کژ نگریستن


Kanal geosi va tili: Eron, Forscha
Toifa: Telegram


این کانال در پی احیای نگاه و تفکری انتقادیست. آنهم با خوانشی متفاوت از علوم انسانی منجمله روانکاوی و فلسفه و جامعه شناسی،بلکه راهی برای یک تفکر انتقادی و رادیکال بگشاید
https://t.me/joinchat/AAAAAEPRYsdZIPVr6FxNjQ
ادمین
@rezamajidi1355555

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Kanal geosi va tili
Eron, Forscha
Statistika
Postlar filtri


♦️گفتاری لاکانی در رابطه با عمل و شر در ادبیات♦️
🎙ارائه: رضا مجد

@Kajhnegaristan


♦️عشق ژانوس وار(دوچهره):
عشق به عنوان بهترین تجربه ی بشری؛ و عشق در قالب یک تجربه ی ویرانگر♦️
🎙ارائه: رضا مجد

@Kajhnegaristan


وحشت از عشقِ واقعی؛ از منظری ژیژکی
ارائه: رضا مجد


@Kajhnegaristan


♦️شخص روانکاو♦️

پایان
@Kajhnegaristan


♦️سوژه ای که فرض می شود بداند؛ گفتاری در باره ی روانکاوی لاکانی از وجه کلینیکال♦️

@Kajhnegaristan


#اطلاعیه


سلام و عرض ادب خدمت دوستان عزیز
دوستان گرامی برایتان یک خبر خوب از طرف کانال کژنگریستن داریم. از آنجایی که به زودی دو دوره‌ی بسیار مهم قرار است برگزار بشوند و زمان زیادی برای عضو‌گیری نداریم و از آنجا که پول بخصوص برای اهل فلسفه و اهل دانش حقیقی و اصیل همیشه یک مساله بوده و گاها صدهزار تومن باعث می شود یک اهل فلسفه از شرکت از یک دوره ی دلخواه باز بماند تصمیم بر این است که هر کسی که در هر دو دوره (هزینه هر دوره، یک میلیون تومان) شرکت کند «دوره‌ی روانکاوی فرویدی و لاکانی و دوره‌ی اسپینوزا و نیچه» تنها ملزوم به پرداخت شهریه یکی از دوره‌ها خواهد بود، یعنی با هزینه‌ی یک دوره می‌تواند در دو دوره شرکت کند‌. دوستان فرصت زیادی هم نداریم پس هرکس علاقه‌مند است سریع اقدام کند و همچنین با اشتراک‌گذاری این پست از ما حمایت کنید.


سلام دوستان ضمن عرض ادب خدمت شما یزرگواران یاید خدمتتان عرض کنم که آخرین مهلت ثبت نام در دوره های «روانکاوی فرویدی و لاکانی» و دوره ی «اسپینوزا و نیچه» تا آخر این هفته یعنی روز جمعه است دوستانی که علاقه مند شرکت در دوره های فوق الذکر هستند لطفا به آی دی بنده مراجعه بکنند


#اطلاعیه                                        #اطلاعیه



سلام دوستان عزیز
یک دوره ی جامع و کامل از تاریخ مفاهیم و چگونگی تکوین ورشد روانکاوی فرویدی و لاکانی در حال ثبت نام و برگذاری است این دوره بر خلاف تمام کارگاه ها و دوره ها روانکاوی فروید و لاکان را به صورت تئوریک مورد بررسی قرار نمی دهد بلکه برای اولین بار این دوره تصمیم داره روانکاوی فروید و لاکان را به شکل تکنیکال و بالینی مورد بررسی و تشریح همه جانبه قرارر بده بدی دوره های تئوریک ایم بود که شرکت کننده در دوره نمی دونست ابژه ی کوچک آ، فانتزی، ژو ئیسانس،« نیاز، درخواست، میل،» و تفاوت این سه واژه و مابه ازای تکنیکال و بالینی تمام این واژه ها در روانکاوی بخصوص در تحلیل مراجع چیست شما هیچ وقت نمی توانید صرفا با شرکت کردن با صدها دوره و خوندن نایاب ترین کتاب ها دراین زمینه باز نمی توانید یک اشتراک معانی بین ساحت عملی و تکنیکی و ساحت تئوریک و مفاهیم برقرار کنید جز با شرکت در چنین دوره هایی که توسط اساتید و روانکاوان مجرب و شاگردان لاکان پایه ریزی شده و هنوز ادامه داره.  این دوره از دو ترم تشکیل شده شهریه ی ثبت نام دوره یک میلیون تومان است  و از آنجا که طبق تجربه های قبلی در خیلی مواقع هرگونه برنه ریزی بشری باز از عهده ی اتفاقات پیش رو یا اندازه ی واقعی ترم نمی آد می بینی در هر ترم از نظر زمانی وقت خیلی کم می آد و این باعث می شه که مفاهیم مهم دوره بخصوص حمع بندی اصلی ترم که شاکله ی ترم است قربانی زمانبندی دقیق حساب نشده ی دوره می شود.  برای احتراز از اینگونه اشتباهات جلوی هردو ترم باز گذاشته شده و ازقبل تعداد جلسات تعیین نشده تا بالاخره خود ترم به اون پایان منطقی خودش برسد.  دوستان مشتاق و علاقه مند برای پرسیدن سوالاتی راجع به دوره به آی دی بنده رجوع کنند.
رضا مجد


@rezamajidi1355555


✍امیر خراسانی

فشار مخاطب
حتماً شما هم دیده‌اید که برخی از اهل تحقیق، اعم از جامعه‌شناس و حقوق‌دان و اقتصاددان و غیره، پس از مدتی حضور رسانه‌ای امر بر ایشان مشتبه می‌شود و تصور می‌کنند بنا است نقش «صدای مردم» را ایفا کنند. به همین دلیل، این روزها شاهد پوپولیسم «عالم‌نمایانه‌ی» غریبی هستیم که در رسانه‌های مختلف بازتاب دارد. این پدیده اتفاقاً نشان می‌دهد که بسیاری از اهل دانشگاه تجربه‌ی تنک و رقیقی از ساحات پیچیده‌ی حیات اجتماعی دارند. واقعا از کسانی که پایان‌نامه‌ی دکتری را به کارشناسی ارشد و ارشد را به کارشناسی دوخته‌اند، بی‌آنکه تجربه‌ای از فضاهای دیگر داشته باشند (حالا به هر دلیلی)، توقع بلوغ سیاسی و رسانه‌ای داشتن دشوار است.
1. مخاطب مردم نیست: این واژه‌ی مردم هم از واژه‌های گنگی است که هر کسی آن را به شیوه‌ای پرتاب می‌کند. تدقیق پیچیدگی‌های این مفهوم کار اینجا و اکنون نیست اما دست‌کم می‌توان با اتکا به تجربه‌ از گنگی سرکوب‌گر این واژه سخن گفت. بنا بر همین خصلت است که کافی است ده نفر به یک نفر فشار بیاورند که فلان موضع را بگیر یا ده نفر بابت یک اظهار نظر به فردی بتازند، آنگاه فرد به سادگی تصور می کند که مردم چیزی از او می‌خواهند. نه بزرگوار اکانت شبکه‌های اجتماعی مردم نیستند حتی صاحبان آن اکانت واقعی یا فیک، سازمان‌یافته یا غیر آن، هم مردم نیستند، آنها یک بخش فعال از افکار عمومی اند که باید وانمود کنند «صدای مردم» هستند.
2. تو نماینده‌ی مردم نیستی: اصلاً به فرض محال ناگهان خواست مردم بر شما مکشوف شد، مگر شما سخنگوی خواست مردمی! در مقام تحلیل‌گر مردم موضوع تحقیق شما هستند نه محتوای پیام شما. در مقام تحلیل‌گر فرض بر این است که شما به نتیجه‌ای رسیده‌ای که «مردم» (یا همان چیزی که خودش را مردم معرفی می‌کند) توان صورتبندی آن را ندارند، شما بنا است نتیجه‌ی محققانه‌ی خود از خیر عمومی را بازگو کنی. فرض بر این است که شما تحلیل‌گری نه بلندگوی بخشی از افکار عمومی. فضیلت اهل تحقیق در تعهدی است که به فهم خودش از حقیقت دارد نه «بازنمایی» صدای یک «مردم موهوم.»
3. در همان میانه بایست: بحث بر سر بی‌موضع بودن یا نداشتن گرایش سیاسی نزد تحلیلگر نیست. هیچ کس بی‌طرف نیست. اتفاقاً مقصودم آن است که نسبت‌ها و تحلیل خود را از همان جایی که ایستادی نشان بده. فشار مخاطب اگر حذف نشود، تحلیل‌گر به کنش‌گر کور بدل خواهد شد. تحلیل‌گر، علی‌الاصول، در میانه ایستاده است، در میانه‌ی مناسبات چند لایه. تحلیل‌گر باید بتواند دیگران را به میانه فراخواند نه اینکه موضع «توده‌ی مبهم» مخاطبان را به جای تحلیل جا بزند.
4. غیب نشوید: بنا نیست تحلیل‌گر درباره‌ی همه چیز نظر بدهد، بنا نیست همه جا حاضر باشد، حتی بنا نیست همه جا در مقام تحلیل‌گر سخن بگوید، گاهی می‌تواند یک فعال اجتماعی باشد گاهی یک کنشگر سیاسی برای تحمیل اراده‌ی معینی. اما در روزگاری که در رسانه‌ها‌ی جدید و قدیم، درون‌مرزی و برون مرزی، یک شبه تحلیل‌گر ساخته می‌شود. در روزگاری که نامی بی‌هیچ ردی در گذشته ناگهان می‌شود تحلیل‌گر فلان و بهمان، کسانی که در این کشور با سرمایه‌های ملی همین کشور علوم انسانی خوانده‌اند، نمی‌توانند همیشه پنهان بمانند، نمی‌توانند زهد‌ پیشه کنند و بگویند ما جذاب‌تر از آن هستیم که در جایی ظاهر شویم. اگر از پزشکان انتظار می‌رود در هنگامه‌ی سیل و زلزله مسئولیت اجتماعی خود را انجام دهند، از اصحاب علوم انسانی نیز انتظار می‌رود کمی از دکور خود فاصله بگیرند و در زمانه‌ی قطبی‌شدن جامعه به میان بیایند و با حاکمان و افکار عمومی از موضع میانه سخن بگویند. میانه همان میانه‌ی مناسبات چند لایه‌ی داخلی و خارجی است، میانه جایی است که توازن قوا را می‌توان دید و توضیح داد.

@Kajhnegaristan


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
#فلسفه
🎥 ویدیو: اراده آزاد یا توهم اراده آزاد؟

📕آیا شما با اراده آزاد تصمیمی را میگیرید، یا از قبل تصمیم گرفته میشود و سپس شما به آن آگاه میشوید؟

آیا ارتباطی بین ذاتا تصادفی مکانیک کوانتومی با ارده آزاد میتوان برقرار کرد؟

آیا اگر اراده آزادی نداریم‌ مسئول رفتارهایمان هستیم ؟📕


@Kajhnegaristan


♦️سرنوشت یا به زبان روانکاوانه ی رویکرد تحلیل رفتار "پیش نویس زندگی"♦️
✍رضا مجد


📒مفهوم‌ سرنوشت که یک مفهوم کلاسیک و سنتی ای است به یک سرگذشت جبری و از قبل تعیین شده دلالت می کند، سرنوشتی که به زبان عامیانه از قبل در پیشانی ما حک شده است و منِ سوژه ی سرنوشت جز تن دادن به جبر ناگزیر آن چاره ی دیگری ندارم. با پیشرفت روانکاوی در حوزه ها و رویکردهای مختلف دانش ما در حوزه ی زندگی فردی و چگونگی آن هم بیشتر شده است. یکی از رویکردهایی که حرف زیادی در این زمینه دارد رویکردِ تحلیل رفتار متقابل یا TA است. از نظر TA در دوران نوزادی سوژه های بشری بخصوص در خانواده های مشکل دار، کودکان در همان دوران اولیه ی زندگی شان که هنوز فاقد نگاه عقلانی و جامع به جهان اطراف و رخدادهای آن هستند در معرض پیش نویس های زندگی قرار دارند بدین صورت که کودک با قرار گرفتن در وضعیت های ناخوب و ناایمن و همچنین رفتارهای بیمارگونه و پرخاشگرانه ی والدین پیامی بدین مضمون که "من خوب نیستم، شما خوبید" یا "من خوب نیستم،شما هم خوب نیستید" را درونی می کند که این پیام با تکرار شدن رخدادهای ناخوب و بد بعدی، محکم‌تر و قطعی تر و عمیق تر می شود بطوری که کودک با بزرگتر شدن و بلوغ تمام انرژی اش را صرف تحقق این پیام که حالا به اعماق ناخودآگاهی پس زده شده و به یک پیش نویس زندگی غیرقابل تغییر تبدیل شده، می کند. البته پیش نویس های زندگی انواع متفاوت و مختلفی دارند که به شکل تقریبی در سه شکلِ 1. پیش نویس بازنده 2. پیش نویس خنثی(نه برنده و نه بازنده)3. و پیش نویس برنده خلاصه می شوند. این نوعِ واکنش کودکان به رخدادهای تلخ و تروماتیک زندگی شان است که نوعِ پیش نویس را تعیین می‌کند. مثلا رفتارهای خشن و پرخاشگرانه ی یکی از والدین در دوران کودکی می‌تواند باعث درغلتیدن کودک در یکی از ضلع های مثلث کارپمن به عنوانِ ضلعِ قربانی و ضلعِ ناجی و ضلع ستمگر بشود. که در این صورت باقی زندگی کودک صرف انجام بازی مشهور ناجی و ستمگر و انتظار کشیدن ناجی خواهد شد، یا امکان دارد کودک دیگر به این رخدادهای تروماتیک با افتادن در چهار وضعیتِ ۱. من بدم، تو خوبی ۲. من بدم،توهم بدی۳. من خوبم، تو بدی۴.من خوبم،توهم خوبی و درونی کردن آن در قالب پیش نویس زندگی اش پاسخ گوید. لازم بذکر است که سوژه به عنوان فاعل کنش ها و رفتارهایش حتی در شکل سوژه ی منفعل پیش نویس زندگی، حضور دارد ولی سوژه در این شکل از اختیارات و اعمالش اتفاقا برای متحقق شدن اون تصمیم اولیه که بعد به شکل پیش نویس مثلا بازنده درآمده،استفاده می کند. آنهم بدین شکل که با نادیده گرفتن بخش ی از واقعیت زندگی اش جهان و زندگی و رخدادهای آن را هم ارز پیش نویس زندگی اش و بازنمای آن تحریف می کند. دیسکانتیو یا مفهوم نادیده گرفتن از نظر TA به فرایندی اشاره دارد که کودک از طریق آن به انکار ناخودآگاهانه ی بخشی از واقعیت و اطلاعاتی می‌پردازد که منجر به حل مسائل می شود یا باعث شکل گیری نگاه بالغانه و منطبق با واقعیت واقعی می شود تا بدین شکل کودک آن ابزار و مصالح لازم برای تحریف جهان و زندگی خودش بدان شکل که خودش دوست دارد یا مطابق با پیش نویس هایش است دربیاورد را بدست بیاورد. با عنوان مثال کودکی را فرض کنید که در یک خانواده ای مدام با پیام های منفیِ "تو هیچی نمی شویِ" والدینش مواجه می شود. اگر کودک تصمیم بگیرد این پیام را با باورکردنش درونی کند و این تصمیم بعدا مثلا در مدرسه با پیام های منفی مشابه از طرف معلمین یا دیگران و هم کلاسی هایش تقویت شود نه تنها این پیام ها به شکل مهارها یا بازدارنده ها عمل می کنند بدین شکل که این پیام ها در قالب پیام های مهارکننده و بازدارنده ی "موفق نباش" مانع بلوغ و دیدن تمامیت حقیقت می شود و همچنین باعث تقویت پیش نویس زندگی در قالب بازنده می شود.📒


@Kajhnegaristan


‼️"دیگری" یا "غیر" در قالبِ مانع یا امکان؟⁉️
✍رضا مجد
قسمت اول


📙بخش بزرگ مساله ی برساخت یک جامعه ی نو و خلاق و گشوده مستلزم بریدن از سخن گفتن از"دیگری" یا "غیر" و نقد او، به سخن گفتن از "خود" و به نقد "خود" پرداختن است.این نظر جامعه شناس وطنی مان دکتر مصطفی مهرآیین است.
در نظریه ی گفتمان لاکلائو و موفِ، آنها برخلاف سنتِ مارکسیستی (که هم قائل به تمایزی بین روبنا و زیربنا هستند، همچنین زیربنا را برسازنده و عنصر اصلی تغییرات و دگردیسی های مناسبات اجتماعی می دانند) معتقدند تمام فرماسیون های اجتماعی و همچنین سوژگی و مواضع آن هم، محصول فرایندهای گفتمانی هستند، به زبانی ساده آنها معتقدند که این منطق و استدلال ها و مفاهیم و دیدگاه های ارائه شده از سوی ایدئولوژی و گفتمان حاکم است که منطق و استدلال و دیدگاه سوژه ها را برمی سازد، اینگونه یک نظام‌سلطه بدون استفاده از زور و قدرتِ برهنه و تحمیلِ قهریِ نظریات اش، به سوژه های خویش، با استفاده از ابزارکارآمدترِ ایدئولوژی و تبدیل آن به گفتمانی هژمونیک و بهره گیری از مفهوم آلتوسریِ سازوبرگ های ایدئولوژیک دولت، آنها را درونی سوژه ها بکند. طوریکه سوژه ها بدون هیچ گونه اجبار و زوری اَعمالِ مدنظر حاکمیت را به شکل خودآیین و ارادی و انتخاب خود لحاظ می‌کنند.
از نظر جامعه شناسی چون مهرآیین،در اینکه یک چنین نظامِ حاکمیتی و اجتماع برساخته ی آن، چیزی فراتر‌ از یک زندان فراختر و بدون نگهبان و سلول های تنگ و دیوارهای بلند خفقان آور نیست( ولی نباید فراموش کرد زندان بانهای بیرونی‌ درونی شده و در واقع در این روایت، این خودمائیم که زندانبان و محدود کننده و دیوار کِشَنده ی خودمان شده ایم) لازم است که از زیر سیطره ی ناخودآگاه ایدئولوژی ها و سلطه ی گفتمان های هژمونیک خودمان‌‌ را برهانیم.
بهترین و ایجابی ترین شکل تئوریک و پراتیک رهایی مان، علاوه بر نقد بی امان گفتمان حاکمیت، به قول دکتر مهرآیین :" همچنین باید انرژی و توان فکری و قلمی خود را صرف اندیشیدن به راه متفاوتی بکنید که با آن همدلی دارید و قادر به پروراندنِ فکریِ آن،هستید".
دکتر مهرآیین در مقام یک متفکر علوم اجتماعی، به درستی انگشت به پروبلماتیک ایده پردازی و ایده سازی در مقامِ فقدان و نقصانی در ارکان اندیشه ورزیِ "رهایی بخش" جامعه ی ایرانی گذاشته است که از دید دیگر جامعه شناسان و متفکران این عرصه سالهاست که مغفول مانده است.
اگر بخواهیم به زبان نظریه ی گفتمان این مسئله ی مطرح شده ی جنابِ مهرآیین را بیان بکنیم،‌ باید گفت هر گفتمانی بعد از برتری جویی و فرادستی به سایر گفتمان های مطرح در یک جامعه ی انسانی، به منظور حفظِ هویت و اعمال کارکردهای وعده داده شده اش، ناگزیز از بازآفرینی و احیای مداوم درونی خود از یک سو، و خلق تخاصم و "غیریت" با دیگر گفتمان های رقیب از سویی دیگر می باشد، و درست در هنگامِ ناتوانی در بازنمایی "دالی" که گفتمانش بازنمود آن است و در ناتوانی در محقق کردن وعده هایش که در مفصل بندی اش در قالب گفتمانِ هژمونیک آنها را ارزش های درونی خود صورتبندی کرده بود،از شکلِ گفتمانی، فرمِ ایدئولوژیک محض به خود گرفته و منجر به فعال سازی دیگر پادگفتمان ها و "دیگری"های خود در حوزه ی "گفتمان گونگی" می شود. "گفتمان گونگی"جایی است که در واقع تبعیدگاه دیگر دال ها و عناصر دورریخته شده و سرکوب شده و مفصل بندی نشده در گفتمان غالب و حاکم است، و از نظر مهرآیین وظیفه ی هر اهل دانش و اهل قلم و مصلح اجتماعی ای است که علاوه بر نقد گفتمان حاکم، باید با پرورش و تولید خلاقانه ایده ها و مفاهیمی در قالبِ طرح صفحه ی جدیدِ منبعث از پادگفتمان های جدید و منطبق با مخیله ی اجتماعی بپردازند که گفتمانِ حاکم، آنها را نفی و سرکوب کرده و به "حوزه ی "گفتمان گونگی" تبعیدشان کرده است.
دکتر مهرآیین به عنوان مثال از پادگفتمانِ "دموکراسی" که از گفتمان حاکمیت حذف شده،در تقابل با "گفتمانِ استبداد سخن به میان می آورد، و معتقد است که در مقابل مفاهیم سَلبی که مادیتِ ایدئولوژیک یافته اند، چون مفهوم خشونت که در قالب ارعاب و شکنجه تجسد مادی یافته از مفهوم عشق، و رواداری باید حرف زد.
اینگونه دکتر مهرآیین راه رهایی جوامع استبدادی و تحت سلطه را تفکر‌ِ واکنشی و دگربنیاد عنوان می کند، که دقیقا همسو با نظریه ی گفتمان کسانی چون لاکلائو و موفِ هم سازگار و همخوان است.📙
...ادامه دارد

@Kajhnegaristan


سرایت این نابهنجاری فلسفی، به فیلسوفی دیگر بنام مایمون


@Kajhnegaristan


ظهور یک «نابهنجاری وحشی» بنام اسپینوزا، چگونه هر آرامش تاریخی را بهم می زند

@Kajhnegaristan


سرمایه داری و ژوئیسانس مصرف(با تکیه بر خوانشی دلوزی)[و نیز پیشاپیش با یک عینک ته استکانی لاکانی]


سمیناری درباره ی اسپینوزا، و اخلاق به مثابه هستی شناسی از منظر دلوزی، توسط رضا مجد


تفاوت اخلاق و اخلاقیات


کژ نگریستن dan repost
ولی بخاطر احترام خاصی که به متفکران و اندیشمندان و فیلسوفان بخصوص فیلسوفانی چون اسپینوزا، نیچه، برگسون، فوکو، هایدگر، فروید، مارکس، و لاکان و دلوز وووو دارم که در میان اینها نیچه و اسپینوزا جایگاه ویژه و ابدی دارند تصمیم دارم یک دوره ی منظم دوترمه برگذار کنم اولین ترم را با اسپینوزا شروع خواهیم کرد که اگر به شکل تقریبی بگم ترم اسپینوزا هفت یا هشت جلسه طول بکشه، بعد ترم نیچه را می آغازیم ترم نیچه جلساتش خیلی بیشتر از اسپینوزا احتمالا طول بکشه به این دلیل که ما نیچه را از چند موضع معتبر تشریح خواهیم کرد، ابتدا از منظر آلنکا زوپانچیچ(روانکاوی) از منظر دلوزی(نیچه و فلسفه) از منظر ژرژباتای و کیشلوفسکی،نیچه از نظر گاستون باشلار از منظر هایدگر و فوکو و همچنین مهمترین و بزرگترین مترجم انگلیسی زبان نیچه، والتر کوفمان در آخر نیچه را از منظر نیچه(مهمترین کتابهایش: مثل تبارشناسی اخلاق، شامگاه بتان، چنین گفت زرتشت، دانش شادان ووووو
اینگونه یعنی خوانش یک فیلسوف توسط فیلسوفان تقریبا همسنگ خود، آنهم فیلسوفانی با فلسفه ی متفاوت و نگاه تفکر متفاوت و سینگولار و تکین باعث می شود یک متفکر از زوایای مختلف مورد خوانش قرار بگیرد تفکراتش و فلسفه اش از نقطه نظر و زاویه های نگاه های مختلفِ متفکرانی نابهنگام و فرزندان و عجیب الخلقه های تاریخ فلسفه بسان خود نیچه مورد کند و کاو و خوانش هایی نادر و تکرارنشدنی قرار می گیرد. حال نیچه ای که از جمیع خوانش و نقطه نظرات این نوابغ دنیای فلسفه سربرخواهد آورد نیچه ایست که شاید برای اکثر دوستان فلسفه خوان و فلسفه دان کاملا موجودی ناشناس و ناآشنا به نظرات و فلسفه اش و در نهایت شاید هم آنچه از قعر تفاسیر و تصورات و نظرات آب دوغ خیاری واقعا یک فیلسوف فقر و فقرا و ضعفا یا به بیان دیگر برادر ناتنی مارکس دربیاد.
دوستانی که خواهان این دوره و کارگاه هستند به آی دی بنده مراجعه کنند.
رضا مجد

@rezamajidi1355555


کژ نگریستن dan repost
#اطلاعیه

سلام و عرض ادب خدمت اهالی کژنگریستن چه تازه واردها و چه قدیمی های کانال. یک مژده دارم برای طرفداران دوآتشه ی نیچه که از بدو تاسیس کانالم با من بوده اند تا با هم پس از این همه اوج و فرود به این نکته رسیده ایم. چند سال پیش بعضی از علاقه مندان نیچه هی به آی دی من مراجعه می کردند و ازم می خواستند در مورد نیچه و فلسفه اش یک کارگاه بگذارم ولی من در اون موقع یکجوری این دوستان را با حواله به آینده از سرم وا می کردم علت اصلی اش هم این بود از نیچه گفتن هم برای اونها زود بود هم من. تا اینکه چند روز پیش باز چندتا از دوستان قدیمی بهم رجوع کردند و خواستار یک دوره ی درست و درمون برای نیچه شدند. راستش یک ماه پیش که توسط یکی دوتا از دوستام در چند گروه فلسفی اد شدم که هر روز در مورد فیلسوفی بحث و گفتگو می کردند بماند که هیچ یک از این گفتگوها به یک نتیجه ی منطقی و بالغانه نمی رسید بلکه برداشت ها یا انگ هایی که به نیچه در این گفتگوها که اکثرا هم اهل فلسفه و اهل قلم و اهل مطالعه بودند می زدند، مثل نیچه یک دیوانه ی خودشیفته ی فاشیست بود. نیچه یک زن ستیز بود آنهم بخاطر عقده های جنسی اش، نیچه یک داروینیست فلسفی بود و طرفدار ثروتمندا و اقویا و دشمن فقرا و ضعفا بود. وهزاران هزار برچسب ها و کلی گویی های بدون ذره ای فکر و اندیشه دراین حکم های اخلاقی. اکثر این گروه ها مثلا چنان راحت می گفتند نیچه یک عقده ای تمام عیار که بخاطر عقده ی حقارتش به همه متلک می انداخت و با توهین و خزعبل بافتن به فیلسوفان مدرن اندکی احترام طلب می کرد با این کارها تلاش می کرد دیده شود یک دیوانه ای که خودش را فیلسوف می پنداشت. حالا بگذریم از اظهار نظر های بسیار سخیف که در شان این کانال نیست. هرکسی یک روز وقت بگذارد و درگروه های به اصطلاح فلسفی یک گشت بزند متوجه می شود که فقط در همین تلگرام آنهم به اصطلاح در میان طرفداران نیچه به صدها ورژن مختلف و متفاوت از نیچه برمی خوریم. بماند آنتی نیچه ها که نزد آنها هزاران مدل نیچه ی منحط منحرف و دشمن بشر و عدالت و آزادی و زن و زندگی و خدا و ووو. فکر کنم همین توضیحات کوتاه از وضعیت نیچه نشان از این می دهد که لازمه یکبار برای همیشه یا حداقل چندبار پی درپی، یکسری کارگاه های اصولی آنهم نه از اون کارگاه های هولهولکی که در چند جلسه سروته نیچه ی بی نوا را آنهم نه با ارجاع به کتاب های خودش بلکه با تکیه به منتقدان مغرض نیچه، سروته نیچه و کارگاهش را بهم بیاورند.
... ادامه👇


'
ساختارگرایی در مقام بازی منحرفی عرضه می‌شود که در آن تبیین شناخت، اخلاق و سیاست همواره به توضیح متقابل از سوی آن دیگری منوط می‌گردد. بدین‌سان، ساختارگرایی تصویر وارونه‌ای از دیالکتیک را شکل می‌بخشد و انقراض آن را اعلام می‌کند؛ اما، در واقع ساختارگرایی خودش یکی از آخرین جلوه‌های دیالکتیک بود.
اسپینوزا کاملاً در مقابل این جریان قرار داشت. [در آن برهه،] فیلسوف سده‌ی هفدهمی در مقام بانی درون‌ماندگاری مطلق بازیابی شد، نظریه‌پرداز ناممکن بودن ایجاد افتراق در آنچه زندگی بدان وحدت بخشیده است، متفکر بازشناسی این‌که امر واقع هیچ نوعی از والایش یا غایت‌شناسی را به رسمیت نمی‌شناسد. از این‌رو فلسفه باید از این‌جا کارش را از نو آغاز می‌کرد، از اسپینوزا، از سطح درون‌ماندگاری.

@Kajhnegaristan

آنتونیو نگری

20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.