«به همین سبب است که بچهی شیرخوار میپندارد که از روی اختیار پستان مادر را میمکد، پسرک خشمگین معتقد میشود که با ارادهی آزاد طالب انتقام است و انسان ترسو فکر میکند که به اختیار میگریزد و آدم مست باور میکند که به حکم ارادهی آزادِ نفس سخنانی میگوید که اگر هوشیار بود، از گفتن آنها خودداری میکرد. به همین صورت آن مرد دیوانه، آن زن وراج و آن پسرک خشمگین و نظایر آنها چنین میاندیشند که به فرمان آزاد نفس سخن میگویند، در حالی که در واقع نمیتوانند از انگیزهای که آنها را به سخن گفتن وامیدارد جلوگیری کنند، بهطوری که تجربه نیز مانند عقل بهوضوح به ما میآموزد که انسانها فقط بدین جهت به آزادی خود معتقدند که از اعمالِ خود آگاه، اما از موجِباتِ آنها غافلاند. باز تجربه به ما میآموزد که احکامِ نفس چیزی نیستند مگر میلها که به اقتضای مزاجهای مختلفِ بدن دگرگون میشوند. زیرا هر کسی همهی اعمالاش را به موجبِ عاطفهاش تعیین میکند و آنان که دستخوش عواطف متضادند نمیدانند که چه میخواهند، اما آنان که دستخوش هیچ عاطفهای نیستند بهآسانی به این سوی یا آن سوی کشیده میشوند.»
@Kajhnegaristan
اسپینوزا
@Kajhnegaristan
اسپینوزا