#پارت988
یهو هول شده من رو از خودش جدا کرد
به صورتم نگاه کرد و من با خنده تند تند نفس کشیدم و کمرم درد گرفته بود
دست نیست که...قفل و زنجیره!
نگاه نگرانش پر از شیطنت شد و موهام رو به هم ریخت
من به این فکر کردم که الان تو رویاییم؟
ولی یه حسی می گفت این رویا با کابوس تموم میشه
اخه مگه می شه من خوش بخت بشم؟
مگه می شه؟ مگه داریم؟
به چشماش زل زدم و لبخندم محو شد
اونم جدی به چشمام زل زد و گفت:
-چشمای تو آبی تره یا من؟
به چشماش با شیطنت زل زدم و چشمام رو ریز کردم
و با پرویی تو صورتش خم شدم و با نیش باز گفتم:
-اووم...🤔
چشماش ریز شده و نگاهم می کرد و با خنده گفتم:
یهو هول شده من رو از خودش جدا کرد
به صورتم نگاه کرد و من با خنده تند تند نفس کشیدم و کمرم درد گرفته بود
دست نیست که...قفل و زنجیره!
نگاه نگرانش پر از شیطنت شد و موهام رو به هم ریخت
من به این فکر کردم که الان تو رویاییم؟
ولی یه حسی می گفت این رویا با کابوس تموم میشه
اخه مگه می شه من خوش بخت بشم؟
مگه می شه؟ مگه داریم؟
به چشماش زل زدم و لبخندم محو شد
اونم جدی به چشمام زل زد و گفت:
-چشمای تو آبی تره یا من؟
به چشماش با شیطنت زل زدم و چشمام رو ریز کردم
و با پرویی تو صورتش خم شدم و با نیش باز گفتم:
-اووم...🤔
چشماش ریز شده و نگاهم می کرد و با خنده گفتم: