#رویای_ممنوعه_1049
-باشه لیلی هر وقت که تو بخوای در موردش صحبت میکنیم...
بریم خونه یکم استراحت کنیم هیچ کدوممون دیشب درست حسابی نخوابیدیم.
موقع ناهار میایم دنبال سانای و همگی با همدیگه میریم بیرون.
-لازم نیست قرار نیست همش بیرون باشه خودم یه چیزی درست میکنم دور همدیگه میخوریم.
احساس کردم که چشماش برق زد.
-اگه افتخار بدی و واسمون آشپزی کنی که من از خدامه فقط نمیخواستم که مجبورت کنم.
-مجبور کردن در کار نیست طاهر من واسه خودم و سانای همیشه غذا درست میکردم الان فقط تو اضافه شدی...
-خیلی وقته دستپختت رو نخوردم لیلی واقعاً دلم هوسه غذاهای خوشمزت رو کرده منتها روم نمیشد که تا الان بهت بگم.
بدم نمیاومد یکم بهش امید بدم واسه همین گفتم:
-مگه آدم از زن خودشم خجالت میکشه...
وقتی انقدر هوس کرده بودی میتونستی راحت بهم بگی من بهت نه نمیگفتم.
-مطمئنی آخه من هوس خیلی چیزای دیگه هم کردم...
-باشه لیلی هر وقت که تو بخوای در موردش صحبت میکنیم...
بریم خونه یکم استراحت کنیم هیچ کدوممون دیشب درست حسابی نخوابیدیم.
موقع ناهار میایم دنبال سانای و همگی با همدیگه میریم بیرون.
-لازم نیست قرار نیست همش بیرون باشه خودم یه چیزی درست میکنم دور همدیگه میخوریم.
احساس کردم که چشماش برق زد.
-اگه افتخار بدی و واسمون آشپزی کنی که من از خدامه فقط نمیخواستم که مجبورت کنم.
-مجبور کردن در کار نیست طاهر من واسه خودم و سانای همیشه غذا درست میکردم الان فقط تو اضافه شدی...
-خیلی وقته دستپختت رو نخوردم لیلی واقعاً دلم هوسه غذاهای خوشمزت رو کرده منتها روم نمیشد که تا الان بهت بگم.
بدم نمیاومد یکم بهش امید بدم واسه همین گفتم:
-مگه آدم از زن خودشم خجالت میکشه...
وقتی انقدر هوس کرده بودی میتونستی راحت بهم بگی من بهت نه نمیگفتم.
-مطمئنی آخه من هوس خیلی چیزای دیگه هم کردم...