خرمگس dan repost
فرهاد قنبری
کدام پهلوی
یکی از علل اصلی استقبال گسترده مردم از روایت شبکه «من و تو» از دوره پهلوی را باید در رویکرد رسمی حکومت و تلویزیون و نظام آموزشی ما در شیوه تاریخ نگاری دوره پهلوی جستجو کرد.
شبکه من و تو در روایت خود از دوران حکومت خاندان پهلوی از همان روشی استفاده می کنند که صدا و سیما و تاریخ نگاران کتب آموزش و پرورش رفتار می کند و به مانند آنها فقط از یک جنبه و یک دریچه و چشم انداز به حوادث می نگرد.
طی چهل سالی که از انقلاب سال پنجاه و هفت می گذرد، صدا و سیما و آموزش پرورش تمام تلاش خود را به کار گرفته اند تا با تحریف تاریخ معاصر ایران تصویری غیرواقعی، کاریکاتورگون و مضحک از رضاشاه به مخاطبان خود ارائه دهند. روایتی که در آن رضاشاه گنده لات بدهن بی سوادی است که با سیبل بناگوش در رفته و چکمه ای ساق بلند، چیزی جز فحاشی و عربده کشی بلد نیست. در نگاه آنها رضاشاه یک روز توسط ملکه انگلیس بر تارک ایران نشانده شده و پس از شانزده سال خدمت بی دریغ به بریتانیا سرانجام توسط آن قدرت منحوس کنار زده شده است. این روایت از رضاشاه که از تاریخ دوره ابتدایی تا دبیرستان تکرار میشود، همان روایتی است که صدا و سیما سالهاست با مستندهای بریده شده و تک بعدی و ساخت سریال های مبتذل به اصطلاح تاریخی به دنبال رسمیت بخشیدن به آن است. در رویکرد صدا و سیما و آموزش و پرورش، محمدرضاشاه هم به مانند پدرش نوکر بیاختیار ابرقدرت دیگری به نام آمریکاست که بدون اجازه حاکمان آن کشور اجازه انتخاب نخست وزیر خود را هم ندارد و تنها هدفی که دنبال می کند خدمت بیشتر به منافع آمریکاست. در این روایت تک خطی تنها جریانی هم که از ابتدا ماهیت خاندان پهلوی را شناخته و در مسیر خود یک قدم اشتباه هم برنداشت روحانیت است و نیروهای چپ و حزب توده و لیبرال و ملی گرا و ملی مذهبی و چریک و غیره همه در خدمت قدرت های جهانی و امپریالیسم هستند و یا (در بهترین حالت) عده ای ساده لوح و نادان محسوب میشوند.
شیوه روایت صدا و سیما و آموزش و پرورش از تاریخ عصر پهلوی که با هدف ایجاد نفرت بیشتر مردم از پهلوی صورت می گیرد (و این واقعیت ساده که وقتی مردم علیه نظام سیاسی، دست به شورش و انقلاب می زنند، یعنی به هر دلیلی ناراضی هستند و نیازی به تحریف و بزرگنمایی ندارند، را نادیده می گیرد) در عمل نتیجه معکوس داده و مردم دیگر نه تنها هیچ روایتی از صداوسیما و گفتمان حاکم در مورد پهلوی را نمی پذیرند، بلکه به تمامی رویکرد مقابل آن را بیان میکنند و بسیاری در این زمینه حتی گذشته خود را نیز به کل انکار میکنند. (برای مثال پیرمردانی که پنجاه شصت سال پیش یک تُنبان تمیز و سالم پایشان نبود و صبح تا شب با جان کندن سر زمین این و آن لقمه نانی برای زمستان خود تهیه میکردند، امروز از رفاه دوران پهلوی میگویند یا کسانی که از شنیدن نام اَمنیه رنگ صورتشان را میباختند از آزادیهای سیاسی دوران شاه داد سخن سر میدهند و...)
شبکه «من و تو» در چنین شرایط و موقعیتی و از نتیجه و برآیند چنین وضعیتی استفاده کرده و روایت خود را به کرسی می نشاند. این شبکه ها از مستندهای پخش نشده صدا و سیما تا برخی نقاط هاشور خورده توسط گفتمان حاکم (مانند زنان با پوشش آزاد) نهایت استفاده را می کند و از این طریق روایت مورد علاقه خود را به خورد مخاطبانش می دهد. روایتی که در آن محمدرضاشاه قهرمان بزرگ قرن بیستم معرفی می شود که با تمام توان در حال گشودن دروازه های تمدن نوین است و ایران در مسیر تبدیل شدن به قدرتی بزرگ و یکه در جهان، حسادت و کینهتوزی همه جهانیان را برانگیخته است. روایتی که در آن نه از زندانی سیاسی و شکنجه و توهین و تحقیر خبری هست و نه از جمعیت شصت و پنج درصد روستاییانی که از خدمات اولیه آموزشی و بهداشتی بی بهره اند. در این روایت نه از جمعیت عظیم حاشیه نشین که اغلب دلشان برای خوردن یک وعده غذای سیر لک زده خبری هست و نه از خانوادههای که فرزندانشان با شپش و کچلی دست به گریبانند و نوزادانشان هم قبل از یک سالگی می میرند. در این روایات ایران خلاصه شده است در چهار خیابان شمال تهران و سواحل دریای خزر است که عده ای جوان شاداب مشغول رقص و آواز و برف بازی هستند.
در چنین شرایطی امکان نگاه بدون غرض و تحلیل تاریخی عصر پهلوی وجود نخواهد داشت.
@kharmagaas
کدام پهلوی
یکی از علل اصلی استقبال گسترده مردم از روایت شبکه «من و تو» از دوره پهلوی را باید در رویکرد رسمی حکومت و تلویزیون و نظام آموزشی ما در شیوه تاریخ نگاری دوره پهلوی جستجو کرد.
شبکه من و تو در روایت خود از دوران حکومت خاندان پهلوی از همان روشی استفاده می کنند که صدا و سیما و تاریخ نگاران کتب آموزش و پرورش رفتار می کند و به مانند آنها فقط از یک جنبه و یک دریچه و چشم انداز به حوادث می نگرد.
طی چهل سالی که از انقلاب سال پنجاه و هفت می گذرد، صدا و سیما و آموزش پرورش تمام تلاش خود را به کار گرفته اند تا با تحریف تاریخ معاصر ایران تصویری غیرواقعی، کاریکاتورگون و مضحک از رضاشاه به مخاطبان خود ارائه دهند. روایتی که در آن رضاشاه گنده لات بدهن بی سوادی است که با سیبل بناگوش در رفته و چکمه ای ساق بلند، چیزی جز فحاشی و عربده کشی بلد نیست. در نگاه آنها رضاشاه یک روز توسط ملکه انگلیس بر تارک ایران نشانده شده و پس از شانزده سال خدمت بی دریغ به بریتانیا سرانجام توسط آن قدرت منحوس کنار زده شده است. این روایت از رضاشاه که از تاریخ دوره ابتدایی تا دبیرستان تکرار میشود، همان روایتی است که صدا و سیما سالهاست با مستندهای بریده شده و تک بعدی و ساخت سریال های مبتذل به اصطلاح تاریخی به دنبال رسمیت بخشیدن به آن است. در رویکرد صدا و سیما و آموزش و پرورش، محمدرضاشاه هم به مانند پدرش نوکر بیاختیار ابرقدرت دیگری به نام آمریکاست که بدون اجازه حاکمان آن کشور اجازه انتخاب نخست وزیر خود را هم ندارد و تنها هدفی که دنبال می کند خدمت بیشتر به منافع آمریکاست. در این روایت تک خطی تنها جریانی هم که از ابتدا ماهیت خاندان پهلوی را شناخته و در مسیر خود یک قدم اشتباه هم برنداشت روحانیت است و نیروهای چپ و حزب توده و لیبرال و ملی گرا و ملی مذهبی و چریک و غیره همه در خدمت قدرت های جهانی و امپریالیسم هستند و یا (در بهترین حالت) عده ای ساده لوح و نادان محسوب میشوند.
شیوه روایت صدا و سیما و آموزش و پرورش از تاریخ عصر پهلوی که با هدف ایجاد نفرت بیشتر مردم از پهلوی صورت می گیرد (و این واقعیت ساده که وقتی مردم علیه نظام سیاسی، دست به شورش و انقلاب می زنند، یعنی به هر دلیلی ناراضی هستند و نیازی به تحریف و بزرگنمایی ندارند، را نادیده می گیرد) در عمل نتیجه معکوس داده و مردم دیگر نه تنها هیچ روایتی از صداوسیما و گفتمان حاکم در مورد پهلوی را نمی پذیرند، بلکه به تمامی رویکرد مقابل آن را بیان میکنند و بسیاری در این زمینه حتی گذشته خود را نیز به کل انکار میکنند. (برای مثال پیرمردانی که پنجاه شصت سال پیش یک تُنبان تمیز و سالم پایشان نبود و صبح تا شب با جان کندن سر زمین این و آن لقمه نانی برای زمستان خود تهیه میکردند، امروز از رفاه دوران پهلوی میگویند یا کسانی که از شنیدن نام اَمنیه رنگ صورتشان را میباختند از آزادیهای سیاسی دوران شاه داد سخن سر میدهند و...)
شبکه «من و تو» در چنین شرایط و موقعیتی و از نتیجه و برآیند چنین وضعیتی استفاده کرده و روایت خود را به کرسی می نشاند. این شبکه ها از مستندهای پخش نشده صدا و سیما تا برخی نقاط هاشور خورده توسط گفتمان حاکم (مانند زنان با پوشش آزاد) نهایت استفاده را می کند و از این طریق روایت مورد علاقه خود را به خورد مخاطبانش می دهد. روایتی که در آن محمدرضاشاه قهرمان بزرگ قرن بیستم معرفی می شود که با تمام توان در حال گشودن دروازه های تمدن نوین است و ایران در مسیر تبدیل شدن به قدرتی بزرگ و یکه در جهان، حسادت و کینهتوزی همه جهانیان را برانگیخته است. روایتی که در آن نه از زندانی سیاسی و شکنجه و توهین و تحقیر خبری هست و نه از جمعیت شصت و پنج درصد روستاییانی که از خدمات اولیه آموزشی و بهداشتی بی بهره اند. در این روایت نه از جمعیت عظیم حاشیه نشین که اغلب دلشان برای خوردن یک وعده غذای سیر لک زده خبری هست و نه از خانوادههای که فرزندانشان با شپش و کچلی دست به گریبانند و نوزادانشان هم قبل از یک سالگی می میرند. در این روایات ایران خلاصه شده است در چهار خیابان شمال تهران و سواحل دریای خزر است که عده ای جوان شاداب مشغول رقص و آواز و برف بازی هستند.
در چنین شرایطی امکان نگاه بدون غرض و تحلیل تاریخی عصر پهلوی وجود نخواهد داشت.
@kharmagaas