بوش طرفدار ایجاد ذهن روانکاوانه است که نهتنها بر «شناخت محتوا» که بر «شناخت روند» نیز تکیه دارد. روش پیشنهادی او اساسا منجر به توانمندی بیمار در مشاهده اندیشههای خود بهعنوان «رخدادهای روانی» میشود. تلاش بوش بر این است که بیماران را به سفری شناختشناسانه راهنمایی کند تا متوجه شوند آنچه را که فکر میکنند میدانند از کجا میدانند، آنچه را میدانند چگونه میدانند و طلسم دریافتهای ذهنیشده (که معمولا از طریق درمانهای پیشین به آنها القا شده است.) را باطل کنند.
یاد راهحل ساده تفسیری فنیکل (۱۹۴۱) در مورد تداعی بیماری میافتم که از تحلیلگر قبلیاش شنیده بود و در نتیجه «میدانست» که مقاومتش به رانندگی ناشی از دگرآزاریاش بوده است چرا که «ناخودآگاه» میخواسته همه را با ماشین زیر بگیرد. فنیکل می نویسد: «اینگونه تفسیر را هرگز نباید بهعنوان شناخت بیمار از ناخودآگاهش تلقی کنیم، بلکه باید از او بپرسیم: این را از کجا میدانی؟»
فرد بوش، از کتاب خلق یک ذهن روانکاوانه، ترجمه توفان گرکانی و سحر شهبازی
یاد راهحل ساده تفسیری فنیکل (۱۹۴۱) در مورد تداعی بیماری میافتم که از تحلیلگر قبلیاش شنیده بود و در نتیجه «میدانست» که مقاومتش به رانندگی ناشی از دگرآزاریاش بوده است چرا که «ناخودآگاه» میخواسته همه را با ماشین زیر بگیرد. فنیکل می نویسد: «اینگونه تفسیر را هرگز نباید بهعنوان شناخت بیمار از ناخودآگاهش تلقی کنیم، بلکه باید از او بپرسیم: این را از کجا میدانی؟»
فرد بوش، از کتاب خلق یک ذهن روانکاوانه، ترجمه توفان گرکانی و سحر شهبازی