بهمن دارالشفایی


Kanal geosi va tili: Eron, Forscha
Toifa: ko‘rsatilmagan


چیزهای جالبی را که در اینترنت (عمدتا توییتر) می‌بینم این‌جا می‌گذارم.
سفارش کتاب:
@bahmanbooks

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Kanal geosi va tili
Eron, Forscha
Toifa
ko‘rsatilmagan
Statistika
Postlar filtri


روابط عمومی جشنواره فیلم فجر:
«پوستر جشنواره که روز چهارشنبه ۵ دی‌ماه رونمایی شد، با بهره گیری از نظرات سازنده مطرح شده مجددا اصلاح و منتشر خواهد شد.
خوشبختانه ایده اصلی پوستر که از اثر ماندگار زنده یاد علی حاتمی برگرفته شده است با استقبال همراه شد اما انتقاداتی به نحوه اجرای آن صورت گرفت که با توجه به نقطه نظرات حرفه‌‌ای اعلام شده، با تصمیم دبیر جشنواره، پوستر جشنواره چهل و سوم با انجام اصلاحات و پس از تائید استاد ابراهیم حقیقی منتشر خواهد شد.»
.


این را هم ممنون می‌شوم جواب بدهید: ساکن کجا هستید؟
So‘rovnoma
  •   ایران
  •   خارج از ایران
2935 ta ovoz


همین‌جوری از سر کنجکاوی دوست دارم بدانم کسانی که این‌جا را می‌خوانند در چه رده‌های سنی هستند. ممنون می‌شوم سنتان را علامت بزنید:
So‘rovnoma
  •   زیر ۱۸ سال
  •   ۱۸ تا ۲۸ سال
  •   ۲۸ تا ۳۵ سال
  •   ۳۵ تا ۴۵ سال
  •   ۴۵ تا ۶۰ سال
  •   بالای ۶۰ سال
3034 ta ovoz


محمد درویش dan repost
🟢 این حق ما نیست که تهران بدون خانه کابل باشد! 🟢

📚
@darvishnameh

1️⃣ بیش از چهار سال از آشنایی‌ام با خانه کابل و خانواده عزیز اکبری می‌گذرد. ماجرایش را می‌توانید در این کلیپ کوتاه تماشا کنید ...

2️⃣ خانه کابل به معنای واقعی کلمه یک فضای همدلی در تهران است که هم می‌توانی اطلاعات دست اولی از فرهنگ مردمان افغانستان بدست آوری، هم مزه کلکسیونی از خوراک‌های خوشمزه و اصیل افغانستانی را تجربه کنی و هم خیالت راحت باشد که اینجا همه محیط‌زیست را دوست داشته و حرمت می‌نهند، حتی به بهای کاهش سود. چرا که برای خاندان محترم اکبری - رقیه‌‌خانم، محمد موسی، بتول، علی‌اکبر، فاطیما و همسرش - برکت مهم‌تر از سود است.

3️⃣ متاسفم که چند روزی است این خانه پلمپ شده است. با برخی از مدیران دلسوز شهر در حال رایزنی هستم تا مشکلات و سوء‌تفاهم‌های احتمالی برطرف شده و دوباره خانه کابل بازگشایی شود. به‌ویژه از آقای دکتر محمدخانی و دکتر باغ‌خانی قدردانی می‌کنم که پیگیر موضوع هستند.

4️⃣ ما در شرایطی که بحران بستن پنجره‌ها، دزدگیرهای جورواجور و چفت و بست‌های بیشتر بیداد می‌کند، برای بازنگه‌داشتن پنجره‌ها باید بکوشیم ... و خانه کابل، به قول استاد محمدکاظم کاظمی‌؛ یکی از آن پنجره‌هاست ...

5️⃣ یادمان باشد: بین زمان و ثروت تفاوتی مهم وجود دارد؛ همیشه می‌دانیم که چقدر ثروت داریم، اما اغلب یادمان می‌رود که نمی‌دانیم چقدر زمان برای بهره‌گیری از ثروت باقی است! و خانه کابل، بی‌شک یکی از ثروت‌های تهران و تهرانی‌هاست، بیایید دلیل حال خوب هم باشیم و بمانیم.

https://t.me/darvishnameh/13166

#خانه_کابل
#محمد_درویش


کیوان حسینی:

«یکی از ابزارهای اروپا در دوران استعمار، نامگذاری مکان‌ها بود؛ کاری که عموما به معنای تغییر نام محل بود، چرا که آن‌ها به متون تاریخی خود ارجاع می‌دادند و تا جایی که قدرتشان اجازه می‌داد، حاضر نبودند از نام‌های محلی استفاده کنند. «سوریه» یکی از بهترین مثال‌های این تاکتیک قدیمی است.

تا قرن بیستم نام «سوریه» در ادبیات سیاسی منطقه ما وجود نداشت. سوریه یک نام تاریخی بود مانند پرشیا که اروپایی‌ها از آن استفاده می‌کردند و در واقع اشاره‌ای بود به تمدن آشوریان در بین‌النهرین. منطقه‌ای که امروز به نام سوریه می‌شناسیم، در متون تاریخی ما بخشی از «بلاد شام» بود.

ملی‌گرایان عرب که از مکه و به رهبری شریف مکه (امیر حجاز) و فرزندانش برای استقلال از عثمانی می‌جنگیدند، با وعده انگلستان به دنبال این بودند که سراسر سرزمین‌های عربی تحت سلطه عثمانی به یک کشور واحد تبدیل شود. اگر انگلستان به آن‌ها خیانت نمی‌کرد، چه بسا امروز آن‌چه به اسم سوریه می‌شناسیم، بخشی از یک کشور بزرگ و مستقل عربی (شبیه به هند) بود.

اما در میانه جنگ جهانی اول، انگلستان به متحدان عربش پشت کرد و در همدستی با فرانسه مرزهای این کشور جدید را بدون کوچکترین مشارکت ساکنین منطقه تعیین کرد. اروپایی‌ها اسم این واحد سیاسی مصنوعی را گذاشتند «سوریه» و شد مستعمره فرانسه. فرانسه اصرار داشت که از نام «سوریه» برای این مستعمره جدید استفاده شود، چون خود نام به معنای سلطه اروپایی‌ها بود.

اما ابتکار عمل جالب گروهی از ملی‌گرایان عرب که در ابعادی بسیار گسترده در جنگ با فرانسه به سر می‌بردند، این بود که این نام را پذیرفتند و تلاش کردند بر هویت و معنایش اثر بگذارند. در نهایت ملی‌گرایی سوری و حتی نظریه‌های جدیدی مانند «سوریه بزرگ» که از دل همین ماجراجویی استعماری سربلند کرد، عملا فرانسوی‌ها را در نبرد گفتمانی، عقب راند. عرب‌هایی که حالا خودشان را سوری می‌نامیدند، بیش از سه دهه با فرانسه جنگیدند و بعد از سال‌ها کشتار و خونریزی، در نهایت موفق شدند این کشور را از آنچه به اسم «سوریه»‌ ساخته شده بود، بیرون کنند.

از این‌جا یعنی سال ۱۹۴۶، سوریه نه به عنوان یکی از مستعمره‌های فرانسه، بلکه به عنوان یک کشور مستقل به بخشی از سیستم نوظهور روابط بین‌الملل خاورمیانه اضافه شد که با توجه به اروپایی بودن این نام، برای منطقه غرب‌ آسیا اتفاق کم‌نظیری بود.

حدود ۱۰ سال بعد، «گلد کوست» به عنوان رهبر جریان استقلال‌طلبی آفریقا، نخستین کشور آفریقایی بود که از سلطه اروپا آزاد شد. اما رهبران این واحد سیاسی تصمیم گرفتند که نام یکی از امپراتوری‌های تاریخی غرب آفریقا را برای کشور جدیدشان انتخاب کنند و به شکلی معنادار، هویت کشور جدید را از گذشته استعماری‌اش جدا کنند. در نتیجه در سال ۱۹۵۷ کشوری به نام «غنا» به جای «گلد کوست» اعلان استقلال کرد.

بعد از غنا دستکم ۱۰ کشور آفریقایی دیگر به همراه چندین کشور آسیایی نیز طی سال‌های بعد، به مرور نام‌های استعماری را کنار گذاشتند. مانند برمه که شد میانمار، سیلان شد سری‌لانکا، رودزیا که شد زیمبابوه، آپر ولتا شد بورکینافاسو، گینه هلندی شد سورینام و ...

اما سوریه، همچنان سوریه ماند.»
.


.
سمت چپ: پوستر جشنواره فیلم فجر امسال کار ابراهیم حقیقی

حقیقی، که قطعاً در دهه‌های گذشته گرافیست فوق‌العاده‌ای بوده، سال‌هاست پشت هم کارهای کم‌کیفیت بیرون می‌دهد. ازجمله چندین طرح جلد کتاب (نمونه‌اش همین که در بالا سمت راست می‌بینید و چاپ یازدهمش کماکان با همین جلد در بازار موجود است).

و البته در مورد پوستر جشنواره، قطعاً مقصر اصلی مسئولین جشنواره‌اند که بابت چنین کاری از بودجه عمومی پول داده‌اند و می‌شود حدس زد پول کمی هم نداده‌اند.
.


بهمن دارالشفایی dan repost
وونی:
«بعدا که فیلم‌های اون روز رو دیدیم فهمیدیم چقدر شانسی زنده موندیم. برعکس شبنم سهرابی، امیرارشد تاجمیر، شاهرخ رحمانی، مصطفی کریم‌بیگی، شهرام فرج‌زاده و سید علی موسوی.»
.


بهمن دارالشفایی dan repost
این عکس را آرش عاشوری‌نیا همان شب ۶ دی ۸۸ گرفت. ساعاتی بعد از کشته‌شدن خواهرزاده میرحسین موسوی.
.


سایت خبری-تحلیلی کلمه dan repost
🔵روایت یکی از افسران تحقیق پرونده ترور سیدعلی موسوی حبیبی از روند تحقیقات
🔴توقیف پاترول حمله‌کننده به شهید موسوی توسط بسیج، چند شب پیش از عاشورای ۸۸

🔺کلمه - گروه خبر: یکی از افسران تحقیق پرونده ترور سیدعلی موسوی حبیبی از روند تحقیقات پرونده این شهید ظهر عاشورا گفت.

🔺سیدعلی موسوی خواهرزاده میر حسین موسوی، ظهر ۶ دی ۱۳۸۸ (عاشورا)، هدف گلوله قرار گرفت و قبل از انتقال به بیمارستان ابن سینا واقع در فلکه دوم صادقیه به شهادت رسید.

🔺براساس گزارش شاهدان عینی، روز عاشورا حوالی ساعت ۱ تا ۲ بعدازظهر یک اتومبیل پاترول مشکی رنگ با چهار سرنشین لباس شخصی با سرعت هرچه تمام‌تر به سمت مردمی که در خیابان شادمان حضور داشتند یورش برد که ابتدا دو نفر را زیر گرفت و از روی یکی از آنها به طور کامل رد شد، نفر کنار راننده هم مسلح به سلاح کمری بوده و در طول حرکت، چند گلوله به سمت مردم شلیک کرد و سپس طول خیابان شادمان را به همین صورت طی کرده، دور زد به سمت خیابان آزادی برگشت.

🔺بعد از رفتن پاترول چند نفر زخمی و تیرخورده روی زمین افتاده بودند که مردم به کمک آنها رفتند. با توجه به شواهد خواهرزاده میرحسین موسوی هم در همین منطقه تیر خورده و به قتل رسید. براساس این گزارش دو یا سه موتورسوار نیز اتومبیل پاترول را همراهی می‌کردند.

🔺به گزارش کلمه، اکنون افسر تحقیق این پرونده در باره تحقیقات صورت گرفته در خصوص پرونده ترور شهید علی موسوی گفت: با تحقیق از شاهدین، شماره پلاک پاترول مشکی توسط یکی از شاهدین به ما ارائه شد.

🔺 با استعلام این پلاک مشخص شد که خودرو متعلق به یک مهندس مشهدی است. به آدرس وی مراجعه کردیم. همسر او حضور داشت و پس از صحبت اولیه، وی پرسید «پاترول ما پیدا شده است؟» ما که با این سوال متوجه موضوع شدیم برای اینکه ترس از متهم شدن به قتل مانع حضور همسر وی در اداره دهم نشود پیدا شدن ماشین را تایید کردیم و همسرش را به اداره دهم دعوت نمودیم.

🔺عصر آن روز مرد و همسرش با خوشحالی به اداره دهم آمدند. گفتند : «چهارم دی ۸۸ هنگام عبور از خیابان آزادی، در تقاطع خوش ایستگاه ایست بازرسی ویژه بسیج به راه افتاده بود. به بهانه اینکه ما (زن و شوهر جوان) چه نسبتی با هم داریم اتومبیل ما توقیف شد و از آنجا که هیچ مدرکی دال بر توقیف خودرو به ما داده نشد، ناچار به اعلام سرقت شدیم.

🔺این افسر پرونده که نخواست نامش افشا شود در این باره توضیح داد: پس از استعلام مشخص شد که اعلام سرقت همان شب صورت گرفته است. پس از پیگیری‌های بعدی برای شناسایی پایگاه بسیج مورد اشاره یا افراد متخلفی که با جعل عنوان خود را بسیجی اعلام نموده بودند، مشخص شد که شب چهارم دی ماه یکی از پایگاه‌ها (شماره پایگاه محفوظ) که تقاطع خوش آزادی در محدوده آنها واقع شده در آن نقطه ایست بازرسی برقرار نموده که طبق معمول سایر ایست بازرسی‌های بسیج، بدون مجوز صورت گرفته بود.

🔺مسئولین پایگاه اعلام نمودند که از قبل اطلاعی نداشتند اما بعد از پایان ایست بازرسی گزارشی با تعدادی اشیاء توقیفی به پایگاه ارائه شده است اما اثری از اتومبیل پاترول در گزارش نبود.

🔺 مسئولین پایگاه مدعی جعل عنوان عده‌ای سارق بودند در صورتی که این افراد در ساعت و محل ایست بازرسی موصوف اقدام به توقیف پاترول نموده بودند . پس جزئی از عوامل بسیج بوده‌اند.

👈 برای خواندن متن کامل این گزارش، بر روی دکمه "INSTANT VIEW" بزنید.

👉https://goo.gl/Egj1s9

@kaleme




بهمن دارالشفایی dan repost
حسن اسدی زیدآبادی:
«۴ دی ۸۸ یک پاترول را توقیف کردند، ۶ دی ۸۸ (عاشورا) سوار بر آن به سوی شهید علی موسوی حبیبی (خواهرزاده میرحسین) شلیک کردند. ماشین ناپدید شد و پایگاه بسیج غرامت آن را به مالباخته پرداخت کرد. تحقیقات در پلیس آگاهی متوقف و به دادسرای نظامی رفت...»

حسین:
«گارد ضد شورش که سر بهبودی-آزادی جلوی جمعیت ایستاده بود، یک لحظه کنار رفت و یک پاترول سیاه با سرعت تمام به سمت جمعیت اومد. شبنم سهرابی زمین خورد و پاترول از روش رد شد، اومد جلوتر و شروع به شلیک کرد، تیر به علی موسوی حبیبی خورد، مردم جیغ و‌ فریاد میزدن، پاترول دور زد و برگشت پیش گارد.»
.


بهمن دارالشفایی dan repost
علی نصراللهی:
«ربه‌کا سولنیت در امید در تاریکی می‌گه روزی که رُزا پارکس تصمیم گرفت جاش رو به مرد سفیدپوست نده، هرگز خیال نمی‌کرد کاری که داره می‌کنه، سرفصل تاریخ مبارزه سیاهان و نقطهٔ شروعِ پایان نژادپرستی می‌شه.
در واقع کار رُزا پارکس رو رفتاری از سر امیدواری برای آیندهٔ نامعلوم می‌دونه.
حرکت درخشان ویدا موحد وظیفه هر انسانیه که تحت ستم و زیر بار اجبار زندگی‌می‌کنه؛ سرکشی و طغیان هر روزه و مدام در برابر ستم. و همین تنها راه رهایی از اجباره.
ویدا موحد هم مثل رُزا پارکس در اون لحظه نمی‌دونست کاری که می‌کنه الهام‌بخش انسان‌هایی در سال‌های بعد می‌شه؛ فقط امید داشت.»
.


بهمن دارالشفایی dan repost
مریم فومنی:
«هربار با هر زنی درباره حجاب مصاحبه کردم، از ویدا موحد و ششم دی ۱۳۹۶ گفت و آن شکل دیگری از مقاومت که پیش‌روی همه ما گذاشت. امروز تا همیشه، آن روزی است که همه ما، هرجا که بودیم، شجاع‌تر شدیم و توانستیم جهانی بدون حجاب اجباری را تخیل کنیم.»
.


بهمن دارالشفایی dan repost
ویدا موحد
از اینجا
.


شهناز اکملی، مادر مصطفی کریم‌بیگی (از کشتگان عاشورای ۸۸):
«به یاد پسرم مصطفی که دلیر و شجاع و حق‌طلب بود، به یاد او که ششم دی ماه ۸۸ از خانه رفت و هرگز برنگشت، به یاد او که مشت گره شده‌اش قرار است بنیاد ظلم را در هم شکند.
مصطفای عزیزم امروز پانزدهمین سالی‌ست که از خانه رفتی و در جواب خواسته‌ی پدرت که خانه ماندن و مراقبت از جانت بود گفته بودی « حالا وقتش است ککه برویم » و من حالا بعد از پانزده سال میفهمم این جمله چه معنی بزرگی داشته، حالا که همه منتظر یک اتفاق بزرگیم و هیچ چیز برایمان دور از ذهن و دست نیافتنی نیست، حالا که آن رویای بزرگ مانند خورشیدی در آسمان وطن میدرخشد، عزیز دل مادر حالا دیگر روزهای خوب خواهند آمد و نذر من برای آمدن آن روزهای خوب کاشتن زیباترین درخت جهان کنار مزارت است و ترمیم مزار شکسته‌ات که تا روزی که بساط ظلم در هم نشکسته باشد قرار است بماند تا آیینه‌ی ظلم ظالمان باشد، پسر شجاع من کمی دیگر صبر کن که خون به ناحق ریخته‌ات شاید کمی دیر، اما سخت‌ترین ستون‌های ظلم را هم به لرزه دراورده.»
.


واکنش دولت به کنسرت فرضی پرستو احمدی

وزیر میراث فرهنگی: «مدیرکل میراث فرهنگی و گردشگری و مدیر صندوق احیای بنا‌های تاریخی استان قم را به علت سهل‌انگاری برکنار کردیم. کاروانسرای دیرگچین پلمب و مدیر کاروانسرا به علت تخلف از ضوابط بهره‌برداری به دادگاه استان قم معرفی شد.»
.


بهمن دارالشفایی dan repost
روزها:
«۶ دی روز دختران خیابان انقلاب است. ۶ دی ۹۶ ویدا موحد در اعتراض به حجاب اجباری بالای سکویی در خیابان انقلاب روسری خود را بر سر چوب زد و چون تا مدت‌ها نامش مشخص نبود به دختر خیابان انقلاب شهرت یافت. پس از این بود که موج اعتراض دختران خیابان انقلاب به حجاب اجباری شکل گرفت.»
.


سفارش کتاب dan repost
#خبرانتشارکتاب

شکسپیر و شرکا / سیلویا بیچ، ترجمه سحر مرعشی / نشر گمان، ۳۰۰ صفحه پالتویی، ۳۱۵ هزار تومن

از صفحه ناشر:
«داستانِ معروف‌ترین و شاید تأثیرگذارترین کتابخانه/کتاب‌فروشیِ ادبی دنیا، به قلم بنیان‌گذار و گرداننده‌اش. شکسپیر و شرکا ما را می‌بَرد به حال و هوای فرهنگی و اجتماعی پاریس بین دو جنگ جهانی؛ به پاریسی رؤیایی که در دهه‌های اول قرن بیستم، پایتخت هنر بود ـ‌ـ‌بهشت هنرمندان، به ویژه امریکا‌یی‌ها. شکسپیر و شرکا گزارشی است از جشنِ بی‌کرانِ پاریس. هم خاطرات شخصی یک فرد است و هم بُرشی از زندگی فرهنگی و اجتماعی یک شهر. سیلویا بیچ در کتاب شکسپیر و شرکا برای ما از ماجرای گشایش کتاب‌فروشی‌اش می‌گوید، از رابطه‌اش با جویس و سایرین، از حلقه‌ی ادبی‌ای که آن سال‌ها حول کتاب‌فروشی شکل گرفته بود، از مصیبت‌هایش در چاپ و پخش کتاب، از روابط نویسنده‌ها با هم، و از رقابت‌ها و رفاقت‌هایشان. سرآخر هم می‌رسیم به داستان تلخ بسته شدن کتاب‌فروشی در سال ۱۹۴۱.»

(این کتاب با کتابی به همین نام که نشر مرکز منتشر کرده متفاوت است.)

سفارش به @bahmanbooks یا خرید حضوری از کتابفروشی دماوند
.


مرتضی نیک‌نهاد:
«یکی از چالش‌های سیاه‌پوستان هرمزگان، به ویژه جامعهٔ زنان، در همهٔ این سال‌ها تغییر رنگ پوست بوده، اون‌ هم به‌وسیلهٔ کرم‌های دست‌سازِ غیراستانداردی که با قیمت‌هایی نسبتاً بالایی تهیه می‌کنند. سیاه‌پوستان به دلیل سالها آزار کلامی، توهین و تمسخر، ترجیح می‌دن تغییر رنگ و شکل بدن به نحوی که هم امنیت روانی داشته باشند هم مورد پذیرش بیشتری قرار گیرند. گاهی این کرم‌ها موجب آسیب‌های جبران‌ناپذیری شده که فرد رو به طور کل از بودن در فضای عمومی حذف می‌کنه.
تعدادی از این زنان پس از مدتی به دلیل نازک شدن بیش از حد پوست نمی‌تونن در معرض آفتاب قرار بگیرند.
کرم‌های دست‌ساز سفیدکننده از ترکیب‌ کرم‌های لایه‌بردار قوی ساخته می‌شن که به دست آدم‌های غیرمتخصص در پستوی خانه‌ها تولید می‌شن و با قیمت متوسط به دست آدم‌ها می‌رسن.
اینها بخشی از بحران‌‌های فردی ناشی از رنگ پوست است، وقتی آدم‌ها تمام تلاش‌شون رو می‌کنن جانشون رو به خطر بندازن اما مصونیت پیدا کنند در برابر آزار کلامی. و فرصت‌های بیشتری داشته باشند برای کار و ازدواج و حضور در جامعه با امنیت روانی بهتر.»

زیر این توییت، سبزه‌ها از تجربه‌های بدشون گفتن.
.


پیام حمزه‌ای:
«امروز سال‌گرد حادثه ۵دی‌ است که ۱۲نفر جان‌شون رو در کوه‌های شمال تهران از دست دادند. شرایط آن روز بارها در توچال تکرار شده و آن فاجعه هم‌ می‌تونه تکرار بشه اگر ازش درس نگیریم.
در اپیزود۱۵ مفصل در موردش حرف زدیم.»
.
اپیزود ۱۵) جمعه‌ی سیاه کوه‌نوردی | بیس‌کمپ
Listen to اپیزود ۱۵) جمعه‌ی سیاه کوه‌نوردی from بیس‌کمپ. این اپیزود به حادثه‌ی تلخ ۵ دی‌ماه ۹۹ که در آن ۱۲نفر جان خود را در کوه‌های شمال تهران از دست دادند، می‌پردازد. همچنین با دکتر ابراهیم قاسمی مسئول هماهنگی امداد و نجات هلال احمر در تهران و جناب مهندس علی‌رضا مهنا در مورد وضعیت امداد و نجات در ف...

20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.