‼️"دیگری" یا "غیر" در قالبِ مانع یا امکان؟⁉️
✍رضا مجد
قسمت اول
📙بخش بزرگ مساله ی برساخت یک جامعه ی نو و خلاق و گشوده مستلزم بریدن از سخن گفتن از"دیگری" یا "غیر" و نقد او، به سخن گفتن از "خود" و به نقد "خود" پرداختن است.این نظر جامعه شناس وطنی مان دکتر مصطفی مهرآیین است.
در نظریه ی گفتمان لاکلائو و موفِ، آنها برخلاف سنتِ مارکسیستی (که هم قائل به تمایزی بین روبنا و زیربنا هستند، همچنین زیربنا را برسازنده و عنصر اصلی تغییرات و دگردیسی های مناسبات اجتماعی می دانند) معتقدند تمام فرماسیون های اجتماعی و همچنین سوژگی و مواضع آن هم، محصول فرایندهای گفتمانی هستند، به زبانی ساده آنها معتقدند که این منطق و استدلال ها و مفاهیم و دیدگاه های ارائه شده از سوی ایدئولوژی و گفتمان حاکم است که منطق و استدلال و دیدگاه سوژه ها را برمی سازد، اینگونه یک نظامسلطه بدون استفاده از زور و قدرتِ برهنه و تحمیلِ قهریِ نظریات اش، به سوژه های خویش، با استفاده از ابزارکارآمدترِ ایدئولوژی و تبدیل آن به گفتمانی هژمونیک و بهره گیری از مفهوم آلتوسریِ سازوبرگ های ایدئولوژیک دولت، آنها را درونی سوژه ها بکند. طوریکه سوژه ها بدون هیچ گونه اجبار و زوری اَعمالِ مدنظر حاکمیت را به شکل خودآیین و ارادی و انتخاب خود لحاظ میکنند.
از نظر جامعه شناسی چون مهرآیین،در اینکه یک چنین نظامِ حاکمیتی و اجتماع برساخته ی آن، چیزی فراتر از یک زندان فراختر و بدون نگهبان و سلول های تنگ و دیوارهای بلند خفقان آور نیست( ولی نباید فراموش کرد زندان بانهای بیرونی درونی شده و در واقع در این روایت، این خودمائیم که زندانبان و محدود کننده و دیوار کِشَنده ی خودمان شده ایم) لازم است که از زیر سیطره ی ناخودآگاه ایدئولوژی ها و سلطه ی گفتمان های هژمونیک خودمان را برهانیم.
بهترین و ایجابی ترین شکل تئوریک و پراتیک رهایی مان، علاوه بر نقد بی امان گفتمان حاکمیت، به قول دکتر مهرآیین :" همچنین باید انرژی و توان فکری و قلمی خود را صرف اندیشیدن به راه متفاوتی بکنید که با آن همدلی دارید و قادر به پروراندنِ فکریِ آن،هستید".
دکتر مهرآیین در مقام یک متفکر علوم اجتماعی، به درستی انگشت به پروبلماتیک ایده پردازی و ایده سازی در مقامِ فقدان و نقصانی در ارکان اندیشه ورزیِ "رهایی بخش" جامعه ی ایرانی گذاشته است که از دید دیگر جامعه شناسان و متفکران این عرصه سالهاست که مغفول مانده است.
اگر بخواهیم به زبان نظریه ی گفتمان این مسئله ی مطرح شده ی جنابِ مهرآیین را بیان بکنیم، باید گفت هر گفتمانی بعد از برتری جویی و فرادستی به سایر گفتمان های مطرح در یک جامعه ی انسانی، به منظور حفظِ هویت و اعمال کارکردهای وعده داده شده اش، ناگزیز از بازآفرینی و احیای مداوم درونی خود از یک سو، و خلق تخاصم و "غیریت" با دیگر گفتمان های رقیب از سویی دیگر می باشد، و درست در هنگامِ ناتوانی در بازنمایی "دالی" که گفتمانش بازنمود آن است و در ناتوانی در محقق کردن وعده هایش که در مفصل بندی اش در قالب گفتمانِ هژمونیک آنها را ارزش های درونی خود صورتبندی کرده بود،از شکلِ گفتمانی، فرمِ ایدئولوژیک محض به خود گرفته و منجر به فعال سازی دیگر پادگفتمان ها و "دیگری"های خود در حوزه ی "گفتمان گونگی" می شود. "گفتمان گونگی"جایی است که در واقع تبعیدگاه دیگر دال ها و عناصر دورریخته شده و سرکوب شده و مفصل بندی نشده در گفتمان غالب و حاکم است، و از نظر مهرآیین وظیفه ی هر اهل دانش و اهل قلم و مصلح اجتماعی ای است که علاوه بر نقد گفتمان حاکم، باید با پرورش و تولید خلاقانه ایده ها و مفاهیمی در قالبِ طرح صفحه ی جدیدِ منبعث از پادگفتمان های جدید و منطبق با مخیله ی اجتماعی بپردازند که گفتمانِ حاکم، آنها را نفی و سرکوب کرده و به "حوزه ی "گفتمان گونگی" تبعیدشان کرده است.
دکتر مهرآیین به عنوان مثال از پادگفتمانِ "دموکراسی" که از گفتمان حاکمیت حذف شده،در تقابل با "گفتمانِ استبداد سخن به میان می آورد، و معتقد است که در مقابل مفاهیم سَلبی که مادیتِ ایدئولوژیک یافته اند، چون مفهوم خشونت که در قالب ارعاب و شکنجه تجسد مادی یافته از مفهوم عشق، و رواداری باید حرف زد.
اینگونه دکتر مهرآیین راه رهایی جوامع استبدادی و تحت سلطه را تفکرِ واکنشی و دگربنیاد عنوان می کند، که دقیقا همسو با نظریه ی گفتمان کسانی چون لاکلائو و موفِ هم سازگار و همخوان است.📙
...ادامه دارد
@Kajhnegaristan