نوشته های ناصر فکوهی dan repost
پس از درگذشت جلال ستاری شما نوشتید «فرهنگ ایران یکی از بزرگترین، پاکترین و زیباترین اندیشههای خلاق خود را از دست داد.» چرا ستاری چهرهای استثنایی در فرهنگِ ایران بود؟
دلایل بسیاری میتوانم بیاورم ولی از آنجا که قرار شد این گفتگو کوتاه باشد، من تنها از دو فضیلت اساسی جلال ستاری یاد میکنم: کار بسیار و با دقت و کیفیت، از یک سو؛ و فروتنی واقعی و بیادعایی از سوی دیگر. کسانی که تا چند سال پیش دستی در کار کتاب داشتهاند و چیزی در چنته که به خوانندگان عرضه کنند، و هنوز هم بسیاری از آنها فعال هستند، نکته نخست را خوب میفهمند. اینکه در سال های اخیر که شاهد روزمره آشفته بازاری در فرهنگ و کالایی شدن گسترده آن درون مافیایی از ناشر تا توزیع کننده و خبرنگار و کتابفروش و صفحات ادبی رسانهها، بودهایم و در نتیجه امروز تقریبا در همه حوزه ها آدمهایی را می بینیم که در جایگاه خود نیستند. این آدمها را من دلالهای فرهنگی می نامم، و گاه نیز باید گفت، دستکاری کنندگان ایدئولوژیک فرهنگ، اما هرگز نامشان را با رشد فرهنگ همراه نمیکنم. همان آدمهایی که جوانان و حتی مسنترها را وامی دارند صرفا ترجمههای بیکیفیت از حوزهها و شخصیتهایی که کمترین شناختی از آنها، از زبان مبداء و زبان مقصد ندارند منتشر و بازار را به ابتذال بکشند. و یا عرصه را برای کسانی باز بگذارند که با چسب و قیچی نظرات این و آن را به نام کتاب تالیف کنند. آنها که این وضعیت و دوران پیش از آن که کتاب و نوشتن و ترجمه ارج و ارزشی دیگر داشت را شاهد بوده اند خوب می فهمند که رساندن یک کتاب چه ترجمه و چه تالیف، از لحظه تصمیم گیری تا لحظه آخری که کتاب بیرون بیاید چقدر توان و زحمت میخواهد، چه مبارزهای با زمان و چه مبارزهای با بلاهتی که همه اطرافت را پر کرده است. و در این شرایط انتشار بیش از نود اثر، که کمتر کسی به خود جرات خردهگیریهای کودکانه درباره آنها داده، کاری که استاد جلالی کرد، کاری است کارستان. این امر به نظرم فضیلت بزرگ و نخست او بود.
لینک به متن کامل در کانال نوشته های ناصر فکوهی
https://t.me/fakouhiessays/15212
دلایل بسیاری میتوانم بیاورم ولی از آنجا که قرار شد این گفتگو کوتاه باشد، من تنها از دو فضیلت اساسی جلال ستاری یاد میکنم: کار بسیار و با دقت و کیفیت، از یک سو؛ و فروتنی واقعی و بیادعایی از سوی دیگر. کسانی که تا چند سال پیش دستی در کار کتاب داشتهاند و چیزی در چنته که به خوانندگان عرضه کنند، و هنوز هم بسیاری از آنها فعال هستند، نکته نخست را خوب میفهمند. اینکه در سال های اخیر که شاهد روزمره آشفته بازاری در فرهنگ و کالایی شدن گسترده آن درون مافیایی از ناشر تا توزیع کننده و خبرنگار و کتابفروش و صفحات ادبی رسانهها، بودهایم و در نتیجه امروز تقریبا در همه حوزه ها آدمهایی را می بینیم که در جایگاه خود نیستند. این آدمها را من دلالهای فرهنگی می نامم، و گاه نیز باید گفت، دستکاری کنندگان ایدئولوژیک فرهنگ، اما هرگز نامشان را با رشد فرهنگ همراه نمیکنم. همان آدمهایی که جوانان و حتی مسنترها را وامی دارند صرفا ترجمههای بیکیفیت از حوزهها و شخصیتهایی که کمترین شناختی از آنها، از زبان مبداء و زبان مقصد ندارند منتشر و بازار را به ابتذال بکشند. و یا عرصه را برای کسانی باز بگذارند که با چسب و قیچی نظرات این و آن را به نام کتاب تالیف کنند. آنها که این وضعیت و دوران پیش از آن که کتاب و نوشتن و ترجمه ارج و ارزشی دیگر داشت را شاهد بوده اند خوب می فهمند که رساندن یک کتاب چه ترجمه و چه تالیف، از لحظه تصمیم گیری تا لحظه آخری که کتاب بیرون بیاید چقدر توان و زحمت میخواهد، چه مبارزهای با زمان و چه مبارزهای با بلاهتی که همه اطرافت را پر کرده است. و در این شرایط انتشار بیش از نود اثر، که کمتر کسی به خود جرات خردهگیریهای کودکانه درباره آنها داده، کاری که استاد جلالی کرد، کاری است کارستان. این امر به نظرم فضیلت بزرگ و نخست او بود.
لینک به متن کامل در کانال نوشته های ناصر فکوهی
https://t.me/fakouhiessays/15212