- واژنم باد کرده و قرمز شده!
مرد پایین پام نشست.
- باز کن معاینه کنم.
با خجالت دستش و گرفتم.
- زنت میاد داخل!
با خشم شلوارم و پایین کشید.
- توله سگ توهم مادر بچمی...
با بغض بهش خیره شدم که دست داغش لبه های واژنم و باز کرد.
- آخ فرهاد!
- انگار از بس سکس نداشتیم زنگ زده!
اون با خنده گفت اما بین پای من خیس شده بود.
- بسه اورهان...
پوزخندی زد و اینبار خم شد و با زبون داغش....🙊🔥💦🔞
https://t.me/+YqmgSonMMXM0YTc8
#دارای_صحنههای_باز 🔞❌
مرد پایین پام نشست.
- باز کن معاینه کنم.
با خجالت دستش و گرفتم.
- زنت میاد داخل!
با خشم شلوارم و پایین کشید.
- توله سگ توهم مادر بچمی...
با بغض بهش خیره شدم که دست داغش لبه های واژنم و باز کرد.
- آخ فرهاد!
- انگار از بس سکس نداشتیم زنگ زده!
اون با خنده گفت اما بین پای من خیس شده بود.
- بسه اورهان...
پوزخندی زد و اینبار خم شد و با زبون داغش....🙊🔥💦🔞
https://t.me/+YqmgSonMMXM0YTc8
#دارای_صحنههای_باز 🔞❌