چیزهایی هست که نمیدانی! dan repost
اینروزها گوشهی دنیای خودم نشستهام و به وقایع نگاه میکنم، انگار که پشت تلوزیون نشسته باشم و اخبار پشت سر هم حرف بزند، تصویرهای با کادر کج و فولواش را نشان دهد، و من روی مبل کنار پنجره به این صحنه خیره باشم. انقدر خیره که حتا گاهی نبینم چه میگوید و چه مینویسد. مثلا دیشب ماشین پدربزرگ را در پارکینگ خانهشان پارک کردم و بعد ریموتِ در پارکینگ خراب شد، در باز بود و بسته نمیشد. سه چهار باری تقلا کردم؛ ولی بعد رفتم روی پلهی جلوی در خانه نشستم، دستانم را زیر چانهام گذاشتم و به آسمان نگاه کردم. زندگی را گاهی اوقات فقط باید نگاه کرد، باید بگذاریم به حال خودش تا ببینیم چه پیش میآید، چون به هرحال کاری از دست آدم بر نمیآید.
-روزنوشتهای #زهره_احمدی
@chizhaeihast
-روزنوشتهای #زهره_احمدی
@chizhaeihast