تأملی در شخصیت مصدق
اوایل زمستان ۱۳۲۵ بود که فراخوانی برای اعتراض به دخالت دولت در انتخابات مجلس پانزدهم داده شد. قرار بود دکتر محمد مصدق در مسجد شاه سخنرانی کند و نویسندهی این سطور نیز در میان مردمی بود که در آن مسجد گرد آمده بودند. خوب به یاد دارم که دکتر مصدق وقتی در اتومبیل خود به آنجا رسید، من که فاصله زیادی نداشتم او را مردی شکسته و مریضحال و بیرمق یافتم و با خود گفتم این پیرمرد شریف را چرا کشاندهاند اینجا؟ در این اندیشه بودم که مصدق به کمک کسانی که زیر بغلش را گرفته بودند پیاده شد. مردم او را روی دست گرفتند و من ناگهان در یک طرفةالعين دیدم آن موجود افسردهحال، در میان غریو احساسات مردم، جانی تازه گرفت و از گریبان آن پیرمرد نزار، خطیبی سردرآورد که بندبند کلامش آتش شور و هیجان بر دلها میافکند.
آن روز مصدق در نیمههای دهه ششم از عمر خود بود. او بیست سال دیگر زنده ماند. بیست سالی که پرکارترین، پرهیجانترین و پر معنیترین دورههای زندگی او بود. مصدق جادوگری بود که از دم مردم شور و نیرو میگرفت و به دم خود مردم را به جنبش و تکاپو بر میانگیخت.
مکگی که در ۱۳۳۰ مصدق را در آستانه هفتاد سالگی دید و مدتی در حدود ۸۰ ساعت با او در کلنجار بود نیز به این نکته اشاره میکند که ظاهر حال مصدق نشان از فرسودگی و انکسار قوای جسمی و دماغی وی میداد و حال آنکه چنین نبود. مکگی در عین حال از خصایصی غیرمتعارف در شیوۀ تفکر و استدلالهای وی سخن میگوید و میکوشد تا عواملی را که در تکون و تقوم شخصیت او مؤثر افتاده بود مشخص سازد. مثلاً او اشاره دارد به تعصب ضدانگلیسی مصدق که میگوید تقریباً به صورت یک بیماری روانی درآمده بود و همه مشکلات ایران را زیر سر انگلیسیها میدانست و نیز او از شیوههای ناراست و شگردهای محیلانه که دکتر مصدق برای نیل به اهداف خود به کار میبست، سخن میگوید و آن را نتیجه یک عمر درگیری با منافع دولتهای بزرگ در ایران میداند. مکگی همچنین به ترس دایم دکتر مصدق از مخالفان و خطری که از ناحیه آنان متوجه او بود انگشت میگذارد و میگوید که مجموعه این عوامل در روند فکری و واکنشهای او مؤثر افتاده بود.
استاد محمدعلی موحد، خواب آشفته نفت ( دکتر مصدق و نهضت ملی ایران) جلد دوم، صفحه ۸۸۳ـ۸۸۴
🔹۱۴ اسفند سالروز درگذشت دکتر محمد مصدق
@ahestan_ir
اوایل زمستان ۱۳۲۵ بود که فراخوانی برای اعتراض به دخالت دولت در انتخابات مجلس پانزدهم داده شد. قرار بود دکتر محمد مصدق در مسجد شاه سخنرانی کند و نویسندهی این سطور نیز در میان مردمی بود که در آن مسجد گرد آمده بودند. خوب به یاد دارم که دکتر مصدق وقتی در اتومبیل خود به آنجا رسید، من که فاصله زیادی نداشتم او را مردی شکسته و مریضحال و بیرمق یافتم و با خود گفتم این پیرمرد شریف را چرا کشاندهاند اینجا؟ در این اندیشه بودم که مصدق به کمک کسانی که زیر بغلش را گرفته بودند پیاده شد. مردم او را روی دست گرفتند و من ناگهان در یک طرفةالعين دیدم آن موجود افسردهحال، در میان غریو احساسات مردم، جانی تازه گرفت و از گریبان آن پیرمرد نزار، خطیبی سردرآورد که بندبند کلامش آتش شور و هیجان بر دلها میافکند.
آن روز مصدق در نیمههای دهه ششم از عمر خود بود. او بیست سال دیگر زنده ماند. بیست سالی که پرکارترین، پرهیجانترین و پر معنیترین دورههای زندگی او بود. مصدق جادوگری بود که از دم مردم شور و نیرو میگرفت و به دم خود مردم را به جنبش و تکاپو بر میانگیخت.
مکگی که در ۱۳۳۰ مصدق را در آستانه هفتاد سالگی دید و مدتی در حدود ۸۰ ساعت با او در کلنجار بود نیز به این نکته اشاره میکند که ظاهر حال مصدق نشان از فرسودگی و انکسار قوای جسمی و دماغی وی میداد و حال آنکه چنین نبود. مکگی در عین حال از خصایصی غیرمتعارف در شیوۀ تفکر و استدلالهای وی سخن میگوید و میکوشد تا عواملی را که در تکون و تقوم شخصیت او مؤثر افتاده بود مشخص سازد. مثلاً او اشاره دارد به تعصب ضدانگلیسی مصدق که میگوید تقریباً به صورت یک بیماری روانی درآمده بود و همه مشکلات ایران را زیر سر انگلیسیها میدانست و نیز او از شیوههای ناراست و شگردهای محیلانه که دکتر مصدق برای نیل به اهداف خود به کار میبست، سخن میگوید و آن را نتیجه یک عمر درگیری با منافع دولتهای بزرگ در ایران میداند. مکگی همچنین به ترس دایم دکتر مصدق از مخالفان و خطری که از ناحیه آنان متوجه او بود انگشت میگذارد و میگوید که مجموعه این عوامل در روند فکری و واکنشهای او مؤثر افتاده بود.
استاد محمدعلی موحد، خواب آشفته نفت ( دکتر مصدق و نهضت ملی ایران) جلد دوم، صفحه ۸۸۳ـ۸۸۴
🔹۱۴ اسفند سالروز درگذشت دکتر محمد مصدق
@ahestan_ir