طبیعی است که جنابعالی شخصیت علمی چند بعدی دارید اما اگر بخواهید بزرگترین دغدغه فکریتان در حوزه اندیشه را بیان کنید، کدام حوزه را انتخاب می کنید و اگر امکان دارد کمی درباره این حوزه برای ما توضیح بدهید ؟
بزرگترین دغدغه فکری من، در حوزه اندیشیدن به فرهنگ و سازوکارها و روابط درونی و برونی آن است. من از این باور محوری و پایهای حرکت میکنم که در طول یکصد سال گذشته ما بیشترین امکانات مادی و معنوی برای رشد و مدرن شدن خود، به معنای قرار گرفتن در مکان و جایگاهی که شایسته مردم این کشور و سرزمین است، را داشتهایم، اما به دلایلی اساسی نتوانستهایم به حد مورد قبول برسیم: یکی از این دلایل، موقعیت سیاسی بوده که در این زمینه به شدت شاهد دخالتهای بیرونی تهاجمی، از دخالت متفقین در جنگ جهانی اول تا دخالت آمریکا در کودتای ۲۸ مرداد و دخالت قدرت های بزرگ در جنگ عراق علیه ایران، تقویت گرایش های استبدادی و جلوگیری از رشد فضای آزاد به دلیل این دخالت ها و البته اشتباهات خودمان بودهایم. این موارد بسیار مهم هستند، اما از لحاظ دغدغه نمیتوانم بگویم برای من این موارد، اصلی بودهاند چون معتقد به ثانویه بودن امر سیاسی نسبت به امر فرهنگی هستم. از اینجا به دغدغه اصلی خودم می رسم و آن این است که دلیل ناکامی های ما برای رسیدن به جایگاهی شایسته این فرهنگ در جهان و ارائه خدمات و موقعیتی که مردم ما حق دارند از آنها برخوردار باشند، بیشتر از آنکه سیاسی باشد، فرهنگی است.
به همین دلیل من در تمام سال های اخیر در پی آن بودهام که دست به یک آسیبشناسی عمومی در زمینه فرهنگ بزنم. این کار نیز ممکن نبوده است مگر آنکه در کنار فعالیت های کلاسیک علمی خود، دخالتهای اجتماعی و رسانهای منظم و وسیعی داشته باشم. این کاری بسیار سختی بوده است زیرا به دلایل بیشمار، دانشگاه در برابر حضور در رسانه ها موضع دارد و رسانه ها نیز چندان با زبان دانشگاهی و علمی آشنا نیستند که مستقیما بتوانند از منابع علمی برای خود توشه لازم در بحث و استدلال های ضروری را بسازند. میان این دو گروه، یک بی اعتمادی بسیار سخت به وجود آمده که می توان نشانههایش را در تنش و حتی تقابل میان روشنفکران و دانشگاهیان دید. من تلاش کردهام یک دانشگاهی روشنفکر یا یک روشنفکر دانشگاهی باشم. و از این موضع بوده که شروع به آسیب شناسی در زمینه های مختلف فرهنگی کرده ام. البته وقتی از فرهنگ صحبت می کنم، منظورم یک حوزه محدود نیست، بلکه این امر شامل تمام جنبه های زندگی روزمره و حتی بخشهایی از زندگی پایهای مثلا رویکردهای فلسفی و غیره نیز می شود. مسئله من آن بوده که در این صد سال چه گذشت که ما نتوانستیم از فرصت های بی شماری که پیش پایمان بود استفاده کنیم و برعکس ناچار به شکست های سختی شدیم. و پاسخ را من در حوزه فرهنگ می جویم و روش من نیز روش پژوهش تحلیلی و تفسیری و مشاهده و مشارکت در مسئله است. به عبارت دیگر دخالت در کنش اجتماعی برای شناخت، درک و تحلیل این شناخت و احتمالا ارائه راهکارهایی برای تغییر آن.
#گفتگو درباره حوزه فکری #انسان_شناسی_فرهنگی / #ناصر_فکوهی
متن کامل در وبگاه ناصر فکوهی
https://bit.ly/2VKKBdq