گسترده یاقوت dan repost
#part95
-خانوم افتخار رقص میدید؟
نگاه خصمانم به سمت هورتاش ماست کشیده شد که پا روی پا انداخته بود و بی خیال به رو به روش نگاه می کرد. دارم برات آقای شوهر، که بی خیال من میشی و حتی نگاهمم نمی کنی؟
با این که ازدواجمون اجباری بود اما از این بی خیالیش عجیب حرصم می گرفت!
لبخند ژکوندی به پسر رو به روم زدم و دستمو به طرفش دراز کردم.
-با کمال میل!
رفتیم وسط و دستمو روی شونه ی پسره گذاشتم. تا خواست دستشو رو پهلوم بذاره، مچ دستش تو هوا گرفته شد. برگشتم و نگاه تندمو به هورتاش دوختم که... اوه اوه، رگ غیرت آقا الاناست که بترکه!
آب دهنمو قورت دادم و خیلی ریز، دستمو برداشتم. هورتاش بدون این که لبخندی رو لباش بیاره یا شوخی چاشنی لحنش کنه، رو به مرد گفت:
-ببخشید آقا، همسرم با خودم میرقصه!
از شنیدن لفظ "همسرم" از زبون هورتاش، یه جوری شدم! آب دهنمو این بار صدادار قورت دادم و تا خواستم از مهلکه بگریزم، یهو مچ دستم کشیده شد و افتادم تو بغلش.
لعنت بهت هورتاش، لعنت به تو و این زورگویی های مسخرت! سرشو کنار گوشم آورد و از لای دندونای کلید شدش گفت:
-می خواستی ببینی روت حساسیت نشون میدم یا نه؟ خب... تبریک میگم، موفق شدی!
-ولم کن، تو چیکارمی که بهم دست میزنی یا به جام تصمیم می گیری؟ من می خوام با اون آقاهه برقصم، ولم کن!
عصبی خندید و این بار با لحن وحشتناکی که ازش شیطنت می بارید گفت:
-می خوای بدونی من چیکارتم و تا چه حد روت اختیارات دارم؟ یا هنوز باورت نشده شوهرتم؟ انگار زیاد بهت بها دادم گونش، تا ثابت نکنم زنِ منی، نمی خوای به خودت بقبولونی؟ باشه... چون خواسته ی خودته، منم حرفی دربارش ندارم! آخر شب درباره اش باهم صحبت می کنیم عزیـــزم!
اون کلمه ی "عزیزم" رو طوری کشید که مو به تنم سیخ شد. یا خود خدا، انگار این مکالمه ش باهام کاملا جدی بود!
https://t.me/joinchat/AAAAAE6m_PXNhBrSBv0T5w
وای از دست این دوتا و کل کلاشون😂😂 خیلی باحالن🤣🤣🤣 پسره هی میخواد نشون بده بی خیاله ولی دختره ی خنگ کفرشو درمیاره😑😂😂😂
-خانوم افتخار رقص میدید؟
نگاه خصمانم به سمت هورتاش ماست کشیده شد که پا روی پا انداخته بود و بی خیال به رو به روش نگاه می کرد. دارم برات آقای شوهر، که بی خیال من میشی و حتی نگاهمم نمی کنی؟
با این که ازدواجمون اجباری بود اما از این بی خیالیش عجیب حرصم می گرفت!
لبخند ژکوندی به پسر رو به روم زدم و دستمو به طرفش دراز کردم.
-با کمال میل!
رفتیم وسط و دستمو روی شونه ی پسره گذاشتم. تا خواست دستشو رو پهلوم بذاره، مچ دستش تو هوا گرفته شد. برگشتم و نگاه تندمو به هورتاش دوختم که... اوه اوه، رگ غیرت آقا الاناست که بترکه!
آب دهنمو قورت دادم و خیلی ریز، دستمو برداشتم. هورتاش بدون این که لبخندی رو لباش بیاره یا شوخی چاشنی لحنش کنه، رو به مرد گفت:
-ببخشید آقا، همسرم با خودم میرقصه!
از شنیدن لفظ "همسرم" از زبون هورتاش، یه جوری شدم! آب دهنمو این بار صدادار قورت دادم و تا خواستم از مهلکه بگریزم، یهو مچ دستم کشیده شد و افتادم تو بغلش.
لعنت بهت هورتاش، لعنت به تو و این زورگویی های مسخرت! سرشو کنار گوشم آورد و از لای دندونای کلید شدش گفت:
-می خواستی ببینی روت حساسیت نشون میدم یا نه؟ خب... تبریک میگم، موفق شدی!
-ولم کن، تو چیکارمی که بهم دست میزنی یا به جام تصمیم می گیری؟ من می خوام با اون آقاهه برقصم، ولم کن!
عصبی خندید و این بار با لحن وحشتناکی که ازش شیطنت می بارید گفت:
-می خوای بدونی من چیکارتم و تا چه حد روت اختیارات دارم؟ یا هنوز باورت نشده شوهرتم؟ انگار زیاد بهت بها دادم گونش، تا ثابت نکنم زنِ منی، نمی خوای به خودت بقبولونی؟ باشه... چون خواسته ی خودته، منم حرفی دربارش ندارم! آخر شب درباره اش باهم صحبت می کنیم عزیـــزم!
اون کلمه ی "عزیزم" رو طوری کشید که مو به تنم سیخ شد. یا خود خدا، انگار این مکالمه ش باهام کاملا جدی بود!
https://t.me/joinchat/AAAAAE6m_PXNhBrSBv0T5w
وای از دست این دوتا و کل کلاشون😂😂 خیلی باحالن🤣🤣🤣 پسره هی میخواد نشون بده بی خیاله ولی دختره ی خنگ کفرشو درمیاره😑😂😂😂