🔴تاملی تاریخی و فرهنگی بر پدیدە زنکُشی
✍اسماعیل شمس
توضیح کردستاننامه
🔺این یادداشت در یازده خرداد سال ۱۳۹۹ در پرونده ویژه روزنامه اعتماد با عنوانِ" چه کسی رومینا را کشت؟" منتشر شده است. این روزها قتل کانی عبداللهی دختر ۱۷ ساله پیرانشهری سبب شد که به یاد آن یادداشت بیفتم و احساس کردم شاید بازنشر آن برای مخاطبان مفید باشد. از آنجا که یادداشت حدود ۴ سال پیش نوشته شده است، ممکن است اکنون با برخی جملات آن چندان همدل نباشم. موضوع یادداشت نگاهی تاریخی به فرهنگ زنکشی و به نوعی نقد سنت و تاریخ و فرهنگ دینی ما در این حوزه است. مطلبی را که دوست دارم به مطالب پنج سال پیش اضافه کنم، این است که زنکشی به مثابه یک فرهنگ نادرست و خشن در کردستان و ترکمن صحرا و خوزستان هیچ تفاوتی با زنکشی در تهران و اصفهان و مشهد ندارد. نمیتوان اولی را به فرهنگ عقبافتاده آن مناطق منسوب کرد و دومی را به اختلافات خانوادگی تقلیل داد و در بستر مدرن تحلیل نمود.
خلاصه یادداشت:
در اين يادداشت رومينا اشرفي و نامهاي ديگري كه در پيوند با او ذكر ميشوند تنها يك نام و يك نماد و يك نشانه براي تحليل اين فاجعه هستند و به جاي آنان نام هر دختر يا زن ديگري ميتواند قرار گيرد، بنابراين بحث صبغهاي عمومي دارد و نبايد به يك موضوع و شخص و خانواده و منطقه محدود گردد. مساله اصلي يادداشت پيش رو اين است كه چرا وقتي پديدهاي يا واقعهاي رخ ميدهد، در تحليل عمومي تنها سكانس پاياني قصه و پرده آخر شاهنامه ديده ميشود و پيشينه تاريخي آن ناديده ميماند؟ فرضيه اين يادداشت آن است كه اين نوع نگاه ثابت و استاتيك نه تنها به حل بلندمدت بحران كمك نميكند كه آن را پيچيدهتر و لاينحلتر ميكند. در ابتدا اشاره به اين نكته لازم است كه از منظر تاريخي، پرده آخر قصه هرگز جداي از سكانس اول آن نيست و تا اولش را نخواني آخرش را هرگز نفهمي و نداني، بنابراين آخر داستان تنها نوك قله كوه يخي است كه بخش بيشترش ناديدني است.
در اينگونه تحليلهاي «آخر محور» معمولا سه خطاي شناختي وجود دارند كه عبارتند از: نخست عدم تفكيك علت از دليل؛ دوم تقليل مجموعه علل و دلايل به يك علت يا دليل و سوم فرافكني و تفكيك متن از فرامتن.
بخشی از متن یادداشت
كدام فرهنگ و تفسير ديني و عرف و عادت است كه به مرد اجازه ميدهد هركاري دلش ميخواهد انجام دهد، ولي زن را از ابتداييترين حقوق خدادادهاش يعني تصميمگيري براي زندگي شخصي و خصوصي خود محروم نمايد و او را نه انساني آزاد و خدا آفرين كه ملك و مال و ناموس مرد ديگري بداند؟ به راستي اين دو واژه ناموس و مالكيت از كجا وارد اين سرزمين شدهاند و از كي و چگونه انديشه سياه پنهان در خود را در اين فرهنگ تزريق كردهاند؟ تحليل دليل محور همچنين به ما ميگويد كه اگر هزار بار قاتلان اين زنان قصاص هم بشوند، مادام كه آن گزارههاي توجيهگر و مدللكننده قتل در پستوهاي ذهن مردان مرد وجود دارند، چنين قتلهايي همچنان ادامه خواهند داشت. راه توقف آنها البته تنها حذف اين زمينههاي توجيهگر و فراهمكنندهاي است كه بايد توسط همه افراد و نهادها و دستگاههاي تعليمي و تربيتي اين سرزمين انجام پذيرد.
موضوع ديگري كه پديده زنكشي و به ويژه دختركشي را براي وجدانهاي منصف، تلختر و زجرآورتر ميكند حاشيه امن عرف، سنت، فقه و حتي قانون براي پدران دختركش است. هر چند در برخي مذاهب مانند مالكي كه البته مبناي قانون جزايي هيچ كشور مسلماني نيست، پدر دختركش بايد قصاص شود ولي تاكنون علماي ديگر مذاهب و دستگاههاي حقوقي و قضايي كشورهايشان كه معمولا قوانين جاري آنها تابع فتواهاي مذاهبشان است در برابر اين پديده سكوت كردهاند. البته چنانكه گفته شد قصاص و تنبيه هم نه راهكار علاج دايمي اين بحران، بلكه تنها مسكني موقت براي زخم جانكاه بازماندگان مقتول است و بايد تدبيري ديگر انديشيد كه صدالبته فرهنگي و تاريخي است.
🔺نوعي ديگر از بدديدن سكانس آخر هم انداختن همه تقصير بر گردن مردان و فراموش كردن نقش زنان در خلق فاجعه است. اين در حالي است كه به موازات نگاه بيمارگونه و جنونآميز برخي مردان به زنان، گروهي از زنان هم نگاهي بيمارگونه و نادرست به مردان دارند؛ تا جايي كه در اين نگاه كارهاي مردان زورگو و مستبد با صفات مردانگي، جذبه و قاطعيت ستايش ميشوند و همراهي، اطاعت، مشورتپذيري و عشق بخشي و عشقخواهي بيدليل و يكطرفه مردان مهربان و صادق به نام زن ذليلي و ضعف و "عقده مادر نبوده" به استهزا و تمسخر گرفته ميشوند. در اين مقوله هم بيترديد نقش اين گروه از زنان و اين بخش از فرهنگ زنانه در تقويت روحيه خشونت و استبداد در مردان و گسترش پديده زنكشي كمتر از مردان قاتل نيست.
🔺ادامە در لینک زیر:
https://B2n.ir/s24944
https://t.me/kurdistanname
✍اسماعیل شمس
توضیح کردستاننامه
🔺این یادداشت در یازده خرداد سال ۱۳۹۹ در پرونده ویژه روزنامه اعتماد با عنوانِ" چه کسی رومینا را کشت؟" منتشر شده است. این روزها قتل کانی عبداللهی دختر ۱۷ ساله پیرانشهری سبب شد که به یاد آن یادداشت بیفتم و احساس کردم شاید بازنشر آن برای مخاطبان مفید باشد. از آنجا که یادداشت حدود ۴ سال پیش نوشته شده است، ممکن است اکنون با برخی جملات آن چندان همدل نباشم. موضوع یادداشت نگاهی تاریخی به فرهنگ زنکشی و به نوعی نقد سنت و تاریخ و فرهنگ دینی ما در این حوزه است. مطلبی را که دوست دارم به مطالب پنج سال پیش اضافه کنم، این است که زنکشی به مثابه یک فرهنگ نادرست و خشن در کردستان و ترکمن صحرا و خوزستان هیچ تفاوتی با زنکشی در تهران و اصفهان و مشهد ندارد. نمیتوان اولی را به فرهنگ عقبافتاده آن مناطق منسوب کرد و دومی را به اختلافات خانوادگی تقلیل داد و در بستر مدرن تحلیل نمود.
خلاصه یادداشت:
در اين يادداشت رومينا اشرفي و نامهاي ديگري كه در پيوند با او ذكر ميشوند تنها يك نام و يك نماد و يك نشانه براي تحليل اين فاجعه هستند و به جاي آنان نام هر دختر يا زن ديگري ميتواند قرار گيرد، بنابراين بحث صبغهاي عمومي دارد و نبايد به يك موضوع و شخص و خانواده و منطقه محدود گردد. مساله اصلي يادداشت پيش رو اين است كه چرا وقتي پديدهاي يا واقعهاي رخ ميدهد، در تحليل عمومي تنها سكانس پاياني قصه و پرده آخر شاهنامه ديده ميشود و پيشينه تاريخي آن ناديده ميماند؟ فرضيه اين يادداشت آن است كه اين نوع نگاه ثابت و استاتيك نه تنها به حل بلندمدت بحران كمك نميكند كه آن را پيچيدهتر و لاينحلتر ميكند. در ابتدا اشاره به اين نكته لازم است كه از منظر تاريخي، پرده آخر قصه هرگز جداي از سكانس اول آن نيست و تا اولش را نخواني آخرش را هرگز نفهمي و نداني، بنابراين آخر داستان تنها نوك قله كوه يخي است كه بخش بيشترش ناديدني است.
در اينگونه تحليلهاي «آخر محور» معمولا سه خطاي شناختي وجود دارند كه عبارتند از: نخست عدم تفكيك علت از دليل؛ دوم تقليل مجموعه علل و دلايل به يك علت يا دليل و سوم فرافكني و تفكيك متن از فرامتن.
بخشی از متن یادداشت
كدام فرهنگ و تفسير ديني و عرف و عادت است كه به مرد اجازه ميدهد هركاري دلش ميخواهد انجام دهد، ولي زن را از ابتداييترين حقوق خدادادهاش يعني تصميمگيري براي زندگي شخصي و خصوصي خود محروم نمايد و او را نه انساني آزاد و خدا آفرين كه ملك و مال و ناموس مرد ديگري بداند؟ به راستي اين دو واژه ناموس و مالكيت از كجا وارد اين سرزمين شدهاند و از كي و چگونه انديشه سياه پنهان در خود را در اين فرهنگ تزريق كردهاند؟ تحليل دليل محور همچنين به ما ميگويد كه اگر هزار بار قاتلان اين زنان قصاص هم بشوند، مادام كه آن گزارههاي توجيهگر و مدللكننده قتل در پستوهاي ذهن مردان مرد وجود دارند، چنين قتلهايي همچنان ادامه خواهند داشت. راه توقف آنها البته تنها حذف اين زمينههاي توجيهگر و فراهمكنندهاي است كه بايد توسط همه افراد و نهادها و دستگاههاي تعليمي و تربيتي اين سرزمين انجام پذيرد.
موضوع ديگري كه پديده زنكشي و به ويژه دختركشي را براي وجدانهاي منصف، تلختر و زجرآورتر ميكند حاشيه امن عرف، سنت، فقه و حتي قانون براي پدران دختركش است. هر چند در برخي مذاهب مانند مالكي كه البته مبناي قانون جزايي هيچ كشور مسلماني نيست، پدر دختركش بايد قصاص شود ولي تاكنون علماي ديگر مذاهب و دستگاههاي حقوقي و قضايي كشورهايشان كه معمولا قوانين جاري آنها تابع فتواهاي مذاهبشان است در برابر اين پديده سكوت كردهاند. البته چنانكه گفته شد قصاص و تنبيه هم نه راهكار علاج دايمي اين بحران، بلكه تنها مسكني موقت براي زخم جانكاه بازماندگان مقتول است و بايد تدبيري ديگر انديشيد كه صدالبته فرهنگي و تاريخي است.
🔺نوعي ديگر از بدديدن سكانس آخر هم انداختن همه تقصير بر گردن مردان و فراموش كردن نقش زنان در خلق فاجعه است. اين در حالي است كه به موازات نگاه بيمارگونه و جنونآميز برخي مردان به زنان، گروهي از زنان هم نگاهي بيمارگونه و نادرست به مردان دارند؛ تا جايي كه در اين نگاه كارهاي مردان زورگو و مستبد با صفات مردانگي، جذبه و قاطعيت ستايش ميشوند و همراهي، اطاعت، مشورتپذيري و عشق بخشي و عشقخواهي بيدليل و يكطرفه مردان مهربان و صادق به نام زن ذليلي و ضعف و "عقده مادر نبوده" به استهزا و تمسخر گرفته ميشوند. در اين مقوله هم بيترديد نقش اين گروه از زنان و اين بخش از فرهنگ زنانه در تقويت روحيه خشونت و استبداد در مردان و گسترش پديده زنكشي كمتر از مردان قاتل نيست.
🔺ادامە در لینک زیر:
https://B2n.ir/s24944
https://t.me/kurdistanname