آرام dan repost
- هیچ وقت دوستم داشتی؟
می دانستم پرسیدن این سوال از همسر خائنم که تمام این سال ها شاهد خیانت ث و بی توجهی هایش بودم ، مسخره است.
- نه!
خندیدم.
تلخ، به تلخی زهرمار.
- پس چرا باهام ازدواج کردی؟
شانه ای از روی بی تفاوتی بالا انداخت.
- بخاطر خواست بابام!
اشک درون چشمانم جوشید.
- چرا وقتی نمی خواستیم ، جلوشون واینستادی؟
- به خاطر پول بابام!…وگرنه از ارث محرومم می کرد.
با چشمان پر اشکم ، البرز را نگاه کردم.
- تو از حاجی پول گرفتی؟ به خاطر ازدواج با من؟
دوباره شانه بالا انداخت.
- هر چیزی بهایی داره ، تحمل تو هم برای من بهاش پول بود.
از واژه تحملی که به لب راند ، اشکم چکید.
سمت در قدم برداشتم.
دیگر تمام شده بود.
سوخته و ساخته بودم اما دیگر تمام شده بود.
- ولی من دوستت داشتم البرز…من عاشقت بودم…من عاشقت شدم…من از همون اولین بار که دیدمت عاشقت شدم….خداخافظ البرز…خداحافظ واسه همیشه!
رفتم.
رفتم و فکر نمی کردم روزی ورق برگردد و البرز دنبال من بگردد.
https://t.me/+gG7-vpaJjaswZWFk
https://t.me/+gG7-vpaJjaswZWFk
https://t.me/+gG7-vpaJjaswZWFk
💔او دوستم نداشت!
و این غم انگیزترین اتفاق دنیای من بود!
می دانستم پرسیدن این سوال از همسر خائنم که تمام این سال ها شاهد خیانت ث و بی توجهی هایش بودم ، مسخره است.
- نه!
خندیدم.
تلخ، به تلخی زهرمار.
- پس چرا باهام ازدواج کردی؟
شانه ای از روی بی تفاوتی بالا انداخت.
- بخاطر خواست بابام!
اشک درون چشمانم جوشید.
- چرا وقتی نمی خواستیم ، جلوشون واینستادی؟
- به خاطر پول بابام!…وگرنه از ارث محرومم می کرد.
با چشمان پر اشکم ، البرز را نگاه کردم.
- تو از حاجی پول گرفتی؟ به خاطر ازدواج با من؟
دوباره شانه بالا انداخت.
- هر چیزی بهایی داره ، تحمل تو هم برای من بهاش پول بود.
از واژه تحملی که به لب راند ، اشکم چکید.
سمت در قدم برداشتم.
دیگر تمام شده بود.
سوخته و ساخته بودم اما دیگر تمام شده بود.
- ولی من دوستت داشتم البرز…من عاشقت بودم…من عاشقت شدم…من از همون اولین بار که دیدمت عاشقت شدم….خداخافظ البرز…خداحافظ واسه همیشه!
رفتم.
رفتم و فکر نمی کردم روزی ورق برگردد و البرز دنبال من بگردد.
https://t.me/+gG7-vpaJjaswZWFk
https://t.me/+gG7-vpaJjaswZWFk
https://t.me/+gG7-vpaJjaswZWFk
💔او دوستم نداشت!
و این غم انگیزترین اتفاق دنیای من بود!