زبان خاندان صفوی «ترکی» نبوده است !
زندگینامه شیخ صفیالدّین اردبیلی، جدّ شاه اسماعیل صفوی در کتاب صفوهالصفا ضبط
شده است.
در این کتاب بارها به زبان مادری شیخ صفی که پهلوی (آذری) است اشاره میشود. همچنین نمونههایی از زبان مردم اردبیل و تبریز آورده میشود.
مثلا نویسنده در میان داستانی چنین مینویسد: «شیخ صدرالدین فرمود از پدرم شیخ صفیالدین سؤال کردم وقتی که بهحضرت شیخ زاهد رسیدی از دل خبر داشتی؟ شیخ قدس سره به #زبان_اردبیلی فرمود:
«کار بمانده کار تمام بُری»
یعنی:
«ای خانه آبادان کار تمام بود، اما تنبیه مرشد وامانده بود»
همچنین به عنوان نمونه زبان تبریزی مینویسد:
«شیخ صدرالدین گفت که باری شیخ (صفیالدّین) در این مقام که اکنون مرقد مطهر است نشسته بود و به کلمات دلپذیر مشغول بود و جمعی در حضرتش خوش نشسته و مجلس روحانی پیوسته. ناگاه علیشاه جوشکابی درآمد که از اکابر دنیاداران ابناء زمان بود و پادشاه ابوسعید او را پدر خویش خواندی و شیخ اعزاز فرمود و قیام نمود. علیشاه چون درآمد گستاخوار شیخ را در کنار گرفت و به #زبان_تبریزی گفت:
«گو حریفر ژاته»
یعنی «سخن به صرف بگو حریفت رسید.»
همچنین در این کتاب از #ترکان بهعنوان جمعیّت جدای از مردم بومی آذربایجان، با صفات منفی نام برده شده است و از آنها به عنوان جماعات پراکنده و سربازان خونریز ایلخانان نام برده میشود و زبانشان را نیز #مغولی مینامد..
نمونه اشعار آذری شیخ صفیالدین اردبیلی:
صفیم صافیم گنجان نمایم
بدل دردهژرم تن بیدوایم
کس بهستی نبرده ره باویان
از به نیستی چو یاران خاکپایم
تبه در ره ژاران ازبوجینم درد
رنده پاشان برم چون خاک جون کرد
مرگ ژیریم به میان دردمندان بور
ره بادیان به همراهی شرم برد
موازش از چه اویان مانده دوریم
از چو اویان خواصان پشت زوریم
دهشم درویش با عرش و به کرسی
سلطان شیخ زاهد چو کان کویم
زندگینامه شیخ صفیالدّین اردبیلی، جدّ شاه اسماعیل صفوی در کتاب صفوهالصفا ضبط
شده است.
در این کتاب بارها به زبان مادری شیخ صفی که پهلوی (آذری) است اشاره میشود. همچنین نمونههایی از زبان مردم اردبیل و تبریز آورده میشود.
مثلا نویسنده در میان داستانی چنین مینویسد: «شیخ صدرالدین فرمود از پدرم شیخ صفیالدین سؤال کردم وقتی که بهحضرت شیخ زاهد رسیدی از دل خبر داشتی؟ شیخ قدس سره به #زبان_اردبیلی فرمود:
«کار بمانده کار تمام بُری»
یعنی:
«ای خانه آبادان کار تمام بود، اما تنبیه مرشد وامانده بود»
همچنین به عنوان نمونه زبان تبریزی مینویسد:
«شیخ صدرالدین گفت که باری شیخ (صفیالدّین) در این مقام که اکنون مرقد مطهر است نشسته بود و به کلمات دلپذیر مشغول بود و جمعی در حضرتش خوش نشسته و مجلس روحانی پیوسته. ناگاه علیشاه جوشکابی درآمد که از اکابر دنیاداران ابناء زمان بود و پادشاه ابوسعید او را پدر خویش خواندی و شیخ اعزاز فرمود و قیام نمود. علیشاه چون درآمد گستاخوار شیخ را در کنار گرفت و به #زبان_تبریزی گفت:
«گو حریفر ژاته»
یعنی «سخن به صرف بگو حریفت رسید.»
همچنین در این کتاب از #ترکان بهعنوان جمعیّت جدای از مردم بومی آذربایجان، با صفات منفی نام برده شده است و از آنها به عنوان جماعات پراکنده و سربازان خونریز ایلخانان نام برده میشود و زبانشان را نیز #مغولی مینامد..
نمونه اشعار آذری شیخ صفیالدین اردبیلی:
صفیم صافیم گنجان نمایم
بدل دردهژرم تن بیدوایم
کس بهستی نبرده ره باویان
از به نیستی چو یاران خاکپایم
تبه در ره ژاران ازبوجینم درد
رنده پاشان برم چون خاک جون کرد
مرگ ژیریم به میان دردمندان بور
ره بادیان به همراهی شرم برد
موازش از چه اویان مانده دوریم
از چو اویان خواصان پشت زوریم
دهشم درویش با عرش و به کرسی
سلطان شیخ زاهد چو کان کویم