ترجمان علوم انسانى dan repost
🎯 چرا این روزها برای اینکه آدم خوبی به حساب آیید، باید بدبین و معترض باشید؟
🔴 معمولاً دهههای انتهای قرن بیستم را دورۀ رشد «فردگرایی» میدانند، اما شاخصۀ قرن بیستویکم، برآمدن نوع مخصوصی از فرهنگ جمعی است که بسیار سیاسی و بسیار بدبین است. در این فرهنگ تازه، چه پیرو جناح راست باشید، که شعارش بازگرداندن عظمت ملی و اخراج مهاجران باشد، چه پیرو جناح چپ، که عدالت اجتماعی میخواهد، هویت خود را براساس ایستادگی در برابر ساختارهای مسلط جامعه تعریف میکنید. گروههای فعال در هر دو طرفِ این شکاف سیاسی بیشتر بهواسطۀ حس تهدید مشترک و تجربۀ سرکوب جمعی با هم متحد میشوند، نه علایق مشترک.
🔴 فرهنگ جمعیِ کنونی بر این باور مشترک استوار است که جامعه نابود شده است، سیستمها فاسد هستند، بازی پر از فریبی در جریان است، بیعدالتی غلبه یافته و نخبگان پولدوست در کمینمان نشستهاند؛ و ما همبستگی و معنا را در مقاومت دستهجمعی دربرابر ظلم مییابیم.
🔴 یک نسخۀ راستگرا و یک نسخۀ چپگرا از این فرهنگ جمعی وجود دارد، اما نقطۀ مشترک آنها همان ایدۀ مانویان یعنی «ما دربرابر آنها» است. افراد در این فرهنگ نه به دلیل همکاری، بلکه به دلیل خشم مشترک از امور مشابه با هم پیوند میخورند. بهاینترتیب، خشم و بدبینی و اعتراض به نوعی کارت عضویت تبدیل شده است، به نشانۀ نهایی اینکه شما در جبهۀ خوبها هستید. اگر تحلیل شما از مسائل جهان بدبینانه نیست، سادهلوح، فاقد تیزبینی و حساسیت اخلاقی، و همدستِ وضعیت موجود هستید.
🔴 در فرهنگ فعلی کسانی اعتبار و احساس تعلق دارند که تاحدممکن جهان را تیرهوتار میبینند. بنابراین، مهم نیست که در بیرون چه اتفاقی در حال رخدادن است، بههرحال، به نفع شماست که دنیا را مثل یک ویرانشهر ببینید.
🔴 سرراستترین موضع، در همۀ بحثها بدبینیِ افراطی است. توئیتی از یک خبرنگار واشنگتن پست، این حالوهوا را بهخوبی نشان میدهد: «مردم میپرسند ’چرا بچهها افسرده هستند؟ شاید دلیلش گوشیهای تلفن همراه است‘. اما هرگز به این واقعیت اشاره نمیکنند که ما در جهنم سرمایهداری و در دوران همهگیری یک بیماری مرگبار، نابرابری بیسابقۀ ثروت و عدم امنیت اجتماعی و شغلی زندگی میکنیم و در همین حال تغییرات اقلیمی زمین را به سمت نابودی میبرد». این جملهها در واقع نشاندهندۀ نوع نگاه بسیاری از مردم به وضعیت جهان است.
🔴 مسئله این نیست که دنیای امروز جای انتقاد ندارد، مسئله این است که بدبینی نباید به پاسخ از پیش تعیینشدۀ ما برای هر بحثی تبدیل شود.
🔴 دیوید بروکس، نویسندۀ آمریکایی، در کتاب جدیدش میگوید: ما فرهنگی ساختهایم که از فاجعهسازی استقبال میکند. این فرهنگ جایی برای راهبردهای مؤثرِ تغییر اجتماعی باقی نمیگذارد. فرضیۀ غالب این است که هرچه مردم شدیدتر یک واقعیت را محکوم کنند، انگیزۀ بیشتری برای تغییر آن خواهند داشت. اما تاریخ دقیقاً خلاف این را نشان میدهد. از قضا، اصلاح اجتماعی در وضعیت رشد و شکوفایی اتفاق میافتد، یعنی زمانی که مردم احساس امنیت کنند و بخواهند خوشبختی خود را با دیگران شریک شوند.
📌 آنچه خواندید مروری کوتاه است بر مطلب «همه ناراضیاند؛ اما آیا این خشم عمومی منجر به بهبود وضع جامعه خواهد شد؟» که در سیویکمین شمارۀ مجلۀ ترجمان علوم انسانی منتشر شده است. این مطلب در تاریخ ۱۶ خرداد ۱۴۰۳ در وبسایت ترجمان نیز بارگذاری شده است. این مطلب نوشتۀ دیوید بروکس است و بهناز دهکردی آن را ترجمه کرده است. برای خواندن نسخۀ کامل این مطلب و دیگر مطالب ترجمان، به وبسایت ترجمان سر بزنید.
📌 ادامۀ مطلب را در لینک زیر بخوانید:
B2n.ir/s61583
@tarjomaanweb
🔴 معمولاً دهههای انتهای قرن بیستم را دورۀ رشد «فردگرایی» میدانند، اما شاخصۀ قرن بیستویکم، برآمدن نوع مخصوصی از فرهنگ جمعی است که بسیار سیاسی و بسیار بدبین است. در این فرهنگ تازه، چه پیرو جناح راست باشید، که شعارش بازگرداندن عظمت ملی و اخراج مهاجران باشد، چه پیرو جناح چپ، که عدالت اجتماعی میخواهد، هویت خود را براساس ایستادگی در برابر ساختارهای مسلط جامعه تعریف میکنید. گروههای فعال در هر دو طرفِ این شکاف سیاسی بیشتر بهواسطۀ حس تهدید مشترک و تجربۀ سرکوب جمعی با هم متحد میشوند، نه علایق مشترک.
🔴 فرهنگ جمعیِ کنونی بر این باور مشترک استوار است که جامعه نابود شده است، سیستمها فاسد هستند، بازی پر از فریبی در جریان است، بیعدالتی غلبه یافته و نخبگان پولدوست در کمینمان نشستهاند؛ و ما همبستگی و معنا را در مقاومت دستهجمعی دربرابر ظلم مییابیم.
🔴 یک نسخۀ راستگرا و یک نسخۀ چپگرا از این فرهنگ جمعی وجود دارد، اما نقطۀ مشترک آنها همان ایدۀ مانویان یعنی «ما دربرابر آنها» است. افراد در این فرهنگ نه به دلیل همکاری، بلکه به دلیل خشم مشترک از امور مشابه با هم پیوند میخورند. بهاینترتیب، خشم و بدبینی و اعتراض به نوعی کارت عضویت تبدیل شده است، به نشانۀ نهایی اینکه شما در جبهۀ خوبها هستید. اگر تحلیل شما از مسائل جهان بدبینانه نیست، سادهلوح، فاقد تیزبینی و حساسیت اخلاقی، و همدستِ وضعیت موجود هستید.
🔴 در فرهنگ فعلی کسانی اعتبار و احساس تعلق دارند که تاحدممکن جهان را تیرهوتار میبینند. بنابراین، مهم نیست که در بیرون چه اتفاقی در حال رخدادن است، بههرحال، به نفع شماست که دنیا را مثل یک ویرانشهر ببینید.
🔴 سرراستترین موضع، در همۀ بحثها بدبینیِ افراطی است. توئیتی از یک خبرنگار واشنگتن پست، این حالوهوا را بهخوبی نشان میدهد: «مردم میپرسند ’چرا بچهها افسرده هستند؟ شاید دلیلش گوشیهای تلفن همراه است‘. اما هرگز به این واقعیت اشاره نمیکنند که ما در جهنم سرمایهداری و در دوران همهگیری یک بیماری مرگبار، نابرابری بیسابقۀ ثروت و عدم امنیت اجتماعی و شغلی زندگی میکنیم و در همین حال تغییرات اقلیمی زمین را به سمت نابودی میبرد». این جملهها در واقع نشاندهندۀ نوع نگاه بسیاری از مردم به وضعیت جهان است.
🔴 مسئله این نیست که دنیای امروز جای انتقاد ندارد، مسئله این است که بدبینی نباید به پاسخ از پیش تعیینشدۀ ما برای هر بحثی تبدیل شود.
🔴 دیوید بروکس، نویسندۀ آمریکایی، در کتاب جدیدش میگوید: ما فرهنگی ساختهایم که از فاجعهسازی استقبال میکند. این فرهنگ جایی برای راهبردهای مؤثرِ تغییر اجتماعی باقی نمیگذارد. فرضیۀ غالب این است که هرچه مردم شدیدتر یک واقعیت را محکوم کنند، انگیزۀ بیشتری برای تغییر آن خواهند داشت. اما تاریخ دقیقاً خلاف این را نشان میدهد. از قضا، اصلاح اجتماعی در وضعیت رشد و شکوفایی اتفاق میافتد، یعنی زمانی که مردم احساس امنیت کنند و بخواهند خوشبختی خود را با دیگران شریک شوند.
📌 آنچه خواندید مروری کوتاه است بر مطلب «همه ناراضیاند؛ اما آیا این خشم عمومی منجر به بهبود وضع جامعه خواهد شد؟» که در سیویکمین شمارۀ مجلۀ ترجمان علوم انسانی منتشر شده است. این مطلب در تاریخ ۱۶ خرداد ۱۴۰۳ در وبسایت ترجمان نیز بارگذاری شده است. این مطلب نوشتۀ دیوید بروکس است و بهناز دهکردی آن را ترجمه کرده است. برای خواندن نسخۀ کامل این مطلب و دیگر مطالب ترجمان، به وبسایت ترجمان سر بزنید.
📌 ادامۀ مطلب را در لینک زیر بخوانید:
B2n.ir/s61583
@tarjomaanweb