دو سال پیش از بهمن ۱۳۵۷، محمدرضا اصلانی در عمارتی قدیمی، زنی را قهرمان فیلمش کرد که در سالهای آخر دوران قاجار، روی صندلی چرخدار مینشیند، مدام در حال مطالعه است، سَر و وضعش مدرن و پیشرفتهتر از زمانه است، اهل پوشیدگیها و اندرونی مرسوم دوران نیست، صریح و شجاع است و جلوی زور سر خم نمیکند ولی مردان اطرافش اجازه نمیدهند، نه به ثروت خانوادگیاش دسترسی داشته باشد و نه بر بدن خودش مالک باشد، نه حرفش را بزند و نه کار و زندگیاش را طبق نظر و ایده و خواسته خودش جلو ببرد.
«خانم کوچیک» باید به تنهایی مقابل حاجعمو (ناپدری) ایستادگی کند که مردی مذهبی ولی مظهر تزویر و زور و فریب و جعل است و سر سجاده و نماز هم گناه میکند. باید مقابل کاسب کلاهبردار هم کم نیاورد که حرم و توبه و روزه و روضه از زبانش نمیافتد ولی تمام وجودش شهوت و ریا و طمع و دو دوزهبازیست. باید مقابل تازه به دوران رسیده فریبکاری هم بایستد که از پشت دخل دکانش در بازار، دم از تجدد و مدرنیته و تحول و انقلاب میزند ولی مغزش پر از کهنگی و پوسیدگیست و مکر و دسیسه برای منفعت بیشتر.
خانم کوچیک در آن عمارت بزرگِ غنیِ چشمگیر که تنها سرزمین امن زیبای زندگیاش است، باید شبانهروز بجنگد تا هم وطنش را نجات دهد از دست گرگهای طمعکار گرسنه اطرافش و هم جان و روان و شأن و شعور خودش را.
محمدرضا اصلانی فیلم را سال ۱۳۵۵ ساخت. در جشنواره جهانی فیلم تهران، با واکنش سرد و منفی منتقدان و تماشاگران روبهرو شد، در انبار ماند و بعد از انقلاب ممنوع و گم شد. اما چندسال پیش بنیاد فیلم #مارتین_اسکورسیزی که این گوهر را درک کرده بود با همکاری مرکزی در اروپا، نسخه رنگی مرمتشده فیلم را رونمایی کردند و معلوم شد فیلم چگونه پیشگویی میکرده که ستمگر و ستمدیده مثل مهرههای شطرنج جابهجا خواهند شد؛ اینکه چطور جنگی داخل چنین عمارت پرباری پیش خواهد رفت و چه بر سر «خانم کوچیک» و آن عمارت پرمایه خواهد آمد و چطور دیگر هیچچیزی در آن عمارت سر جای خودش نخواهد بود.
✍️#گوشه
@gooshe
🎬 فیلم (در فرسته بالا): #شطرنج_باد، فیلمنامه و کارگردان: #محمدرضا_اصلانی، سال ۱۳۵۵
🔗 لینک صحنهای از فیلم در فرسته بالا
🔗 لینک کانال یوتیوب گوشه و مستندهایش درباره هنرمندان؛ یک هنر و یک هنرمند
🔗 لینک صفحه اینستاگرام گوشه
@gooshe
دو سال پیش از بهمن ۱۳۵۷، محمدرضا اصلانی در عمارتی قدیمی، زنی را قهرمان فیلمش کرد که در سالهای آخر دوران قاجار، روی صندلی چرخدار مینشیند، مدام در حال مطالعه است، سَر و وضعش مدرن و پیشرفتهتر از زمانه است، اهل پوشیدگیها و اندرونی مرسوم دوران نیست، صریح و شجاع است و جلوی زور سر خم نمیکند ولی مردان اطرافش اجازه نمیدهند، نه به ثروت خانوادگیاش دسترسی داشته باشد و نه بر بدن خودش مالک باشد، نه حرفش را بزند و نه کار و زندگیاش را طبق نظر و ایده و خواسته خودش جلو ببرد.
«خانم کوچیک» باید به تنهایی مقابل حاجعمو (ناپدری) ایستادگی کند که مردی مذهبی ولی مظهر تزویر و زور و فریب و جعل است و سر سجاده و نماز هم گناه میکند. باید مقابل کاسب کلاهبردار هم کم نیاورد که حرم و توبه و روزه و روضه از زبانش نمیافتد ولی تمام وجودش شهوت و ریا و طمع و دو دوزهبازیست. باید مقابل تازه به دوران رسیده فریبکاری هم بایستد که از پشت دخل دکانش در بازار، دم از تجدد و مدرنیته و تحول و انقلاب میزند ولی مغزش پر از کهنگی و پوسیدگیست و مکر و دسیسه برای منفعت بیشتر.
خانم کوچیک در آن عمارت بزرگِ غنیِ چشمگیر که تنها سرزمین امن زیبای زندگیاش است، باید شبانهروز بجنگد تا هم وطنش را نجات دهد از دست گرگهای طمعکار گرسنه اطرافش و هم جان و روان و شأن و شعور خودش را.
محمدرضا اصلانی فیلم را سال ۱۳۵۵ ساخت. در جشنواره جهانی فیلم تهران، با واکنش سرد و منفی منتقدان و تماشاگران روبهرو شد، در انبار ماند و بعد از انقلاب ممنوع و گم شد. اما چندسال پیش بنیاد فیلم #مارتین_اسکورسیزی که این گوهر را درک کرده بود با همکاری مرکزی در اروپا، نسخه رنگی مرمتشده فیلم را رونمایی کردند و معلوم شد فیلم چگونه پیشگویی میکرده که ستمگر و ستمدیده مثل مهرههای شطرنج جابهجا خواهند شد؛ اینکه چطور جنگی داخل چنین عمارت پرباری پیش خواهد رفت و چه بر سر «خانم کوچیک» و آن عمارت پرمایه خواهد آمد و چطور دیگر هیچچیزی در آن عمارت سر جای خودش نخواهد بود.
✍️#گوشه
@gooshe
🎬 فیلم (در فرسته بالا): #شطرنج_باد، فیلمنامه و کارگردان: #محمدرضا_اصلانی، سال ۱۳۵۵
🔗 لینک صحنهای از فیلم در فرسته بالا
🔗 لینک کانال یوتیوب گوشه و مستندهایش درباره هنرمندان؛ یک هنر و یک هنرمند
🔗 لینک صفحه اینستاگرام گوشه
@gooshe