⸂⌜ ᎢᎪᎬKᎾᎾK's fanFIC📣^


Kanal geosi va tili: Eron, Forscha
Toifa: Erotika


این چنل تنها برای اعلام آپ فیک ها و فیک های تمام شدست💜📣
لیست فیک های در حال آپ: #fic
وانشات: #Oneshot
تمام شده: #full
رمز پارت ها: داخل گروه
توییت از فیک ها: #TWT_fic
گروه نظرات:
[ https://t.me/joinchat/ABDAjVb2P9w1YmVk ]
چنل اصلی:
@VKook_i

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Kanal geosi va tili
Eron, Forscha
Toifa
Erotika
Statistika
Postlar filtri


برای حال و حالتِ دور از انتظار شایلاک🩶


🎶عاشق شدم عاشق چرا از دور میبینم تو را وای از این درد دوری
ماندم در آغوش غم در دل تو جا ماندی فقط اما هنوز غرق غروری

شهزاده نامهربان قلب مرا شکستی
تیر گذشته از کمان، دردانه که هستی

ای عشق خرابم کرده ای آخر
تورا تا کی کنم باور، نمیبنی مگر دلم گرفته

بعد از تو هیچ میماند از قلبم برای من بغضم حریف گریه هایم نیست خدای من
این گریه ها یعنی شروع ماجرای من چشم رقیبان خورده بر دارو ندار من


#TheKnight  ❘ #Music

@Vkook_i ༢࿔ུ
@vkooki_fic ༢࿔ུ


درود
بنا به دلایلی شوالیه امروز آپ نخواهد شد
متاسفم بابت انتظار شما عزیزان، هفته آتی جبران می‌شه❤️
با عشق و احترام:
#TheKnight


سلام ابرک‌های عزیزم... امیدوارم حالتون خوب باشه. اینجام تا با ناراحتی اعلام کنم امشب پارت جدید نداریم، دلم نمیخواد دلیلش رو ندونید پس میگم، پارت‌های مهمی رو پشت سر میذاریم و آخرین قطعات کنار هم چیده میشن تا معماهای توی ذهنتون به جواب برسن، پس لطفا منتظر من و ماماتوس بمونید.

#Mammatus


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
␥ 𝐒𝐚𝐮𝐝𝐚𝐝𝐞



او؛ ریز جثه‌ی بی‌حرکت و انگشت‌های سپید‌رنگی که بر تنش نوازش به یادگار گذاشته بود، که بود؟
او؛ برفین‌قوی به خواب رفته و تن سپرده به امواج بی‌رحم دریا، متعلق به که بود؟
او؛ تیله‌های خاموش و لب‌های بوسه‌داری که سکوت بر تن کرده بود، عزیز کرده و معشوقِ خود بود؟!
نه، نه؛ خواب بود. باید خواب می‌بود.
پس پلک‌های نیمه‌سوز و دردمندش را به سختی روی یکدیگر نشاند و در حالی که تا سه شماره می‌شمارد، چشم از یکدیگر گشود.
اما نه؛ تفاوتی نداشت.
همان بود که حدس می‌زد؛ دوباره و دوباره بازیچه‌ی سرنوشت گشته بود.
حال باید چه می‌کرد؟
باید با پروانه‌‌ی نیمه‌جانی که شاید جانی بر تن نداشت، چه می‌کرد؟


「 #Saudade ⁞ #TwT 」

@VKook_i
@vkooki_fic


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
␥ God in disguise

همه چیز از قبل شروع شده بود.
رنجی فناناپذیر به همراه بشری فناپذیر متولد شد.

~~~~~~
ممنون که تیزرهای قشنگ برای دیسگایزمون درست می‌کنید🩶

「 #Disguise  ⁞ #ارسالی 」

@VKook_i
@vkooki_fic


␥ LAGOON 🪷


با صدای آقای بلوط که پایین درخت ایستاده بود و التماسش میکرد بیشتر از آن از درخت بالا نرود، سرش را پایین گرفت و از دیدنش که رنگش پریده بود تعجب کرد. پرسید: 
«تهیونگ؟» 
اما صدایی نداشت.


❤️❤️

#LAGOON ⁞ #ارسالی 」

@VKook_i
@vkooki_fic


سلام به همراهان همیشگی و نازنینم.
متاسفانه باید بگم که امشب پارت جدید سوداد آپ نخواهد شد.
هفته‌ی شلوغی رو گذروندم و نتونستم پارت رو به نقطه‌ی دلخواه برسونم.
امیدوارم درک کنید و مثل همیشه محبتتون رو از من و سوداد دریغ نکنید.
این هفته رو بذاريد پای مرور گذشته و برای یک پارت طولانی و زیبا منتظر بمونید.
سلامت باشید و مانا.🩵

#‌‌Saren
#Saudade


سلام پلوتونی‌هام
امشب دیسگایز آپ نمیشه•
لطفا بیشتر منتظر بمونید❤️‍🩹

#Yasna
#Disguise


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
␥ LAGOON 🪷

«این که یک‌دفعه وسط این آشوب عاشق قربانی خودش بشود واقعا احمقانه بود.»


• ری‌ری جان... خستگیم در رفت. چقدر زیبا و دیدنی ساختیش. اگر لِـگون فیلم بود، تو باید کارگردانش می‌شدی.


#LAGOON ⁞ #ارسالی 」

@VKook_i
@vkooki_fic


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
INRED♨️
We're caught in the fire, But we'll make it out alive
They've rattled our hearts, But survival is ours.
..

-از اینجا میریم، یک روزی ما هم میتونیم طعم آزادی و زندگی واقعی رو بچشیم؛ روزی که لبهامون روی لب هم قرار میگیره بدون فکر و ترس از لحظه‌ی بعدی که ازش بی‌خبریم... روزی که بعد از آغوشمون هیچ خونی ریخته نمیشه و قرار نیست با ترس از دست دادن عزیزانمون نفس بکشیم!
"سوگند به نفسهایت که باری دیگر آرزویت را به گور میکشیدم، اگر میدانستم 'ماندگار' نگاهت بود و 'رفتنی' حسرت نشسته کنج لبهایت."

----
مرور خاطراتمون بشه؟ :)
محکم بغلش کنید.

「 #سرخپوش  ⁞ #ارسالی 」

@VKook_i
@vkooki_fic


اما فصل پریشانی/ مرا صید کرد، دوتا از تم‌های پابرجا و ثابتِ شوالیه‌ی گل‌ها هستند:)🤍

#TheKnight  ❘ #Music

@Vkook_i ༢࿔ུ
@vkooki_fic ༢࿔ུ


␥ 𝐒𝐚𝐮𝐝𝐚𝐝𝐞



«هیونگ، گفتی عمرتم؛ تو عمرت رو باور داری؟»

ابروهای کشیده و باریک ساعت‌ساز به اخمِ ناخوایی رنگ گرفت.
چتری‌های باد برده و مزاحم معشوق را با ملایمت به بالا فرستاد و در حالی که تنِ سبک‌بال جونگکوک را در آغوش می‌فشرد، بر چشم‌های خسته و بی‌گناه برف‌زاد خیره ماند.
منظور لب‌های بوسیدنی و لطیف دلبندش، از ابراز واژه‌ای چون "باور" چه بود؟
مگر پروانه‌‌ی نیمه‌جان و بی‌گناه قفس، چه کرده بود که قلبِ بیچاره‌ی مرد به او باور و اعتماد نداشته بود؟!
آری؛ به او باور داشت.
شاید به اندازه‌ی جای‌جای آغوش شیرینی، که تنها و تنها برای او بود.
اما به راستی، بود؟!


「 #Saudade ⁞ #TwT 」

@VKook_i
@vkooki_fic


␥ LAGOON 🪷

"words coming out of heart"


نیکیتا جان اینا خیلی قشنگن. ممنون نوردونه‌ی خوش ذوقم.💞


#LAGOON ⁞ #twt 」

@VKook_i
@vkooki_fic


␥ 𝐓𝐡𝐞 𝐊𝐧𝐢𝐠𝐡𝐭 𝐨𝐟 𝐅𝐥𝐨𝐰𝐞𝐫𝐬🥀

دونه‌های انار تو قلبم پاره شدند!


「 #TheKnight  ⁞ #TwT 」

@VKook_i
@vkooki_fic


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
␥ 𝐒𝐚𝐮𝐝𝐚𝐝𝐞



«چشم‌های قشنگت رو باز نمی‌کنی دل‌داده؟!»

پلک‌های خسته‌ و نیمه‌سوز جونگکوک به لرز افتاد اما از یکدیگر گشوده نگشت. دست‌های ظریف و بی‌حالش را دور گردن مرد بزرگ‌تر قلاب کرد و همان‌طور که گونه‌ی دلتنگش را روی لب‌های مرد می‌نشاند، کوتاه و نازدار زمزمه کرد.
چون غنچه‌ی خفته و سپید‌رنگی که تنها، به واسطه‌ی بوسه‌ی خورشید میل به گشودن داشت.

«ببوس..._»


「 #Saudade ⁞ #TwT 」

@VKook_i
@vkooki_fic


سلام و درود،
امیدوارم حالتون خوب باشه🌱
اینجام که بگم متاسفانه امشب دیسگایز آپ نمیشه.
برای آماده کردن فول پارت یک تا صد به زمان بیشتری نیاز دارم.
ممنون که منتظر می‌مونید💚

#Yasna
#Disguise



17 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.