‼️اسپینوزا و سه اتیک⁉️
📘اسپینوزا نیستم در تاج ست بزنم و برقصم چه خوف جشن عروسی کتاب اتیک در خوانش اول میتواند حرکتی طولانی و پیوسته به نظر برسد که با توان و وقاری بی مانند تقریباً مستقیم پیش می رود، از میان تعریفها، اصل موضوعه ها، بن انگاره ها ،قضیه ها، برهانها ،تبصره ها و تحشیه ها می گذرد و باز میگذرد، و تمام شان را طی جریانی چنین باشکوه با خود میبرد همچون رودخانهای است که گاه می گسترد و گاه به هزاران جویبار تقسیم می شود؛ گاه تند و گاه کند میشود ولی وحدت ریشه ای خود را همواره حفظ می کند. و به نظر میرسد لاتین اسپینوزا با ظاهر فاضلانه اش کشتی جاودانی می سازد که این رودخانه ی ابدی را دنبال می کند. اما وقتی هیجان ها به خواننده هجوم آورند، یا به لطف خوانش دوم، این دو برداشت غلط از آب در می آیند. این کتاب، یکی از عظیم ترین کتابهای جهان، آن چیزی نیست که ابتدا گمان میکردیم: یک زبان همگن، سرراست،پیوسته، روشن، قابل هدایت، محض و بی سبک. اتیک سه عنصر را ارائه میکند که نه فقط محتواها بلکه فرمهای بیان اند: نشانه ها یا تاثیرها [عاطفهها ]؛انگارهها یا مفهوم ها؛ ذات ها یا درک ها، این سه عنصر با سه نوع شناخت تناظر دارند که حالات وجود و حالات بیان نیز هستند. یک نشانه برای اسپینوزا می تواند چندین معنا داشته باشد اما همیشه یک اثر یا معلول است یک اثر پیش از همه رد یک بدن بر بدن دیگر است، یعنی وضعیت یک بدن تا آنجا که کنش بدنی دیگر را متحمل می شود اثر یک affectio [تاثر] است مثل اثر خورشید بر بدنمان، که "حاکی "از ماهیت بدن اثر پذیرفته است و فقط ماهیت بدن اثر گذارنده را "در بر میگیرد". ما تاثرهامان را به واسطه ی ایده هایی که داریم، با حسیت ها یا ادراک ها می شناسیم ،حسیت گرما، حسیت رنگ، ادراک فرم و ادراک فاصله (خورشید آن بالاست، یکقرص طلایی، دویست پا آن ورتر...).📘
#گزیده_مطالعات
کتاب انتقادی و بالینی/ژیل دلوز
ترجمه؛زهره اکسیری،پیمان غلامی و ایمان گنجی/ ص.ص 283-281
@Kajhnegaristan
📘اسپینوزا نیستم در تاج ست بزنم و برقصم چه خوف جشن عروسی کتاب اتیک در خوانش اول میتواند حرکتی طولانی و پیوسته به نظر برسد که با توان و وقاری بی مانند تقریباً مستقیم پیش می رود، از میان تعریفها، اصل موضوعه ها، بن انگاره ها ،قضیه ها، برهانها ،تبصره ها و تحشیه ها می گذرد و باز میگذرد، و تمام شان را طی جریانی چنین باشکوه با خود میبرد همچون رودخانهای است که گاه می گسترد و گاه به هزاران جویبار تقسیم می شود؛ گاه تند و گاه کند میشود ولی وحدت ریشه ای خود را همواره حفظ می کند. و به نظر میرسد لاتین اسپینوزا با ظاهر فاضلانه اش کشتی جاودانی می سازد که این رودخانه ی ابدی را دنبال می کند. اما وقتی هیجان ها به خواننده هجوم آورند، یا به لطف خوانش دوم، این دو برداشت غلط از آب در می آیند. این کتاب، یکی از عظیم ترین کتابهای جهان، آن چیزی نیست که ابتدا گمان میکردیم: یک زبان همگن، سرراست،پیوسته، روشن، قابل هدایت، محض و بی سبک. اتیک سه عنصر را ارائه میکند که نه فقط محتواها بلکه فرمهای بیان اند: نشانه ها یا تاثیرها [عاطفهها ]؛انگارهها یا مفهوم ها؛ ذات ها یا درک ها، این سه عنصر با سه نوع شناخت تناظر دارند که حالات وجود و حالات بیان نیز هستند. یک نشانه برای اسپینوزا می تواند چندین معنا داشته باشد اما همیشه یک اثر یا معلول است یک اثر پیش از همه رد یک بدن بر بدن دیگر است، یعنی وضعیت یک بدن تا آنجا که کنش بدنی دیگر را متحمل می شود اثر یک affectio [تاثر] است مثل اثر خورشید بر بدنمان، که "حاکی "از ماهیت بدن اثر پذیرفته است و فقط ماهیت بدن اثر گذارنده را "در بر میگیرد". ما تاثرهامان را به واسطه ی ایده هایی که داریم، با حسیت ها یا ادراک ها می شناسیم ،حسیت گرما، حسیت رنگ، ادراک فرم و ادراک فاصله (خورشید آن بالاست، یکقرص طلایی، دویست پا آن ورتر...).📘
#گزیده_مطالعات
کتاب انتقادی و بالینی/ژیل دلوز
ترجمه؛زهره اکسیری،پیمان غلامی و ایمان گنجی/ ص.ص 283-281
@Kajhnegaristan