#پارت873
بی تو یه لحظه نه
+ نمیشه سرده مثل مخدری ترک تو سخته ...
برگشتم و نگاهش کردم و یه لحظه اهنگی که می خوند و نشنیدم
فقط اون بود و چشمای بسته و نیشخند خاصش که آهنگ و می خوند.
دوباره صداش نه تو گوشم بلکه رو قلبم ضرب گرفت:
_ چرا لباسای من به تو بیشتر میاد؟
چرا بهت فکر میکنم بوی عطرت میاد ها؟
با کی جز تو کنم من اون شمعارو فوت
لبامونم بشه میشه سریع حلوای بوس
خودت تَش میدونی من یه تار موت رو
نمیدم به کسی که بخواد بگیره جات رو
یکی میمونه با تو اخه هوامی تو یه بوسه زخمیم مثل دریامی تووو
با تموم شدن اهنگ چشم هام و باز کردم
که با نگاه خیره چشم های فرهاد روبه رو شدم
هردومون فقط بهم نگاه میکردیم
اخر این فرهاد بود که مثل همیشه اول کنار رفت
و تنهام گذاشت و چشم هاش و بست
همچنان بهش نگا میکردم
یاد گرمای بدنش و نفس های عمیقش افتاد
عزیزان رمان #احساس خیلی طولانیه بسیار هیجانیه هر کی کاملشو میخواد پیام بده الان بگه رمان #احساس رو میخوام براشون ارسال بشه 👇👇👇👇👇👇
@tabliq660👈👈👈👈
بی تو یه لحظه نه
+ نمیشه سرده مثل مخدری ترک تو سخته ...
برگشتم و نگاهش کردم و یه لحظه اهنگی که می خوند و نشنیدم
فقط اون بود و چشمای بسته و نیشخند خاصش که آهنگ و می خوند.
دوباره صداش نه تو گوشم بلکه رو قلبم ضرب گرفت:
_ چرا لباسای من به تو بیشتر میاد؟
چرا بهت فکر میکنم بوی عطرت میاد ها؟
با کی جز تو کنم من اون شمعارو فوت
لبامونم بشه میشه سریع حلوای بوس
خودت تَش میدونی من یه تار موت رو
نمیدم به کسی که بخواد بگیره جات رو
یکی میمونه با تو اخه هوامی تو یه بوسه زخمیم مثل دریامی تووو
با تموم شدن اهنگ چشم هام و باز کردم
که با نگاه خیره چشم های فرهاد روبه رو شدم
هردومون فقط بهم نگاه میکردیم
اخر این فرهاد بود که مثل همیشه اول کنار رفت
و تنهام گذاشت و چشم هاش و بست
همچنان بهش نگا میکردم
یاد گرمای بدنش و نفس های عمیقش افتاد
عزیزان رمان #احساس خیلی طولانیه بسیار هیجانیه هر کی کاملشو میخواد پیام بده الان بگه رمان #احساس رو میخوام براشون ارسال بشه 👇👇👇👇👇👇
@tabliq660👈👈👈👈