🔴حصر ناپذیریِ ایده و راهبردِ سبز
✍ابوطالب آدینهوند
👈اصل سرایت و تبادل قاعده ای گریزناپذیر است و رخداد جنبش سبز و مسیرِ مسری آن و نیز خطوط راهبردی که پیش پای ایرانیان نهاد به مثابه یک شبح، بر سیاست در ایران تاثیر گذارده و می گذارد تا جایی که رهبران آن جنبش، میرحسین و کروبی و رهنورد ۱۴ سال است که در حصر و زندان خانگی بوده و بسیاری از چهره های اثرگذار و تکامل دهندگان آن راهبرد، چون سعید مدنی، مصطفی تاجزاده، بهشتی شیرازی و قدیانی... پی در پی به زندان افتاده و هنوز در زندانند. اما جهان مواجِ ایده ها و راهبردها حصرناپذیرند و پویایی آنها قابل زنجیر نیست، بلکه مثل هوا، اتمسفر را تصرف می کند و اگر هم ضد انقیاد باشند که علاوه بر خصلت تولید اتمسفری پارادایمیک، خصلت رهایی بخشی و پیشروندگی نیز دارند که با نگرشی هگلی – البته نه لزوما خطی- می توان گفت به سمت آزادی، گشودگی و انبساط در حرکت هستند . چنانچه در تجربیات ملی و جهانی نیز چنین بوده است. حصر و زندان در تجربه های ملی و جهانی نیز محکوم به شکست بوده است و البته نشان از خویی بدوی و رویکردی از سرِ شکستِ گفتمانیِ نظام های اقتدارگرا هاست.
اما در نگاهی تاریخی، ایده ها و راهبردها متوقف نشده و در صورت متناسب بودن با دوران، اغلب حاملان جدید یافته و قدرتمندتر از بندِ اقتدارگرایان، خود را در صُوَرِ حیاتی مختلف آزاد نموده و سرایت داده است.
جنبش سبز در همراهی با موجبیتی دورانی، ناشی از ضرورتهای عینی بر کژکاردیهایِ نهادهای قدرت اقتدارگرا تاخت و البته مسیر را برای فراروی از راهبرد رفرمیستی بی دست و پایِ پیشروندگی، نیز گشود. اما پای نهادن در راهبردی نو با مشخصاتی اجتماعی تر برای اصلاح طلبان بسان زایمانی سخت می نمود و در نتیجه فضا را دوباره به سمت بازگشت به عقب و تکیه بر وجوهی از راهبرد رفرمیستی در سالهای ۹۲ و ۹۴ بردند.
در شرایطی که آن راهبرد در برابر حاکمیت اقتدارگرا به ویژه در مساله لوایح دو قلو، زمین گیر شده و ضمن دستاوردها، به انتهای انکشاف تاریخی خود رسیده بود. از این رو حاکمیت با تجربه ی پیشین به راحتی آن را مهار نمود و از خواسته های اصلی خود عقب راند. مع الاسف این عقب گرد راهبردی به سبب تشابه در برخی اهداف گریبان جنبش سبز را گرفت و به فرایند تکامل راهبردی جنبش سبز و اعتبار تاریخی آن خسارت زد به طوری که سرمایه آن به پای نرمالیزاسیون وضعیت افسار گسیخته ریخته شد. تا جایی که چرخش های مهم آن چون محوریت کنش در سپهر عمومی اجتماعی و عبور از سیاست ورزی درون تهیِ "خودی- غیرخودی" و فراگیری و شمولیت فراسیستمی آن درک نشد و درمحاق رفت و بلکه با مغالطه های فراوان در اذهان عمومی با اصلاح طلبیِ مرسوم منحل شده در سیاست جریان اصولگرای اعتدالی با نگاه اقتصادی نئولیبرال یکی گرفته شد. نگارنده بر آن نیست که سیر طی شده را قیچی کند و در دیدگاه خود از روی آن سیر بپرد و آن همگرایی حداکثری را دور زند، اما نمی توان بی تفاوت به نتایج پیش آمده در این سیر و منشاء آن، در آینده و سناریوهای پیش رو تامل نمود.
راهبرد اصلاح طلبی می توانست/ می تواند در درون حکومت طی طریق کند و بر فرضِ ساختِ دوگانه قدرت از منظرگاه خود پای فشرد، اما به نظر می رسد صرفِ نیروی اجتماعی در پای آن به امحای سرمایه اجتماعی خود اصلاح طلبان نیز انجامید اما در عوض، نتایج آن فرض، تاکنون، میدانِ بازی برای ایفای نقشی رو به پیش برای دموکراسی سازی را نگشوده است. اکنون هم تغییرات اجتماعی به ویژه بعد از خیزش مهسا (زن- زندگی-آزادی) و هم تجربه ی چندین باره ی انحلال هر ایده دوگانه سازی بافت قدرت، در ذیل سیاست های کلی و یگانه ی منبعثِ از تمرکزی اقتدارگراتر، از تجربه دوم خرداد تاکنون، چنین مفروضاتی را به چالش کشیده و آزمون مفروضات در تجربه تاریخی نیز گواه بر همین موضوع است.
اما جنبش سبز خود مسیر مستقلی بود که به قول آنتونیو نگری "خطوط جدید اتحاد" برساخته بود و " فضاهای جدید آزادی" را در چشم انداز داشت و نباید خط مشی و سرمایه آن در اصلاح طللبیِ بروکراتیک انحلال می یافت. این نکته از سرِ سخن بر سرِ عدم اشتراک در اهدافِ استراتژیها نیست بلکه محل نزاع تامل در این است که کدام یک از این راهبردها مسیر ما را برای دموکراسی سازی هموارتر می سازد. میدانیم و می بینیم که مثلا راهبرد و کنش اصلاح طلبی اکنون فاقد چشم انداز دموکراتیک گشته است. گرچه بخش دموکراسی خواهِ نیروهای اصلاح طلب در اکنون و آینده و طی فرایندی، التفاتی دوباره به این چشم انداز نموده و همراه دوباره این مسیر خواهند شد.....
متن کامل:
https://cutt.ly/re6HSykD
👈👥 🗣 رسانه ماباشید
دیده بان ایران، رسانه مستقل ایرانیان
🇮🇷 @Didehban_Iran 🇮🇷
✍ابوطالب آدینهوند
👈اصل سرایت و تبادل قاعده ای گریزناپذیر است و رخداد جنبش سبز و مسیرِ مسری آن و نیز خطوط راهبردی که پیش پای ایرانیان نهاد به مثابه یک شبح، بر سیاست در ایران تاثیر گذارده و می گذارد تا جایی که رهبران آن جنبش، میرحسین و کروبی و رهنورد ۱۴ سال است که در حصر و زندان خانگی بوده و بسیاری از چهره های اثرگذار و تکامل دهندگان آن راهبرد، چون سعید مدنی، مصطفی تاجزاده، بهشتی شیرازی و قدیانی... پی در پی به زندان افتاده و هنوز در زندانند. اما جهان مواجِ ایده ها و راهبردها حصرناپذیرند و پویایی آنها قابل زنجیر نیست، بلکه مثل هوا، اتمسفر را تصرف می کند و اگر هم ضد انقیاد باشند که علاوه بر خصلت تولید اتمسفری پارادایمیک، خصلت رهایی بخشی و پیشروندگی نیز دارند که با نگرشی هگلی – البته نه لزوما خطی- می توان گفت به سمت آزادی، گشودگی و انبساط در حرکت هستند . چنانچه در تجربیات ملی و جهانی نیز چنین بوده است. حصر و زندان در تجربه های ملی و جهانی نیز محکوم به شکست بوده است و البته نشان از خویی بدوی و رویکردی از سرِ شکستِ گفتمانیِ نظام های اقتدارگرا هاست.
اما در نگاهی تاریخی، ایده ها و راهبردها متوقف نشده و در صورت متناسب بودن با دوران، اغلب حاملان جدید یافته و قدرتمندتر از بندِ اقتدارگرایان، خود را در صُوَرِ حیاتی مختلف آزاد نموده و سرایت داده است.
جنبش سبز در همراهی با موجبیتی دورانی، ناشی از ضرورتهای عینی بر کژکاردیهایِ نهادهای قدرت اقتدارگرا تاخت و البته مسیر را برای فراروی از راهبرد رفرمیستی بی دست و پایِ پیشروندگی، نیز گشود. اما پای نهادن در راهبردی نو با مشخصاتی اجتماعی تر برای اصلاح طلبان بسان زایمانی سخت می نمود و در نتیجه فضا را دوباره به سمت بازگشت به عقب و تکیه بر وجوهی از راهبرد رفرمیستی در سالهای ۹۲ و ۹۴ بردند.
در شرایطی که آن راهبرد در برابر حاکمیت اقتدارگرا به ویژه در مساله لوایح دو قلو، زمین گیر شده و ضمن دستاوردها، به انتهای انکشاف تاریخی خود رسیده بود. از این رو حاکمیت با تجربه ی پیشین به راحتی آن را مهار نمود و از خواسته های اصلی خود عقب راند. مع الاسف این عقب گرد راهبردی به سبب تشابه در برخی اهداف گریبان جنبش سبز را گرفت و به فرایند تکامل راهبردی جنبش سبز و اعتبار تاریخی آن خسارت زد به طوری که سرمایه آن به پای نرمالیزاسیون وضعیت افسار گسیخته ریخته شد. تا جایی که چرخش های مهم آن چون محوریت کنش در سپهر عمومی اجتماعی و عبور از سیاست ورزی درون تهیِ "خودی- غیرخودی" و فراگیری و شمولیت فراسیستمی آن درک نشد و درمحاق رفت و بلکه با مغالطه های فراوان در اذهان عمومی با اصلاح طلبیِ مرسوم منحل شده در سیاست جریان اصولگرای اعتدالی با نگاه اقتصادی نئولیبرال یکی گرفته شد. نگارنده بر آن نیست که سیر طی شده را قیچی کند و در دیدگاه خود از روی آن سیر بپرد و آن همگرایی حداکثری را دور زند، اما نمی توان بی تفاوت به نتایج پیش آمده در این سیر و منشاء آن، در آینده و سناریوهای پیش رو تامل نمود.
راهبرد اصلاح طلبی می توانست/ می تواند در درون حکومت طی طریق کند و بر فرضِ ساختِ دوگانه قدرت از منظرگاه خود پای فشرد، اما به نظر می رسد صرفِ نیروی اجتماعی در پای آن به امحای سرمایه اجتماعی خود اصلاح طلبان نیز انجامید اما در عوض، نتایج آن فرض، تاکنون، میدانِ بازی برای ایفای نقشی رو به پیش برای دموکراسی سازی را نگشوده است. اکنون هم تغییرات اجتماعی به ویژه بعد از خیزش مهسا (زن- زندگی-آزادی) و هم تجربه ی چندین باره ی انحلال هر ایده دوگانه سازی بافت قدرت، در ذیل سیاست های کلی و یگانه ی منبعثِ از تمرکزی اقتدارگراتر، از تجربه دوم خرداد تاکنون، چنین مفروضاتی را به چالش کشیده و آزمون مفروضات در تجربه تاریخی نیز گواه بر همین موضوع است.
اما جنبش سبز خود مسیر مستقلی بود که به قول آنتونیو نگری "خطوط جدید اتحاد" برساخته بود و " فضاهای جدید آزادی" را در چشم انداز داشت و نباید خط مشی و سرمایه آن در اصلاح طللبیِ بروکراتیک انحلال می یافت. این نکته از سرِ سخن بر سرِ عدم اشتراک در اهدافِ استراتژیها نیست بلکه محل نزاع تامل در این است که کدام یک از این راهبردها مسیر ما را برای دموکراسی سازی هموارتر می سازد. میدانیم و می بینیم که مثلا راهبرد و کنش اصلاح طلبی اکنون فاقد چشم انداز دموکراتیک گشته است. گرچه بخش دموکراسی خواهِ نیروهای اصلاح طلب در اکنون و آینده و طی فرایندی، التفاتی دوباره به این چشم انداز نموده و همراه دوباره این مسیر خواهند شد.....
متن کامل:
https://cutt.ly/re6HSykD
👈👥 🗣 رسانه ماباشید
دیده بان ایران، رسانه مستقل ایرانیان
🇮🇷 @Didehban_Iran 🇮🇷