#پارت985
نیم نگاهی بهم انداخت و گفت:
- پلی کن.
فیلم و پلی کردم و تو تاریکی به صفحه تلوزیون زل زدم.
اوایل فیلم که چیز خاصی نداشت.
چند تا دختر کوهنورد بودن که چیزای جدید کشف می کردن؛
میرن تو یه جنگل و تویه غار کشف نشده و تو غار گیر میفتن.
فرهاد زیر زیرکی نگاهم می کرد
هر قسمت ترسناک فیلم توقع داشت جیغ بزنم،
بیاد نزدیکم یا بغلم کنه
اما من با لبخند مرموزی تند تند پاپ کورن می خوردم و بی خیال فیلم و می دیدم.
راستی یادم رفت بهت بگم کله رنگی، من اصلا ترسو نیستم!!!
عزیزان رمان #احساس خیلی طولانیه بسیار هیجانیه هر کی کاملشو میخواد پیام بده الان بگه رمان #احساس رو میخوام براشون ارسال بشه 👇👇👇👇👇👇
@tabliq660👈👈👈👈
نیم نگاهی بهم انداخت و گفت:
- پلی کن.
فیلم و پلی کردم و تو تاریکی به صفحه تلوزیون زل زدم.
اوایل فیلم که چیز خاصی نداشت.
چند تا دختر کوهنورد بودن که چیزای جدید کشف می کردن؛
میرن تو یه جنگل و تویه غار کشف نشده و تو غار گیر میفتن.
فرهاد زیر زیرکی نگاهم می کرد
هر قسمت ترسناک فیلم توقع داشت جیغ بزنم،
بیاد نزدیکم یا بغلم کنه
اما من با لبخند مرموزی تند تند پاپ کورن می خوردم و بی خیال فیلم و می دیدم.
راستی یادم رفت بهت بگم کله رنگی، من اصلا ترسو نیستم!!!
عزیزان رمان #احساس خیلی طولانیه بسیار هیجانیه هر کی کاملشو میخواد پیام بده الان بگه رمان #احساس رو میخوام براشون ارسال بشه 👇👇👇👇👇👇
@tabliq660👈👈👈👈