✍امیر خراسانی
فشار مخاطب
حتماً شما هم دیدهاید که برخی از اهل تحقیق، اعم از جامعهشناس و حقوقدان و اقتصاددان و غیره، پس از مدتی حضور رسانهای امر بر ایشان مشتبه میشود و تصور میکنند بنا است نقش «صدای مردم» را ایفا کنند. به همین دلیل، این روزها شاهد پوپولیسم «عالمنمایانهی» غریبی هستیم که در رسانههای مختلف بازتاب دارد. این پدیده اتفاقاً نشان میدهد که بسیاری از اهل دانشگاه تجربهی تنک و رقیقی از ساحات پیچیدهی حیات اجتماعی دارند. واقعا از کسانی که پایاننامهی دکتری را به کارشناسی ارشد و ارشد را به کارشناسی دوختهاند، بیآنکه تجربهای از فضاهای دیگر داشته باشند (حالا به هر دلیلی)، توقع بلوغ سیاسی و رسانهای داشتن دشوار است.
1. مخاطب مردم نیست: این واژهی مردم هم از واژههای گنگی است که هر کسی آن را به شیوهای پرتاب میکند. تدقیق پیچیدگیهای این مفهوم کار اینجا و اکنون نیست اما دستکم میتوان با اتکا به تجربه از گنگی سرکوبگر این واژه سخن گفت. بنا بر همین خصلت است که کافی است ده نفر به یک نفر فشار بیاورند که فلان موضع را بگیر یا ده نفر بابت یک اظهار نظر به فردی بتازند، آنگاه فرد به سادگی تصور می کند که مردم چیزی از او میخواهند. نه بزرگوار اکانت شبکههای اجتماعی مردم نیستند حتی صاحبان آن اکانت واقعی یا فیک، سازمانیافته یا غیر آن، هم مردم نیستند، آنها یک بخش فعال از افکار عمومی اند که باید وانمود کنند «صدای مردم» هستند.
2. تو نمایندهی مردم نیستی: اصلاً به فرض محال ناگهان خواست مردم بر شما مکشوف شد، مگر شما سخنگوی خواست مردمی! در مقام تحلیلگر مردم موضوع تحقیق شما هستند نه محتوای پیام شما. در مقام تحلیلگر فرض بر این است که شما به نتیجهای رسیدهای که «مردم» (یا همان چیزی که خودش را مردم معرفی میکند) توان صورتبندی آن را ندارند، شما بنا است نتیجهی محققانهی خود از خیر عمومی را بازگو کنی. فرض بر این است که شما تحلیلگری نه بلندگوی بخشی از افکار عمومی. فضیلت اهل تحقیق در تعهدی است که به فهم خودش از حقیقت دارد نه «بازنمایی» صدای یک «مردم موهوم.»
3. در همان میانه بایست: بحث بر سر بیموضع بودن یا نداشتن گرایش سیاسی نزد تحلیلگر نیست. هیچ کس بیطرف نیست. اتفاقاً مقصودم آن است که نسبتها و تحلیل خود را از همان جایی که ایستادی نشان بده. فشار مخاطب اگر حذف نشود، تحلیلگر به کنشگر کور بدل خواهد شد. تحلیلگر، علیالاصول، در میانه ایستاده است، در میانهی مناسبات چند لایه. تحلیلگر باید بتواند دیگران را به میانه فراخواند نه اینکه موضع «تودهی مبهم» مخاطبان را به جای تحلیل جا بزند.
4. غیب نشوید: بنا نیست تحلیلگر دربارهی همه چیز نظر بدهد، بنا نیست همه جا حاضر باشد، حتی بنا نیست همه جا در مقام تحلیلگر سخن بگوید، گاهی میتواند یک فعال اجتماعی باشد گاهی یک کنشگر سیاسی برای تحمیل ارادهی معینی. اما در روزگاری که در رسانههای جدید و قدیم، درونمرزی و برون مرزی، یک شبه تحلیلگر ساخته میشود. در روزگاری که نامی بیهیچ ردی در گذشته ناگهان میشود تحلیلگر فلان و بهمان، کسانی که در این کشور با سرمایههای ملی همین کشور علوم انسانی خواندهاند، نمیتوانند همیشه پنهان بمانند، نمیتوانند زهد پیشه کنند و بگویند ما جذابتر از آن هستیم که در جایی ظاهر شویم. اگر از پزشکان انتظار میرود در هنگامهی سیل و زلزله مسئولیت اجتماعی خود را انجام دهند، از اصحاب علوم انسانی نیز انتظار میرود کمی از دکور خود فاصله بگیرند و در زمانهی قطبیشدن جامعه به میان بیایند و با حاکمان و افکار عمومی از موضع میانه سخن بگویند. میانه همان میانهی مناسبات چند لایهی داخلی و خارجی است، میانه جایی است که توازن قوا را میتوان دید و توضیح داد.
@Kajhnegaristan
فشار مخاطب
حتماً شما هم دیدهاید که برخی از اهل تحقیق، اعم از جامعهشناس و حقوقدان و اقتصاددان و غیره، پس از مدتی حضور رسانهای امر بر ایشان مشتبه میشود و تصور میکنند بنا است نقش «صدای مردم» را ایفا کنند. به همین دلیل، این روزها شاهد پوپولیسم «عالمنمایانهی» غریبی هستیم که در رسانههای مختلف بازتاب دارد. این پدیده اتفاقاً نشان میدهد که بسیاری از اهل دانشگاه تجربهی تنک و رقیقی از ساحات پیچیدهی حیات اجتماعی دارند. واقعا از کسانی که پایاننامهی دکتری را به کارشناسی ارشد و ارشد را به کارشناسی دوختهاند، بیآنکه تجربهای از فضاهای دیگر داشته باشند (حالا به هر دلیلی)، توقع بلوغ سیاسی و رسانهای داشتن دشوار است.
1. مخاطب مردم نیست: این واژهی مردم هم از واژههای گنگی است که هر کسی آن را به شیوهای پرتاب میکند. تدقیق پیچیدگیهای این مفهوم کار اینجا و اکنون نیست اما دستکم میتوان با اتکا به تجربه از گنگی سرکوبگر این واژه سخن گفت. بنا بر همین خصلت است که کافی است ده نفر به یک نفر فشار بیاورند که فلان موضع را بگیر یا ده نفر بابت یک اظهار نظر به فردی بتازند، آنگاه فرد به سادگی تصور می کند که مردم چیزی از او میخواهند. نه بزرگوار اکانت شبکههای اجتماعی مردم نیستند حتی صاحبان آن اکانت واقعی یا فیک، سازمانیافته یا غیر آن، هم مردم نیستند، آنها یک بخش فعال از افکار عمومی اند که باید وانمود کنند «صدای مردم» هستند.
2. تو نمایندهی مردم نیستی: اصلاً به فرض محال ناگهان خواست مردم بر شما مکشوف شد، مگر شما سخنگوی خواست مردمی! در مقام تحلیلگر مردم موضوع تحقیق شما هستند نه محتوای پیام شما. در مقام تحلیلگر فرض بر این است که شما به نتیجهای رسیدهای که «مردم» (یا همان چیزی که خودش را مردم معرفی میکند) توان صورتبندی آن را ندارند، شما بنا است نتیجهی محققانهی خود از خیر عمومی را بازگو کنی. فرض بر این است که شما تحلیلگری نه بلندگوی بخشی از افکار عمومی. فضیلت اهل تحقیق در تعهدی است که به فهم خودش از حقیقت دارد نه «بازنمایی» صدای یک «مردم موهوم.»
3. در همان میانه بایست: بحث بر سر بیموضع بودن یا نداشتن گرایش سیاسی نزد تحلیلگر نیست. هیچ کس بیطرف نیست. اتفاقاً مقصودم آن است که نسبتها و تحلیل خود را از همان جایی که ایستادی نشان بده. فشار مخاطب اگر حذف نشود، تحلیلگر به کنشگر کور بدل خواهد شد. تحلیلگر، علیالاصول، در میانه ایستاده است، در میانهی مناسبات چند لایه. تحلیلگر باید بتواند دیگران را به میانه فراخواند نه اینکه موضع «تودهی مبهم» مخاطبان را به جای تحلیل جا بزند.
4. غیب نشوید: بنا نیست تحلیلگر دربارهی همه چیز نظر بدهد، بنا نیست همه جا حاضر باشد، حتی بنا نیست همه جا در مقام تحلیلگر سخن بگوید، گاهی میتواند یک فعال اجتماعی باشد گاهی یک کنشگر سیاسی برای تحمیل ارادهی معینی. اما در روزگاری که در رسانههای جدید و قدیم، درونمرزی و برون مرزی، یک شبه تحلیلگر ساخته میشود. در روزگاری که نامی بیهیچ ردی در گذشته ناگهان میشود تحلیلگر فلان و بهمان، کسانی که در این کشور با سرمایههای ملی همین کشور علوم انسانی خواندهاند، نمیتوانند همیشه پنهان بمانند، نمیتوانند زهد پیشه کنند و بگویند ما جذابتر از آن هستیم که در جایی ظاهر شویم. اگر از پزشکان انتظار میرود در هنگامهی سیل و زلزله مسئولیت اجتماعی خود را انجام دهند، از اصحاب علوم انسانی نیز انتظار میرود کمی از دکور خود فاصله بگیرند و در زمانهی قطبیشدن جامعه به میان بیایند و با حاکمان و افکار عمومی از موضع میانه سخن بگویند. میانه همان میانهی مناسبات چند لایهی داخلی و خارجی است، میانه جایی است که توازن قوا را میتوان دید و توضیح داد.
@Kajhnegaristan