سید مهدی موسوی dan repost
من مثل یک گرایش جنسی
در انحرافی از کلماتم
بیاحتمال! درکِ جنونم!
بیجنسیت! تجسّمِ ذاتم!
ترکیب بیقراری و صبرم
آتشفشانِ بر سرِ کوهم
بیاعتنا به فاعل و مفعول
سرگرمِ عشقبازیِ روحم
لذّت ببر!... چگونه؟!... مهم نیست!
من که توام! چرا نگذارم؟!
ای آخرین دلیلِ همیشه
من هیچ چیز جز تو ندارم
بیجنسیت سوار به تختم
آمیزهی تخیّل و دردم
با اینکه هیچ چیز نبودم
با اینکه هیچ کار نکردم
لذّت ببر تمام جهان را
وصلم به دستهات، به موهات
به چشمهات... هات... نفسهات...
ای شکّ بینیاز به اثبات!
کلّ جهان به جز تو مهم نیست
غیر از تو که تمام جهانی
آغوشتر بگیر شبم را
شاید مرا به من برسانی
شاید که جیغ و داد شوم باز
شاید مُدام اشک بریزم
شاید که ایدهآل نباشم!
دیوانهام! ببخش عزیزم!
این قرص چیست داخل لیوان؟
این تیغ چیست بر مچِ دستم؟
بیجنسیت برای تو بودم
بیجنسیت برای تو هستم
این دوستت ندارم و دارم
چسنالههای تلویزیون است!!
این سکس نیست... این هیجان نیست...
این عشق نیست... شرح جنون است!
دلخور نشو از اینهمه پوچی
من ذاتِ روحهای اسیرم
وصل است زندگیم به یک حرف
یعنی بگو: بمیر!... بمیرم!
ارضام کن به برق نگاهت
ارضام کن به گرمی خنده
حل کن شبِ مرا وسطِ لب
ای آخرین نجاتدهنده!
تنهام مثل گریه پس از سکس
یا روحِ آدمی متفاوت
از تو ادامه میدهم «ای یار»
«سنگین... صبور...» غمگین... ساکت...
.
سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2
در انحرافی از کلماتم
بیاحتمال! درکِ جنونم!
بیجنسیت! تجسّمِ ذاتم!
ترکیب بیقراری و صبرم
آتشفشانِ بر سرِ کوهم
بیاعتنا به فاعل و مفعول
سرگرمِ عشقبازیِ روحم
لذّت ببر!... چگونه؟!... مهم نیست!
من که توام! چرا نگذارم؟!
ای آخرین دلیلِ همیشه
من هیچ چیز جز تو ندارم
بیجنسیت سوار به تختم
آمیزهی تخیّل و دردم
با اینکه هیچ چیز نبودم
با اینکه هیچ کار نکردم
لذّت ببر تمام جهان را
وصلم به دستهات، به موهات
به چشمهات... هات... نفسهات...
ای شکّ بینیاز به اثبات!
کلّ جهان به جز تو مهم نیست
غیر از تو که تمام جهانی
آغوشتر بگیر شبم را
شاید مرا به من برسانی
شاید که جیغ و داد شوم باز
شاید مُدام اشک بریزم
شاید که ایدهآل نباشم!
دیوانهام! ببخش عزیزم!
این قرص چیست داخل لیوان؟
این تیغ چیست بر مچِ دستم؟
بیجنسیت برای تو بودم
بیجنسیت برای تو هستم
این دوستت ندارم و دارم
چسنالههای تلویزیون است!!
این سکس نیست... این هیجان نیست...
این عشق نیست... شرح جنون است!
دلخور نشو از اینهمه پوچی
من ذاتِ روحهای اسیرم
وصل است زندگیم به یک حرف
یعنی بگو: بمیر!... بمیرم!
ارضام کن به برق نگاهت
ارضام کن به گرمی خنده
حل کن شبِ مرا وسطِ لب
ای آخرین نجاتدهنده!
تنهام مثل گریه پس از سکس
یا روحِ آدمی متفاوت
از تو ادامه میدهم «ای یار»
«سنگین... صبور...» غمگین... ساکت...
.
سید مهدی موسوی
@seyedmehdimoosavi2