␥ 𝐓𝐡𝐞 𝐊𝐧𝐢𝐠𝐡𝐭 𝐨𝐟 𝐅𝐥𝐨𝐰𝐞𝐫𝐬🥀
ناخوداگاه لبخندی محو روی لبهای مرد چون دانههای برف بارید و در دلِ غمآشامش زمزمه کرد:
«گل سرخم چرا پژمرده حالی؟ بیا قسمت کنیم دردی که داری، بیا قسمت کنیم بیشَش به من ده...که تو کوچکدلی، طاقت نداری!»
مردک چهل و دوسالهی تهریشدار عنان از کف بریده بود!
اون موجود شیرینِ فرفریموی...کودکخرگوشِ آهونما که با بامبیِ چشمهای درشت و نازکنارنجیاش کنار اسب پناهنده شده بود و گلبرگِ لب زیر دو دندان خرگوشیاش میگزید.
「 #TheKnight ⁞ #TwT 」
→
@VKook_i ᭧
@vkooki_fic ᭧
ناخوداگاه لبخندی محو روی لبهای مرد چون دانههای برف بارید و در دلِ غمآشامش زمزمه کرد:
«گل سرخم چرا پژمرده حالی؟ بیا قسمت کنیم دردی که داری، بیا قسمت کنیم بیشَش به من ده...که تو کوچکدلی، طاقت نداری!»
- ببینمت طُرهباف! منبع تولید شرابهای سئول، اینجا تو تاکستانِ توئه سوارکار فرانسوی؟
مردک چهل و دوسالهی تهریشدار عنان از کف بریده بود!
اون موجود شیرینِ فرفریموی...کودکخرگوشِ آهونما که با بامبیِ چشمهای درشت و نازکنارنجیاش کنار اسب پناهنده شده بود و گلبرگِ لب زیر دو دندان خرگوشیاش میگزید.
「 #TheKnight ⁞ #TwT 」
→
@VKook_i ᭧
@vkooki_fic ᭧