بهمن دارالشفایی dan repost
علی نصراللهی:
«ربهکا سولنیت در امید در تاریکی میگه روزی که رُزا پارکس تصمیم گرفت جاش رو به مرد سفیدپوست نده، هرگز خیال نمیکرد کاری که داره میکنه، سرفصل تاریخ مبارزه سیاهان و نقطهٔ شروعِ پایان نژادپرستی میشه.
در واقع کار رُزا پارکس رو رفتاری از سر امیدواری برای آیندهٔ نامعلوم میدونه.
حرکت درخشان ویدا موحد وظیفه هر انسانیه که تحت ستم و زیر بار اجبار زندگیمیکنه؛ سرکشی و طغیان هر روزه و مدام در برابر ستم. و همین تنها راه رهایی از اجباره.
ویدا موحد هم مثل رُزا پارکس در اون لحظه نمیدونست کاری که میکنه الهامبخش انسانهایی در سالهای بعد میشه؛ فقط امید داشت.»
.
«ربهکا سولنیت در امید در تاریکی میگه روزی که رُزا پارکس تصمیم گرفت جاش رو به مرد سفیدپوست نده، هرگز خیال نمیکرد کاری که داره میکنه، سرفصل تاریخ مبارزه سیاهان و نقطهٔ شروعِ پایان نژادپرستی میشه.
در واقع کار رُزا پارکس رو رفتاری از سر امیدواری برای آیندهٔ نامعلوم میدونه.
حرکت درخشان ویدا موحد وظیفه هر انسانیه که تحت ستم و زیر بار اجبار زندگیمیکنه؛ سرکشی و طغیان هر روزه و مدام در برابر ستم. و همین تنها راه رهایی از اجباره.
ویدا موحد هم مثل رُزا پارکس در اون لحظه نمیدونست کاری که میکنه الهامبخش انسانهایی در سالهای بعد میشه؛ فقط امید داشت.»
.