توی اتاق هُلم میده که دادم درمیاد:
_تو یه روانی کثافتی…یه عوضی حرومزاده…
چشماش خون افتاده بودن:
_تو تو بغل علیرام لم دادی تا ناکجا آبادت معلوم بود اونوقت من عوضی ام هرزه؟!…
دستش به دامن لباسم میرسه و با خشونت از خط دوخت جرش میده:
_میخاری؟!…خب بگو خودم میکنمت
روی تن لختم خیمه میزنه:
_توعه عوضی همیشه دنبال بهونه ای…یه بهونه که بکارتمو بگیری…گمشو اونور…
کمربندشو باز میکنه و جیغ بلندم از دیدن…
https://t.me/+YI2pDA1Kee41YTY0