بیت اول:
> «بلندی یافت کوه از پای در دامن کشیدنها»
کوه بهظاهر بلند و باعظمت است، اما این بلندی را از رفتار متواضعانهاش به دست آورده است. یعنی کوه دامنش را جمع کرده و خودش را درون زمین فرو برده و بهجای تلاش برای بیهوده دیده شدن، به عمق و استحکام اهمیت داده است. شاعر میخواهد بگوید که عظمت واقعی، از فروتنی و پایبندی به اصول به دست میآید، نه از خودنمایی.
> «به سنگ آمد سر سیلاب، از بیجا دویدنها»
سیلاب نمادی از انسانهای بیهدف و عجول است که بدون تفکر و برنامهریزی حرکت میکنند. این حرکتهای شتابزده و بیفکر در نهایت با مانع سختی (سنگ) روبهرو میشود و متوقف میگردد. شاعر هشدار میدهد که رفتارهای نسنجیده و بیهدف نتیجهای جز شکست ندارد.
بیت دوم:
> «من از بیقدری خار سر دیوار دانستم»
شاعر میگوید وقتی خاری را دیدم که بر بالای دیوار بلند روییده بود، فهمیدم که مکان و جایگاه بالا، ارزشی به ذات بیارزش نمیدهد. خار هرچقدر هم که در جای بلندی باشد، هنوز خار است و بیارزش.
> «که ناکس، کس نمیگردد از این بالا گزیدنها»
افراد بیارزش (ناکسان)، حتی اگر به مقام و جایگاههای بالا برسند، باز هم ارزشمند نمیشوند. رسیدن به جایگاههای ظاهری، شخصیت و ذات افراد را تغییر نمیدهد. ارزش واقعی به انسانیت، اخلاق و رفتار فرد بستگی دارد، نه به مقام و جایگاهی که بهدست میآورد.
پیام کلی شعر:
این شعر درباره فروتنی، تلاش هدفمند و اهمیت ذات و شخصیت انسانها است. شاعر میخواهد بگوید که ارزش و اعتبار واقعی، از درون انسان میآید و جایگاههای ظاهری هیچگاه نمیتواند بیارزشان را ارزشمند کند.
> «بلندی یافت کوه از پای در دامن کشیدنها»
کوه بهظاهر بلند و باعظمت است، اما این بلندی را از رفتار متواضعانهاش به دست آورده است. یعنی کوه دامنش را جمع کرده و خودش را درون زمین فرو برده و بهجای تلاش برای بیهوده دیده شدن، به عمق و استحکام اهمیت داده است. شاعر میخواهد بگوید که عظمت واقعی، از فروتنی و پایبندی به اصول به دست میآید، نه از خودنمایی.
> «به سنگ آمد سر سیلاب، از بیجا دویدنها»
سیلاب نمادی از انسانهای بیهدف و عجول است که بدون تفکر و برنامهریزی حرکت میکنند. این حرکتهای شتابزده و بیفکر در نهایت با مانع سختی (سنگ) روبهرو میشود و متوقف میگردد. شاعر هشدار میدهد که رفتارهای نسنجیده و بیهدف نتیجهای جز شکست ندارد.
بیت دوم:
> «من از بیقدری خار سر دیوار دانستم»
شاعر میگوید وقتی خاری را دیدم که بر بالای دیوار بلند روییده بود، فهمیدم که مکان و جایگاه بالا، ارزشی به ذات بیارزش نمیدهد. خار هرچقدر هم که در جای بلندی باشد، هنوز خار است و بیارزش.
> «که ناکس، کس نمیگردد از این بالا گزیدنها»
افراد بیارزش (ناکسان)، حتی اگر به مقام و جایگاههای بالا برسند، باز هم ارزشمند نمیشوند. رسیدن به جایگاههای ظاهری، شخصیت و ذات افراد را تغییر نمیدهد. ارزش واقعی به انسانیت، اخلاق و رفتار فرد بستگی دارد، نه به مقام و جایگاهی که بهدست میآورد.
پیام کلی شعر:
این شعر درباره فروتنی، تلاش هدفمند و اهمیت ذات و شخصیت انسانها است. شاعر میخواهد بگوید که ارزش و اعتبار واقعی، از درون انسان میآید و جایگاههای ظاهری هیچگاه نمیتواند بیارزشان را ارزشمند کند.