پاسخهای بیپرسش
----
دوباره به دوران پاسخهای مشخص برای سوالات نامشخص رسیدهایم. این وضعیت را در آستانه انقلاب تجربه کرده بودیم.
جامعه ایران با حجم گستردهای از معضلات عظیم مواجه است. از اقلیم و آب و اقتصاد و فرهنگ و سیاست گرفته تا تک تک سلولهای حیات تاریخی و اجتماعی ما دست به گریبان مشکلات عدیدهاند. هر کدام از این معضلات، نیازمند پرسشهای سترگ و بحث و گفتگوهای عمیقاند. اهل نظر باید تشنه بحث برای پاسخ گرفتن برای پرسشهای عمیق باشند.
دو گروه شدهایم و در دو اردوگاه لشکر آراستهایم: طرفداران نظام و براندازان نظام. در این میان اصلاحطلبان نیز هستند. خوب که نظر کنی، همانها هم دو شاخهاند: شاخهای نزدیک به طرفداران نظام و شاخهای نزدیک به براندازان. برای این هر دو گروه، همه چیز روشن است. لازم نیست در باره چیزی پرسش جدی کنند. دیگر وقت تامل و اندیشیدن نیست. قلبها میتپد تا زمانی که یکی بر آن دیگری غلبه کند و کار خاتمه یابد.
بحث و گفتگو فراوان است. همه جا میزهای گفتگو چیدهاند. از تلویزیون جمهوری اسلامی تا بسترهای پرطرفدار در کلاب هاوس و یوتیوب، تا بی بی سی و ایران اینترنشنال. اما طرفین گفتگو نمیکنند، به سولات مشخص پاسخ نمیدهند. از ابتدا تا انتهای یک بحث چند ساعته مینشینی جز رجز خوانی و تحقیر یکدیگر نمیشنوی. بک نمونه هم نمیبینید حریف اظهار کند که فلان گزاره را پذیرفته و از فلان مدعای خود عقب مینشیند. یک مورد نیز نمیبینی که در انتهای بحث هر دو از جایی که ایستاده بودند حرکتی کرده باشند.
کسی گفتگو میکند که خود را در یک معضل و کاستی دیده اینک نیازمند دیگری است تا گرهی را در ذهن خود یا در ذهن جامعه بگشاید. این طرفها که این روزها با هم گفتگو میکنند، بیشتر نمایندگان لشکریان حریفاند که هر کدام به تحقیر دیگری آمدهاند. منازعات سیاسی هنگامی که به ابتذال تحریک عوامالناس میرسد، به تحمیق نیازمند است. لاجرم همه چیز را به گرداب تحمیق میکشاند منجمله گفتگو را.
پرسشهای بیپاسخ محرک فکر است و پاسخهای بی پرسش محرک بلاهت و جهل.
@javadkashi
----
دوباره به دوران پاسخهای مشخص برای سوالات نامشخص رسیدهایم. این وضعیت را در آستانه انقلاب تجربه کرده بودیم.
جامعه ایران با حجم گستردهای از معضلات عظیم مواجه است. از اقلیم و آب و اقتصاد و فرهنگ و سیاست گرفته تا تک تک سلولهای حیات تاریخی و اجتماعی ما دست به گریبان مشکلات عدیدهاند. هر کدام از این معضلات، نیازمند پرسشهای سترگ و بحث و گفتگوهای عمیقاند. اهل نظر باید تشنه بحث برای پاسخ گرفتن برای پرسشهای عمیق باشند.
دو گروه شدهایم و در دو اردوگاه لشکر آراستهایم: طرفداران نظام و براندازان نظام. در این میان اصلاحطلبان نیز هستند. خوب که نظر کنی، همانها هم دو شاخهاند: شاخهای نزدیک به طرفداران نظام و شاخهای نزدیک به براندازان. برای این هر دو گروه، همه چیز روشن است. لازم نیست در باره چیزی پرسش جدی کنند. دیگر وقت تامل و اندیشیدن نیست. قلبها میتپد تا زمانی که یکی بر آن دیگری غلبه کند و کار خاتمه یابد.
بحث و گفتگو فراوان است. همه جا میزهای گفتگو چیدهاند. از تلویزیون جمهوری اسلامی تا بسترهای پرطرفدار در کلاب هاوس و یوتیوب، تا بی بی سی و ایران اینترنشنال. اما طرفین گفتگو نمیکنند، به سولات مشخص پاسخ نمیدهند. از ابتدا تا انتهای یک بحث چند ساعته مینشینی جز رجز خوانی و تحقیر یکدیگر نمیشنوی. بک نمونه هم نمیبینید حریف اظهار کند که فلان گزاره را پذیرفته و از فلان مدعای خود عقب مینشیند. یک مورد نیز نمیبینی که در انتهای بحث هر دو از جایی که ایستاده بودند حرکتی کرده باشند.
کسی گفتگو میکند که خود را در یک معضل و کاستی دیده اینک نیازمند دیگری است تا گرهی را در ذهن خود یا در ذهن جامعه بگشاید. این طرفها که این روزها با هم گفتگو میکنند، بیشتر نمایندگان لشکریان حریفاند که هر کدام به تحقیر دیگری آمدهاند. منازعات سیاسی هنگامی که به ابتذال تحریک عوامالناس میرسد، به تحمیق نیازمند است. لاجرم همه چیز را به گرداب تحمیق میکشاند منجمله گفتگو را.
پرسشهای بیپاسخ محرک فکر است و پاسخهای بی پرسش محرک بلاهت و جهل.
@javadkashi