خرمگس


Kanal geosi va tili: Eron, Forscha
Toifa: Bloglar


 "من آن خرمگسی هستم که خدا وبال این دولتشهر کرده و تمام روز و همه جا شما را نیش زده و برمی انگیزانم"
«دفاعیات سقراط»
یادداشتهای فرهاد قنبری
برخی مطالب در اینستاگرام [به آدرس زیر] هم اشتراک گذاری می شود👇
https://www.instagram.com/farhad_ghanbariii

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Kanal geosi va tili
Eron, Forscha
Toifa
Bloglar
Statistika
Postlar filtri


فرهاد قنبری
شهامت نقد

⏪ در جامعه اکنون و امروز ما جریانی اگر اندک شباهتی به فاشیسم نیمه اول قرن بیستمی داشته باشند، دیگر نه حامیان سرسخت حکومت بلکه مخالفان تندخو و آشتی‌ناپذیری هستند که از روشنفکر تا نویسنده و هنرمند این سرزمین را مقهور و مرعوب روایت سراسر خشونت‌طلبانه و کینه‌توزانه خود کرده‌اند و هزینه دفاع از حقیقت و بیان حقیقت را روز به روز بالا برده‌اند.

⏪ از بدبختی‌های جامعه ماست که این روزها انسان وقتی جمله‌ یا سخنی را بدون دانستن نام راوی می‌شنود، متوجه نمی‌شود که این سخن سلبریتی‌های سینما و خواننده های پاپ و بلاگرها و فوتبالیست‌هاست یا سخن افرادی که دهها صفت استادِ اخلاق و متفکر و محقق و اندیشمند و روشنفکر و فلان و فلان به نامشان بسته می‌شود.

⏪ این مسئله که زبان و سخن و بیان روشنفکر و منتقد و متفکر و هنرمند (به علت دیکتاتوری جَو، نظام سیاسی ایدئولوژیک یا هر دلیل دیگری) با زبان شومن‌ و سلبریتی و بازیگر سریال و ورزشکار یکی شده و هر برداشت و روایتی متفاوت با این برداشت های سطحی، با بدترین فحش‌ها و توهین‌ها و تهمت‌ها و اَنگ‌ها پس رانده شده و مورد شماتت قرار می‌گیرد، بحرانی بسیار عمیق و جدی است.

⏪ در جامعه امروز و اکنون ایران آنچه جرات و شهامت بیشتری می‌خواهد نه نقد حکومت و دولت و مجلس و قوه قضاییه و حتی رهبر جمهوری اسلامی بلکه نقد سلبریتی‌ها و شومن‌هایی است که جایگاه متفکر و منتقد را اشغال کرده‌اند. امروز شهامت واقعی نه در نقد آقای خامنه‌ای و پزشکیان بلکه در نقد شیوه کنشگری فلان فوتبالیست سابق و بازیگر و خواننده پاپ است. امروز شهامت در نقد کنشگری آن عربده‌کشی است که چهار کلمه نام آرنت و فوکو و بدیو شنیده است و مشغول نشخوار فکری و خودارضایی با چند واژه نافهمیده چون توتالیتاریسم و فاشیسم است.

⏪ امروز هر کسی که جرات کرده و بیاید کنشگری آن دلال-سلبریتی مشهوری که بیشترین بهره را از نام و وضعیت کشور برده و با قلدری و گردن کلفتی هم فرار مالیاتی و ده‌ها تخلف تجاری دیگر خود را پیش می‌برد و هم به موقع با چند متلک به مدیریت کشور، ژست قهرمان را می‌گیرد را نقد کند، به آنی به لعنت عمومی دچار شده و هزار فحش و ناسزا از زمین و آسمان بر سرش می‌بارد.

⏪ جامعه امروز ایران حقیقتا بهشت سلبریتی‌ها و شومن‌ها و روشنفکران و بلاگرهایی است که با سوار شدن بر موج نارضایتی و خشم موجود در جامعه، هم کاسبی و کالای بنجل خود را به اسم هنر و کمدی و سرگرمی و کالای فکری و فرهنگی و..، پیش می‌برند و هم ژست قهرمان و مردمی بودن می‌گیرند. ایران امروز بهشت افرادی است که با هزار پارتی و رانت جایگاه استاد دانشگاه و متفکر و نویسنده و هنرمند و بازیگر و مدیر و...، را اشغال کرده‌اند، درآمدها و سطح زندگی بسیار متفاوتی از متوسط جامعه دارند و به موقع هم با چند متلک به قیمت دلار و آخوند و سپاه، محبوب خلق شده و رانت و بی‌سوادی و بی‌هنری خود را پشت این مواضع به ظاهر رادیکال پنهان می‌کنند.
@kharmagaas


خرمگس dan repost
فرهاد قنبری
این دو طیف

در میان اقشار مختلف جامعه به دو گروه و جریان اجتماعی احترام بسیاری قائلم و معتقدم آینده ایران باید به دست چنین افرادی ساخته شود.

۱- گروه اول نیروهای انقلابی و مذهبی هستند. منظورم از نیروهای انقلابی، سایبری‌های فحاش یا تندروهای ریاکار و به شدت قدرت‌طلب و عموما فاسد نیستند بلکه آن دست جوانان دیندار و انقلابیست که بی‌هیچ چشم‌داشتی صادقانه و خالصانه دغدغه این ملت و این مرز و بوم را دارند و هر جایی که لازم باشد در حد توان‌شان به مردم خدمت‌رسانی می‌کنند. افرادی که در زلزله و سیل و سایر بلایای طبیعی خود را به حادثه می‌رسانند و از گِلی و خاکی شدن لباس و دست و صورت‌شان هراسی ندارند، بخشی از درآمد خود را به نیازمندان می‌بخشند، کارهای جهادی چون ساخت خانه و کارهای فرهنگی در نقاط محروم کشور انجام می‌دهند و عموما بی سرو و صدا و به دور از غوغای رسانه‌ای تمام تلاش خود را برای کمک به مردم به کار می‌گیرند. این طیف که خودشان هم اغلب وضعیت اقتصادی چندان مساعد و مناسبی ندارند، دلی چون دریا دارند و با علم به اینکه جامعه روی چندان خوشی به عمامه و ریش و تسبیح نشان نمی‌دهد، ناملایمات را به جان خریده و در حد توان دست هر نیازمندی را می‌گیرند. تنی چند از این افراد را در میان همکاران آشنایانم می‌شناسم، افرادی که روزها و ساعت‌های آزاد خود صَرف آموزش دانش‌آموزان مناطق محروم می‌کنند، تابستان اردوی جهادی می‌کنند، بی سرو صدا برای دانش‌آموزان بی‌بضاعت کمک جمع می‌کنند، حواسش به انسانهای اطرافشان هست و گاهی برای کمک به دیگران، به مسافرکشی و کارگری روزمزد هم اقدام می‌کنند.

۲- نیروهای ملی‌گرا و وطن‌دوست.
این طیف که عموما از تحصیلات و تربیت خوبی برخوردارند، اهل نمایش و خودنمایی نبوده و از شریف‌ترین نیروهای اجتماعی این سرزمین‌اند که هم و غمی جز سربلندی و اعتلای نام ایران ندارند. انسانهایی که عزت نفس بالایی دارند، قابل خرید و فروش توسط بیگانه نیستند، به ارزش‌های والای انسانی و اخلاقی آراسته‌اند، ذهن و فکر پاکیزه و مرتبی دارند، بَری از فساد و ریاکاری‌اند و عاشقانه به این ملت و سرزمین عشق می‌ورزند. انسانهایی که در حد توان خود به مردم و جامعه خدمت می‌رسانند و در هر موقعیت اجتماعی و جایگاهی که باشند، کشور و مردم را فراموش نمی‌کنند.
@kharmagaas


ایران مادرهای خوب دارد و غذاهای خوشمزه و روشنفکران بد و دشت های دلپذیر.

 از نامه سهراب سپهری به احمدرضا احمدی
@kharmagaas


"گدا چرا نزند لافِ سلطنت امروز؟
که خیمه سایهٔ ابر است و بزمگه لبِ کِشت

وفا مجوی ز دشمن که پرتوی ندهد
چو شمع صومعه افروزی از چراغِ کنشت"
حافظ
@kharmagaas


خرمگس dan repost
فرهاد قنبری
پنجاه فیلم خوب از سینمای ژاپن

۱- آشوب - کوراساوا
۲- هاراکیری- کوبایاشی
۳- داستان توکیو - اوزو
۴- سانشوی مباشر - میزوگوچی
۵- تصنیف نارایاما - ایمامورا
۶- هفت سامورایی - کوراساوا
۷- شورش سامورایی - کوبایاشی
۸- ابرهای شناور - ناروسه
۹- بعد از ظهر پاییزی - اوزو
۱۰- آتش در دشت - ایچیکاوا
۱۱- ریش قرمز -کوراساوا
۱۲- زمانی که یک زن ترقی می کند - ناروسه
۱۳- دستمال زرد خوشبختی - یوجی یامادا
۱۴- جزیره - کانتو شیندو
۱۵- مارماهی - ایمامورا
۱۶- خیابان شرم - میزوگوچی
۱۷- زن حشره ای - ایمامورا
۱۸- خواهر کوچک ما - کروئیدا
۱۹- سه گانه سامورایی (عشق و افتخار، سامورایی گرگ و میش، تیغه پنهان) - یامادا
۲۰- سه گانه سامورایی - ایناگاکی
۲۱- آوای کوهستان - ناروسه
۲۲- شمشیر عذاب - اوکاموتو
۲۳- عزیمت ها- یوجیرو تاکیتا
۲۴- غرائض قتل - ایمامورا
۲۵- اوگتسو - میزوگوچی
۲۶- انتقام از آن من است - ایمامورا
۲۷- اواخر بهار - اوزو
۲۸- جغد - کانتو شیندو
۲۹- گیوکین - هیدئو گوشا
۳۰- ماشینم را بران - هاماگوچی
۳۱- دزدان فروشگاه - کروئیدا
۳۲- سونات توکیو - کیوشی کوراساوا
۳۳- سریر خون - کوراساوا
۳۴- مادر - یامادا
۳۵- آتش بازی - تاکشی کیتانو
۳۶- راشومن - کوراساوا
۳۷- زندگی اوهارو - میزوگوچی
۳۸- چنگ برمه ای - ایچیکاوا
۳۹- تشییع جنازه گلهای رز - ماتسوموتو
۴۰ - همچنان قدم زنان - کروئیدا
۴۱- اشتیاق - ناروسه
۴۲- چهره دیگری - تیشیگاهارا
۴۳- هیچکس نمی داند - کروئیدا
۴۴- یوجیمبو - کوراساوا
۴۵- صبح بخیر - اوزو
۴۶- طنابی برای اعدام- ناگیسا اوشیما
۴۷- بهاری که دیر می رسد - یامادا
۴۸- نشان شده برای کشتن - سیچون سوزوکی
۴۹- پسر کو ندارد نشان از پدر - کروئیدا
۵۰- زیستن - کوراساوا
@kharmagaas


خرمگس dan repost
فرهاد قنبری
جریانهای روشنفکری

در تاریخ معاصر ایران چند گروه عمدهٔ روشن‌فکری نقش ایفا کرده اند:

۱- روشن‌فکران به اصطلاح« ابزورد »* و پوچ‌گرا.
روشن‌فکرانی که تا می‌توانسته‌اند آه و ناله سر داده و به تاریخ و فرهنگ و هویت و گذشته این سرزمین لعن و نفرین کرده‌اند. مدام بر سر ایرانی‌جماعت زده‌اند و مرگ‌‌اندیشی و مرگ‌خواهی و افسردگی و خسته و ناامید بودن را بخش جدایی‌ناپذیر فرهنگ روشن‌فکری توصیف کرده‌اند‌. فاقد شعور و خودآگاهی تاریخی بوده و کنشگری مخرب و ضدملی را کنش رادیکال و آوانگارد می‌دانند. رهبر و پیشرو فکری این جریان روشن‌فکری، نویسندهٔ برجسته کشورمان «صادق هدایت» است. تأثیر هدایت در بخشی از بدنهٔ روشن‌فکری به حدی بود که با گذشت زمان همچنان این بیماری روشن‌فکریِ پوچ‌گرا در شعر و موسیقی و سینما و ادبیات به وضوح قابل ردیابی و مشاهده است.

۲- روشن‌فکران جریان چپ.
از زمان محاکمهٔ گروه پنجاه‌و‌سه نفر در زندان‌های رضاشاه تا امروز وجه غالب جریان روشن‌فکری ایران، گرایش به جریان چپ بوده‌است. از ویژگی‌های بارز این جریان روشن‌فکری تمایل وافر به نمایش و شوآف بدون توجه به منافع ملی و تاریخ و سنت و امثالهم است. این گفتمان هم به طور کامل هم با روانکاوی و روانشناسی اجتماعی بیگانه بود و هم اندک فهم و درکی از تاریخیت و سنت و خودآگاهی تاریخی و ملی نداشت. با عینک لنین و استالین و چه گوارا و مائو و گنگستریسم دهه شصت و هفتاد میلادی، به جهان می نگریست و هر تفکر وطن دوست و هرگونه کنشگری هنری و فرهنگی غیرسیاسی را با ادبیاتی توهین آمیز و تحقیر آمیز پس می‌راند. گفتمان چپ سرمست از آرمانخواهی و بشردوستی کذایی و نمایشی‌اش چنان در ایدئولوژی خود غرق بود که حتی تاریخ پربار میراث فرهنگی و هنری این سرزمین را هم احضار کرده و آنها را با نگاه طبقاتی خود ارزشگذاری و قضاوت و در نهایت نفی می کرد.

۳- روشن‌فکران سنت‌گرا
جریانی از روشن‌فکری محافظه‌کار که در دهه سی و چهل شمسی رشد کرد و در نهایت به شکل بیمارگونی به مبارزه با دستاوردهای تمدن مدرن در غرب پرداخت. با برداشتی نادرست از سنت و تاریخ از تقابل آسیا و شرق با غرب سخن گفت و در نهایت زمینه را برای رشد بیشتر خردستیزی و تقابل بخشی از محافظه‌کاران با دستاوردهای فکری و علمی تمدن جدید فراهم کرد.

۴- روشن‌فکران دینی با قالب سوسیالیستی.
این وجه روشن‌فکری که از قبل انقلاب شکل گرفت ابتدا به دنبال تلفیقی از سوسیالیسم و اسلام بود و سعی در خوانشی ایدئولوژیک از اسلام و تشیع داشت.

۵- روشن‌فکران وطن‌دوست
این جریان روشن‌فکری که بیشترین حملات و توهین‌ها و اتهامات را از سوی تمام جریان‌های روشن‌فکری دیگر به جان دیده‌است، تنها جریان روشن‌فکری بود که دغدغه و مسئله‌اش ایران و استقلال و عزت ایران و رفاه و آزادی و کرامت و اعتماد‌به‌نفس شهروند ایرانی بود.
*Absurd
پ‌.ن: اینکه صادق هدایت برجسته ترین چهره ادبیات مدرن ایران است و یا غلامحسین ساعدی و گلستان و آل احمد و.. نویسندگان خوبی هستند و یا اینکه احمد شاملو شاعر توانایی است و مسعود کیمیایی قبل از انقلاب آثار سینمایی خوبی می ساخت و.. دلیلی بر تاثیر مثبت آنها بر فضای سیاسی و اجتماعی و [در کل] جامعه روشنفکری ایران نیست.
@kharmagaas


خرمگس dan repost
فرهاد قنبری
روشنفکران بد

امروز روشنفکر جامعه ما از ترس از دست دادن مخاطب به جای اینکه وجدان بیدار جامعه و پیشرو توده‌ها باشد، به پیرو و دنباله توده‌ها تبدیل شده است. امروز روشنفکر ما به جای آنکه منتقد رسانه‌های ضدایرانی باشد، خود پیرو و دنباله رو آنها شده است. امروز روشنفکر ما به جای آنکه در نزدیک کردن افق‌های گفتمان های مختلف جامعه تلاش نماید، درصدد دمیدن بر نفرت و دوقطبی بیشتر در جامعه است. امروز روشنفکر ما به جای اینکه منتقد تحریم و دخالت بیگانگان باشد، توجیه‌گر اعمال دشمنان کشور است. امروز روشنفکر ما به جای آنکه منتقد جو مبتذل و سخیف حاکم بر هنر و فرهنگ عمومی جامعه باشد، مدافع سرسخت و پیرو آن است.
امروز روشنفکر ما به جای آنکه به نقد کردارهای سیاسی و اجتماعی توده‌ها یا برخی جریانهای سیاسی تروریستی و ویرانی‌طلب و تجزیه‌طلب باشد، (از سر عافیت و از دست ندادن فالوئر و ترس از تهدید و ناسزا و بدنامی و...) به سخنگو و توجیه‌گر کنش‌های قبیله‌گرایان و خشونت‌طلبان تبدیل شده است.

در این مملکت برای دلسوز و روشنفکر و منتقد و قهرمانِ خلق شناخته شدن نیازی به تفکر و سواد و مطالعه نیست‌.
در این مملکت کافیست سخنان بی‌مبنا بگویید.
تمام نکبت‌ها و پلشتی‌های کره زمین را به سرزمین خود نسبت دهید. با بدنام‌ترین دشمنان کشور نشست و برخاست کنید. به تاریخ و فرهنگ این سرزمین بد و بیراه بگویید. از هر کنش ضدحکومتی ولو تروریستی حمایت کنید. صبح تا شب دنبال تحریم و دعوت از بیگانگان برای حمله به وطن خود باشید.
شبانه روز به حکومت و حاکمان (فرقی هم نمی کند چه حکومتی) فحاشی کرده و بد وبیراه بگویید و برای خالی نبودن عریضه چند روزی هم زندان رفته و دروغ‌های عجیبی از شرایط خود در زندان به بیرون مخابره کنید.

این شیوه کنشگری همیشه تاریخ این سرزمین قهرمان تولید کرده و ربطی هم به ساختار و نوع حکومت ندارد.
این شیوه قهرمان‌پروری که توده مردم را شیفته خود می کند، در عصر پهلوی با هدف بدنام کردن روشنفکران وطن‌دوست از سوی روشنفکران توده‌ای و تروریستهای سازمان مجاهدین و فداییان خلق دنبال می شد و امروز هم از سوی اراذل و اوباشی شبه‌روشنفکری دنبال می‌شود که تمام تلاش‌شان به انزوا و ویرانی کشاندن ایران است.
@kharmagaas


روشنفکر و مجاهد مشروطه در کوچه و خیابان‌های تبریز و رشت و تهران و سایر نقاط کشور برای جلوگیری از بازگشت استبداد با جان و مال خود مشغول مبارزه بود، اما در نبود قدرت نظامی کشور، چیزی که نصیب‌اش می‌شد بیرون راندن توهین آمیز سردار ملی و سالار ملی از تبریز و اعدام مشروطه خواهان در وسط شهر تبریز توسط روس‌ها و به توپ بستن حرم امام رضا در مشهد بود.
بدون داشتن قدرت نظامی سخن از دموکراسی و مجلس و مشروطه و حقوق مردم و امثالهم چیزی بیش از ژاژخایی تکراری نیست.
@kharmagaas


روشنفکر و منتقد ایرانی تا زمانی که مفهوم سلطه و استعمار در جهان جدید و نقش مخرب آن در وضعیت کشور را درک نکند و تا زمانی که تقویت قدرت نظامی کشور به عنوان اصلی‌ترین و مهمترین شرط بقای جامعه (حتی مهم‌تر از نان شب) را نفهمد، چیز چندان جدی برای بیان نخواهد داشت و سخن و کنش او به رفتار کودک لوس و ننُری خواهد ماند که صرفا با لجاجت و جیغ و داد به دنبال جلب توجه است.
به این نقشه نگاه کنیم. این نقشه توافق دو قدرت جهانی (انگلیس و روسیه) برای تقسیم مناطق نفوذ خود در ایران در سال ۱۲۸۶ شمسی است.
به زبان ساده‌تر یعنی در همان روزها و ماه‌هایی که روشنفکران ایرانی تمام تلاش و توان خود را به کار گرفته‌اند که از نهال مشروطه دفاع کرده و اجازه بازگشت دوباره استبداد توسط محمدعلی شاه قاجار را ندهند، دو قدرت جهانی بدون اندک ارزش و توجهی به خواست آزادیخواهان ایرانی، در حال تقسیم کشور بین خود هستند.
روشنفکر و منتقد و کنش‌گر ایرانی باید این امر بدیهی را بفهمد که نه تنها پیش زمینه توسعه و امنیت کشور قدرت نظامی است بلکه پیش زمینه دموکراسی و دفاع از جان و مال و آبرو و کرامت شهروندان هم در گرو داشتن توان و قدرت نظامی است.
@kharmagaas


خرمگس dan repost
فرهاد قنبری
کدام پهلوی

یکی از علل اصلی استقبال گسترده مردم از روایت شبکه «من و تو» از دوره پهلوی را باید در رویکرد رسمی حکومت و تلویزیون و نظام آموزشی ما در شیوه تاریخ نگاری دوره پهلوی جستجو کرد.

شبکه من و تو در روایت خود از دوران حکومت خاندان پهلوی از همان روشی استفاده می کنند که صدا و سیما و تاریخ نگاران کتب آموزش و پرورش رفتار می کند و به مانند آنها فقط از یک جنبه و یک دریچه و چشم انداز به حوادث می نگرد.

طی چهل سالی که از انقلاب سال پنجاه و هفت می گذرد، صدا و سیما و آموزش پرورش تمام تلاش خود را به کار گرفته اند تا با تحریف تاریخ معاصر ایران تصویری غیرواقعی، کاریکاتورگون و مضحک از رضاشاه به مخاطبان خود ارائه دهند. روایتی که در آن رضاشاه گنده لات بدهن بی سوادی است که با سیبل بناگوش در رفته و چکمه ای ساق بلند، چیزی جز فحاشی و عربده کشی بلد نیست. در نگاه آنها رضاشاه یک روز توسط ملکه انگلیس بر تارک ایران نشانده شده و پس از شانزده سال خدمت بی دریغ به بریتانیا سرانجام توسط آن قدرت منحوس کنار زده شده است. این روایت از رضاشاه که از تاریخ دوره ابتدایی تا دبیرستان تکرار می‌شود، همان روایتی است که صدا و سیما سالهاست با مستندهای بریده شده و تک بعدی و ساخت سریال های مبتذل به اصطلاح تاریخی به دنبال رسمیت بخشیدن به آن است. در رویکرد صدا و سیما و آموزش و پرورش، محمدرضاشاه هم به مانند پدرش نوکر بی‌اختیار ابرقدرت دیگری به نام آمریکاست که بدون اجازه حاکمان آن کشور اجازه انتخاب نخست وزیر خود را هم ندارد و تنها هدفی که دنبال می کند خدمت بیشتر به منافع آمریکاست. در این روایت تک خطی تنها جریانی هم که از ابتدا ماهیت خاندان پهلوی را شناخته و در مسیر خود یک قدم اشتباه هم برنداشت روحانیت است و نیروهای چپ و حزب توده و لیبرال و ملی گرا و ملی مذهبی و چریک و غیره همه در خدمت قدرت های جهانی و امپریالیسم هستند و یا (در بهترین حالت) عده ای ساده لوح و نادان محسوب می‌شوند.

شیوه روایت صدا و سیما و آموزش و پرورش از تاریخ عصر پهلوی که با هدف ایجاد نفرت بیشتر مردم از پهلوی صورت می گیرد (و این واقعیت ساده که وقتی مردم علیه نظام سیاسی، دست به شورش و انقلاب می زنند، یعنی به هر دلیلی ناراضی هستند و نیازی به تحریف و بزرگنمایی ندارند، را نادیده می گیرد) در عمل نتیجه معکوس داده و مردم دیگر نه تنها هیچ روایتی از صداوسیما و گفتمان حاکم در مورد پهلوی را نمی پذیرند، بلکه به تمامی رویکرد مقابل آن را بیان می‌کنند و بسیاری در این زمینه حتی گذشته خود را نیز به کل انکار می‌کنند. (برای مثال پیرمردانی که پنجاه شصت سال پیش یک تُنبان تمیز و سالم پای‌شان نبود و صبح تا شب با جان کندن سر زمین این و آن لقمه نانی برای زمستان خود تهیه می‌کردند، امروز از رفاه دوران پهلوی می‌گویند یا کسانی که از شنیدن نام اَمنیه رنگ صورتشان را می‌باختند از آزادی‌های سیاسی دوران شاه داد سخن سر می‌دهند و...)
شبکه «من و تو» در چنین شرایط و موقعیتی و از نتیجه و برآیند چنین وضعیتی استفاده کرده و روایت خود را به کرسی می نشاند. این شبکه ها از مستندهای پخش نشده صدا و سیما تا برخی نقاط هاشور خورده توسط گفتمان حاکم (مانند زنان با پوشش آزاد) نهایت استفاده را می کند و از این طریق روایت مورد علاقه خود را به خورد مخاطبانش می دهد. روایتی که در آن محمدرضاشاه قهرمان بزرگ قرن بیستم معرفی می شود که با تمام توان در حال گشودن دروازه های تمدن نوین است و ایران در مسیر تبدیل شدن به قدرتی بزرگ و یکه در جهان، حسادت و کینه‌توزی همه جهانیان را برانگیخته است. روایتی که در آن نه از زندانی سیاسی و شکنجه و توهین و تحقیر خبری هست و نه از جمعیت شصت و پنج درصد روستاییانی که از خدمات اولیه آموزشی و بهداشتی بی بهره اند. در این روایت نه از جمعیت عظیم حاشیه نشین که اغلب دلشان برای خوردن یک وعده غذای سیر لک زده خبری هست و نه از خانواده‌های که فرزندانشان با شپش و کچلی دست به گریبانند و نوزادانشان هم قبل از یک سالگی می میرند. در این روایات ایران خلاصه شده است در چهار خیابان شمال تهران و سواحل دریای خزر است که عده ای جوان شاداب مشغول رقص و آواز و برف بازی هستند.

در چنین شرایطی امکان نگاه بدون غرض و تحلیل تاریخی عصر پهلوی وجود نخواهد داشت.
@kharmagaas


«ارزش کتاب خیلی بیشتر از دیوانه‌هاست. بیش از آدم‌هاست. این حرف‌ها را تو نمی‌فهمی. چون تو بازیگری! رقاصی! تو احتیاج داری برایت کف بزنند، اما کتاب صامت است. کتاب با تو حرف می‌زند اما صدایش درنمی‌آید. جلال کتاب در همین است. با تو حرف می‌زند و تو گفته‌هایش را سریعتر از صدا می‌شنوی»

کیفر آتش - الیاس کانتی
@kharmagaas


خرمگس dan repost
فرهاد قنبری
"حرف مرد یکی نیست"

"گفتند فرق میان دل مومن و منافق چیست گفت: دل مومن در ساعتی هفتاد بار بگردد و دل منافق هفتاد سال بر یک حال بماند"
(ذکر جنید- تذکره‌الاولیا)

«ژرژ کلمانسو» سیاستمدار اوایل قرن بیستم فرانسه گفته است: «مرد جوانی که سوسیالیست نباشد قلب ندارد؛ پیرمردی که سوسیالیست است مغز ندارد.»
این جمله کلمانسو حقیقت دگرگونی دیدگاه انسان با گذر ایام و کسب تجربه را به خوبی عیان می‌سازد.
در واقع تأثیر گذر زمان و کسب تجربه‌های جدید و تغییر نگاه به زندگی است که باعث می‌شود مراحل تفکری بسیاری از فیلسوفان را به دو یا چند دوره تقسیم‌بندی نمایند، (هگل جوان و پیر، مارکس جوان و مارکس پیر و...).

بسیاری از ما در امور و مسائل مختلف به دیگران طعنه زده و ایراد می‌گیریم، که چرا نظرت در مورد فلان مسئله یا فلان فرد و فلان حزب و جناح و مسئول سیاسی و...، عوض شده‌ است. یا مگر تو نبودی که از فلان شاعر، منتقد و فیلم و کارگردان تعریف می‌کردی یا بد می‌گفتی، پس حالا چه شده است که سخنی برعکس یا مخالف آن می‌گویی یا بالعکس؟
پاسخ تمامی موارد یک جمله کوتاه است و اینکه "من انسانم و به ذات انسان بودن تغییر می‌کنم و قرار نیست همیشه در یک مکان ثابت ایستاده باشم".

تغییرات و دگرگونی‌های ذهنی و فکری در مورد مسائل مختلف سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، هنری نه تنها مذموم نیست، بلکه نشان از پویایی ذهن و تلاش برای آموختن و فراگرفتن و فرارفتن بیشتر است. انسان مرداب نیست که از اول تا آخر عمر یک سخن را بگوید. از یک ایدئولوژی و مرام سیاسی دفاع کند. یک صدا و یک رنگ را دوست داشته باشد. شیفتهٔ یک تلقی از جامعه و فرهنگ و هنر باشد و هر تغییر و گذری را نشان انفعال و ضعف تلقی نماید.

و اتفاقا فاجعه آنجاست که انسان‌ها دچار تحول نشوند و همیشه یک حرف و یک کنش و یک نگاه را با ضرب المثل‌هایی مانند: «حرف مرد یکی است» و خزعبلاتی از این قبیل توجیه نمایند. و سابقه نشان می‌دهد چنین افرادی نه به درد دوستی، نه به درد زندگی مشترک و نه به درد مدیریت و کشورداری و حکومت و کار هنری می‌خورند. (هنر یک سیاستمدار و منتقد و متفکر و هنرمند نه ایستادن در یک موضع بلکه داشتن انعطاف و توان کنار آمدن با تغییرات و دگرگونی‌های جامعه و سازش با اندیشه‌ها و مکتب‌های فکری و هنری متفاوت و مخالف است).

کافیست به اعضاء کنونی سازمان مجاهدین بنگریم تا خرفتی و بوی گند عدم پذیرش هرگونه تغییر و تحولی را احساس کنیم. بقایای اعضاء مجاهدین‌خلق را پیرمردها و پیرزن‌هایی تشکیل می‌دهند که گفتارها و رفتارهای‌شان هیچ شباهتی به انسان امروزی ندارد. آنها با چهره‌های تکیده و بی‌روحی که انگار در دههٔ پنجاه و شصت فریز شده است، عدم پویایی و عدم تغییر را نشان افتخار و قدرت و صلابت خویش تلقی می‌کنند. موجودات مفلوکی که هنوز در خانه‌های‌شان بر پاشنهٔ کج و بدقوارهٔ سابق می‌چرخد و هنوز در همان توهم و جهل دوران نوجوانی خویش دست‌وپا می‌زنند.

@kharmagaas


فارغ از موافقت با مخالفت با هر انقلابی توجه داشته باشیم که انقلاب و تغییر ساختار و نظام سیاسی نه با چند توییت و فحش و ناسزای اپوزسیون فراری (که حتی جرات سفر به کشورهای همسایه ایران را ندارند) و نه با دست یازیدن به دامن بیگانگان و نه با اَداهای عموما مضحک چند سلبریتی به اسم انتقاد و نه با غر زدن های چند خبرنگار و شبه‌روشنفکر، بلکه با داشتن گفتمان و ایدئولوژی و ساختن مفاهیم جدید و ایجاد فضای گفتمانی قابل فهم برای توده‌ها که از اعتقادات دینی تا سبک زندگی و هنر و سرود و شعر و فیلم و کتاب و داستان و رمان را شامل شده و نیاز به چندین دهه فعالیت سیاسی سازمان‌یافته و کار تشکیلاتی دارد، به وقوع می‌پیوندد.
انقلاب ایران نه توسط یک فرد و یک گفتمان بلکه مجموعه به هم پیوسته و عظیمی از نیروهای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی شکل گرفت که همگی یک خواست مشترک را دنبال می‌کردند و آن براندازی حکومت پهلوی به هر قیمت و صورتی بود.
انقلاب نه با فحاشی و خودکشی و فاند گرفتن از بیگانه و وطن‌فروشی بلکه با حماسه و شورآفرینی و استقامت به وقوع می‌پیوندد و این امر مستلزم مردان و زنانی از جان گذشته و آرمانخواه است.
@kharmagaas


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
فارغ از اینکه ایران پس از انقلاب در مسیر پیش رفت یا پس‌رفت حرکت کرده است و فارغ از اینکه اصلا با پدیده‌ای به نام انقلاب چه میزان همدلی داشته و چنین کنش رادیکالی را مناسب یک جامعه می‌دانیم یا نه، باید به واقعیت میدانی ایران سال ۵۷ نظر داشته باشیم و تاریخ را با تمام وجوه آن بخوانیم.

در نیامدن آیت‌الله خمینی به ایران روند انقلاب متوقف نمی‌شد چرا که انقلاب از قبل به وقوع پیوسته و شاه ۱۶ روز بود که کشور را ترک کرده بود. در نیامدن یا ترور آیت‌الله خمینی کشور درگیر خلأ قدرت ناشی از سقوط حکومت و عدم توانایی هژمونیک شدن گفتمانهای انقلابی می‌شد.
در آن شرایط کشور درگیر جنگ قدرت گفتمانهای سیاسی مختلف می‌گشت و بهترین فرصت برای صدام و دشمنان خارجی و طمع سایر همسایگان و تجزیه‌طلبان فراهم می‌‌گشت.
در نبود آیت‌الله خمینی انقلاب متوقف نمی‌شد اما احتمال امروز با ایرانی تجزیه شده، اشغال شده و چون افغانستان درگیر جنگ داخلی و مأمن تروریست‌ها مواجه بودیم.
@kharmagaas


فرهاد قنبری
هواپیمایی از پاریس

⏪ روایت غالب اپوزسیون و بخش بزرگی از ناراضیان از وضعیت امروز کشور این است که مسافران هواپیمای پاریس-تهران (۱۲ بهمن ۵۷) و به ویژه آیت‌‌الله خمینی عامل اصلی تمام مشکلات و مصائب نیم قرن اخیر ایران است. آنها معتقدند که ایران در مسیر تبدیل شدن به ژاپن خاورمیانه و کشوری قدرتمند در منطقه بود که دستان پلید انگلیس و آمریکا و شوروی و سایر قدرت‌های جهانی از آستین درآمد و با کنار زدن محمدرضاشاه پهلوی زمینه تضعیف و سقوط ایران را فراهم کرد.

⏪ اما برای آنهایی که نگاه جدی‌تری به تاریخ دارند و برای آنهایی که تاریخ را با چند مستند دستکاری شده اشتباه نمی‌گیرند و برای آنهایی که فهمی از سوژگی کارگزاران انقلابی تاریخ دارند و برای آنهایی که در ایران سالهای منتهی به انقلاب مطالعه و تحقیقاتی توآمان با فکر و اندیشه و بدون تعصبات سیاسی دارند، به خوبی می‌دانند که انقلاب نه در ۲۲ بهمن ۵۷ و نه با ورود هواپیمای پاریس-تهران در ۱۲ بهمن ۵۷ بلکه در تابستان ۵۷ (اگر به زمان شروع اصلی این فرایند آن که قبل از ۲۸ مرداد سال ۳۲ است برنگردیم) به وقوع پیوسته بود و در آبان و آذر ۵۷ از نهاد سلطنت چیزی جز پوسته ظاهری باقی نمانده بود.

⏪ این تصور که اگر هواپیمای حامل آیت‌الله خمینی به ایران نمی‌آمد و یا اگر ارتش هواپیما هدف قرار داده یا محل اقامت ایشان در جماران را بمباران می‌کرد، انقلابی صورت نمی‌گرفت و سلطنت پهلوی به حکومت خود ادامه می‌داد ناشی از خیال‌بافی و توهم و نفهمیدن جامعه است. انقلاب ایران از ماه‌ها پیش و از حادثه سینما رکس آبادان و به ویژه ۱۷ شهریور به وقوع پیوسته و بود و با آمدن یا نیامدن آیت‌الله خمینی تغییری در روند انقلاب ایجاد نمی‌شد.

⏪ در فضای انقلابی سال ۵۷ به غیر از گفتمان حکومت اسلامی که روحانیون سنت‌گرا به رهبری آیت‌الله خمینی نمایندگی آن را برعهده داشتند، سایر جریانات مهم چون فداییان خلق، حزب توده، جبهه ملی، ملی مذهبی‌های نهضت آزادی و مجاهدین خلق هم نقش و حضور پررنگی داشتند. به فرض غیاب آیت الله خمینی از روند انقلاب احتمالا رهبری جریان اسلام سنت‌گرا به یکی دیگر روحانیون انقلابی (منتظری، بهشتی، خامنه‌ای، رفسنجانی و..) می‌رسید و سایر جریانات با همان گفتمان و رهبری و تفکری که می‌شناسیم در جریان انقلاب حضور می‌یافتند.

⏪ با مطالعه دقیق و کمی تامل در خواستگاه فکری و رهبری و مهمتر از همه حمایت مردمی از جریانات اپوزسیون موجود در عرصه سیاسی بهمن ۵۷ سال بدون هیچ تعصبی به این نتیجه می‌رسیم که در نبود آیت‌الله خمینی، هیچکدام از گفتمان‌های انقلابی آن سالها نه توان تبدیل شدن به گفتمان هژمونیک را داشت و نه توان و رشد فکری لازم برای ائتلاف و همکاری با سایر گفتمان‌ها برای تشکیل حکومت را داشت و به احتمال بسیار کشور درگیر دوره طولانی از جنگ‌های خونین داخلی می‌شد.

⏪ در شرایط آن سالهای کشور این محبوبیت شبه‌اساطیری آیت الله خمینی بود که ایشان را در چنان جایگاه امام و پیشوای بی‌همتایی معرفی کرد. در آن سالهای ملتهب شعار «روح منی خمینی» شعار بخش بزرگی از جامعه بود که با کوچکترین فرمان و اشاره خمینی جهانی را به هم ریخته و جان و مال خود را فدا می‌کردند. کاریزما و محبوبیت آیت‌الله خمینی بود که ایران را از دست جریان متحجر فدایی خلق (که حتی توان تحمل یکدیگر را نداشته و هر روز انشعاب زده و به روی هم اسلحه می‌کشیدند) که شب انقلاب شعار «همه ایران را سیاهکل می‌کنیم» سر می‌دادند، نجات داد، محبوبیت آیت‌الله خمینی بود که ایران را از دست حزب توده که نمایندگی شوروی در ایران را به عهده داشت نجات داد، محبوبیت خمینی بود که ایران را از دست جریان متحجر مجاهدین خلق و رجوی نجات داد، محبوبیت خمینی بود که کردستان و گنبد کاوس و.. را از دست تروریست‌های تجزیه‌طلب نجات داد. (وگرنه کدام جوان به دستور رجوی یا کیانوری یا سنجابی و بازرگان و.. جان خود را کف دست گرفته و به جنگ در کردستان می‌رفت؟)، کاریزما و محبوبیت آیت‌الله خمینی بود که به عنوان اصلی‌ترین نیروی مقاومت در هشت سال جنگ ایران و عراق به عنوان بزرگترین محرک به حرکت درآمده و مانع از سقوط خوزستان و سایر شهرهای ایران شد.

⏪ حوادث انقلاب را با دقت و تأمل بخوانیم به راحتی متوجه می‌شویم که نهضت آزادی و جبهه ملی (به عنوان نمایندگان دموکرات) در همان روزهای اول انقلاب توسط چریک‌ها بلعیده می‌شدند و هیچکدام از رهبران روحانی انقلاب به جز آیت الله خمینی هم مطلقا چنین توانایی را نداشت. مطالعه بدون تعصب تاریخ معاصر ما یک نکته را به ما می‌گوید و آن اینکه اگر در سال ۱۹۷۹ میلادی ایران همان مسیری که افغانستان طی این مدت رفته است را نرفت یک عامل اصلی داشت و آن حضور شخصی به نام روح‌الله خمینی بود و به جرات می‌توان ادعا کرد که رهبری و کاریزمای فوق‌العاده ایشان اصلی‌ترین عامل حفظ ایران در فاصله سال‌های ۵۷ تا ۶۷ بود.
@kharmagaas


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
بخش رسانه‌ای قسام امروز با چند کلیپ و تصویر مشغول برهم ریختن تمام تبلیغات رسانه‌های اسرائیلی طی ۱۵ ماه جنایت جنگی است.
قسام با پخش تصاویر شبه اساطیری از یحیی سنوار که شنلی بر دوش مشغول مدیریت میدان جنگ است تمام روایت‌های اسرائیلی از زندگی پنهانی ایشان (پادوهای اسرائیل بعد از شهادت قهرمانانه ایشان هم اینگونه القا می‌کردند که از فشار گرسنگی برای پیدا کردن غذا بیرون آمده بود) نقش برآب کرده است.
گردانهای قسام با رژه و حضور پررنگ در خیابانهای غزه مشغول برهم زدن روایت‌هایی اسرائیل از ضربات غیرقابل جبران به حماس است.

کودکان را بنگریم که با چه شور و شوق و افتخاری به دنبال خودروهای نظامی می‌دوند. آنها جوانان سلاح به دست آینده مقاومت فلسطین هستند.
@kharmagaas

12k 0 174 326

ترامپ:
"تنها چیزی که درباره ایران می‌خواهم و می‌گویم این است که ایران سلاح هسته‌ای نداشته باشد"

👈 ایران در برجام تعهد کامل و سفت و سخت نسبت به نداشتن سلاح هسته‌ای را پذیرفته بود اما ترامپ با شعار اینکه اوبامای احمق، ۱۵۰ میلیارد دلار پول به حکومت ایران رساند تا هزینه نیروهای خود در منطقه کند، از برجام خارج شد.

با اینحال چند احتمال در سخنان او نسبت به ایران وجود دارد:
- سیاست خارجی ترامپ در منطقه تغییر کرده است و خاورمیانه اهمیت سابق رای برای آمریکا ندارد.
- دولت‌های عربی منطقه به عنوان اصلی‌ترین محرک و مشوق مالی ترامپ نسبت به خروج آمریکا از برجام برنامه‌های ضدایرانی خود را تعدیل کرده‌اند.
- ترامپ به دنبال موازنه قدرت در خاورمیانه است و دیگر ایران را تهدید جدی منافع آمریکا در منطقه نمی‌داند.
ـ به دنبال جنگ روانی و ایجاد فشار به حکومت ایران از طریق تحریک افکار عمومی ایرانیان است.
- ترامپ نمی‌خواهد در برنامه اسرائیل برای درگیر کردن آمریکا در جنگ نظامی با ایران نفش داشته باشد.
- دروغگویی قهار است و با این سخنان سعی در زمینه‌چینی برای فشار حداکثری بر ایران دارد.
@kharmagaas


فرهاد قنبری
نامزدهای اسکار

در جشنواره‌های سینمایی مانند برلین و اسکار و کن و امثالهم سه دسته آثار که در سالهای اخیر هیاهوی رسانه‌ای بسیاری حول آنها ایجاد می‌شود را نباید جدی گرفت:

۱- هم‌جنس‌بازی و ووکیسم:
در غرب امروز هم‌جنس‌بازی و ترنس‌بودگی و فمنیسمِ ولنگار نه یک مسئله و انتخاب شخصی بلکه یک کنش سیاسی و اجتماعی رادیکال محسوب می شود و به این واسطه کارگردانان و هنرمندان و روشنفکران بسیاری برای کسب شهرت و ثروت بیشتر هم شده به همجنس‌گرایی یا تظاهر به همجنس‌گرایی و یا ساخت آثاری در این مورد روی می آورند. عموم این آثار از کوهستان بروکبک تا آبی گرمترین رنگ است و مرا به نامت صدا بزن و بیچارگان و ده‌ها اثر دیگر همگی فاقد ارزش هنری و سینمایی بوده و به واسطه پرداختن به ووکیسم مورد توجه واقع شده‌اند. امسال هم آثار بی ارزشی چون «امیلیا پرز» و «ماده» به نمایندگی از این جریانات ضدفرهنگی، بیشترین نامزدی اسکار به نام خود ثبت کرده‌‌اند.

۲- یهودیان مظلوم و قهرمان:
فیلمهای اغراق شده و کاریکاتوری از شجاعت و استقامت یهودیان (اگر این میزان شجاعت داشتند چرا کوچکترین مقاومت چریکی هم در برابر هیتلر نداشتند) در جنگ جهانی دوم، همیشه در جشنواره های سینمایی غرب جایگاه ویژه‌ای دارند و بسیاری از کارگردانان متوسط و ضعیف برای کسب شهرت و ثروت به ساخت آثاری با موضوع هلوکاست روی می‌آوردند. این آثار عموما در جشنواره‌های غربی هم مورد استقبال فراوان قرار می‌گیرند. (بهترین کارگردان جهان هم بخواهد درباره مقاومت واقعی (نه فیک) و قهرمانانه حزب‌الله لبنان و رزمندگان قسام و مردم غزه و یحیی سنوارها فیلم بسازد مطمئن باشید نه تنها تشویق جشنواره‌های غربی را نخواهد داشت بلکه آن کارگردان و عوامل فیلم برای همیشه تاریخ منزوی خواهند شد)

۳- شرق وحشی:
جابجایی معنایی «غرب وحشی» با «شرق وحشی» به سادگی نبوده و سینما یکی از ابزارهای اصلی این جابجایی معنایی است. امروزه کافیست با سواد ابتدایی و بدون هیچ شعور هنری و سینمایی یک دوربین به دست گرفته و علیه مردم و تاریخ و فرهنگ ایران و چین و روسیه فیلم ساخت و چند شعار سیاسی هم وسط آن اضافه کرد تا در تمام جشنواره های سینمایی اروپا در صدر نشانده شد. کافیست چند کلیپ از رقص و فحاشی دختران نوجوان ایرانی با چند شعار و تحصن سیاسی و چند متلک به آخوند و سپاه و گشت ارشاد و سنت و امثالهم را سرهم‌بندی کرد تا از برلین تا کن و اسکار به عنوان هنرمند آوانگارد و کاربلد معرفی شد.
غرب به هر ایرانی و چینی و روس که تصویر بسیار زشت و متوحشی از جامعه خود ارائه دهد اعتبار و بهای فراوانی می دهد. غرب به چنین افرادی برای روز مبادا (حمله و تحریم با این توجیه که بی تمدن و وحشی‌اند) نیازمند است و آنها را آگاهانه در همه امور فرهنگی و بشری (اسکار، برلیانه، نوبل صلح و...) بر صدر می نشاند.

👈 کاراکتر هنری ایده‌آل رسانه و گفتمانهای حاکم بر افکار عمومی امروز اروپا و آمریکا، یک فرد سیاهپوستِ یهودیِ همجنسگرا (اگر زن هم باشد مزیت بیشتری شامل حالش می شود) یا دوجنسه است. در غرب امروز اگر کارگردانی چنین موجودی را تولید کند به احتمال بسیار چندین جایزه مهم سینمایی را به خانه خواهد برد.
@kharmagaas


"اگر زندگی کلاف نخی باشد من آن را باز کرده میبینم. کاملا گسترده و صاف. پیچ و تابش نمی‌دهم و رشته هایش را به دست و پایم نمی‌بندم. برای همین است که عده ای را دوست می دارم و عده ای را دوست نمی دارم. اما به کسی کینه ای ندارم. آماده ام که به دیگران کمک کنم، زیرا دلیلی نمی بینم که از این کار سر باز زنم. هوا و آفتاب و عشق و غذا و علم و مرگ و حیات و کوهها را می پسندم و به آنها دل می بندم. بهر چیز قانعم، اما قناعتی که نتیجه تصور خاص من از زندگی است.."

ملکوت- بهرام صادقی
@kharmagaas


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
ظریف: "اگر امروز به جای پزشکیان، جلیلی را به عنوان رئیس‌ جمهوری داشتیم، ممکن بود جنگ بزرگی در منطقه در جریان باشد"

پ.ن: ظریف سخن عجیبی نگفته است و اصولا اینگونه سخن گفتن امر مرسومی در روابط بین‌الملل است. برای مثال دموکراتهای آمریکا دهه‌هاست که از «لولوی جمهوری‌خواه‌ها» برای پیشبرد اهداف و منافع خود استفاده می‌کنند. (فقط به همین یک فقره ترامپ نگاه کنیم که دولت بایدن با ترساندن جوامع مختلف از لولوی ترامپ چه میزان برنامه‌ها و اهداف خود را پیش می‌برد).
ظریف این واقعیت ساده را به دولت جدید آمریکا می‌گوید که دولت پزشکیان فرصتی برای آمریکا برای حل مسالمت‌آمیر مسائل خود با ایران است وگرنه ما هم ترامپ خود را داریم که با شدت و حدت بیشتری از دولت جدید شما آماده زدن به زیر میز مذاکره است.

👈 یکی از حربه‌های بنگاهی‌ها برای پاس شدن چک از سوی مشتری چموش، یادآوری برادر و دوست و پسرعموی بی‌کله و تهدید ضمنی به سپردن چک به دست ایشان است.
@kharmagaas

20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.