را نگهدارد. به هر سو خمیده می شد. بیم سقوطش می رفت. منهم در برابرش بودم. حرکاتش را دنبال می کردم. لذتی شگفت مرا فرا گرفته بود!(۵)
در فصل نخست تحت عنوان « جادوی قرآن» داستان اسلام آوردن عمر بن الخطاب به روایت ابن اسحاق در سیرة را روایت کرده است: