۲۱ -- بزرگترین شگفتی تاریخ ایران: زبان فارسی
در سده چهارم قمری باید از ابومنصور عبدالرزاق طوسی و وزیر خردمند و ملی گرایی او ابومنصور معمری نام برد که شاهنامه منثور ابومنصوری را نوشتند که نامه و تاریخ ایران از نخستین شاه تا فرجامین شاه ایران زمین می بود ۰ کسانی که شاهنامه منصوری را نوستند موبدانی زرتشتی بودند از
نشابور ، از سیستان ، از طوس ، از هرات :
که شادان برزین ، ماهوی خورشید ، یزدان داد و ماخ پیر خراسان بودند
گویی همه شهر های ایران و همه دانایان ایرانی و زبان فارسی راه افتادند تا خاطره هایِ کهنِ روزگارِ ایرانشهرِ ساسانی و اسطوره های میهنیِ ایرانیان را باز سازی کنند ۰
در بخارا کوشش شد شاهنامه ابومنصوری را به شعر در آورند و دقیقی را به این کار واداشتند ، کار نیمه کاره ماند ، دقیقی کشته شد ۰ فردوسی در توس سرایش شاهنامه ابومنصوری را به پایان برد نه به زبان بومیِ توس ، بلکه به زبان فارسی ، کتابی که بیش هزار بار نامِ کشورِ ایران و واژه داد و دادگستری در آن یاد آوری می شود ۰
سامانیان رفتند غزنوبان امدند و دبیران و وزیران و شاعرانِ ایرانی به شمار چند صد تن ، شعر فارسی را به اوج خود رساندند ،
فرخی از سیستان
منوچهری از دامغان
عنصری از بلخ ۰۰۰
ا
این سه شاعرِ بزرگِ مکتبِ خراسان از کشور ایران گفتند و از جشن های مهرگان و سده و نوروز چامه ها سراییدند نه زبان بومی بلخی و دامغانی و سیستانی ، که به زبان ملیِ فارسی شاهکار های شان را آفریدند ۰
همین روزگار ابوریحان بیرونی به خواهش یک پادشاه زن ، دشوارترین کتاب ریاضی به نام التفهیم را به فارسی به نگارش در آورد ۰
ابوعلی سینا در غرب ایران ، دانشنامه اعلایی را در فلسفه به فارسی نوشت
و میسُوری دانشنامه پزشکی خود را به شعر فارسی در آورد ۰
در آدربایجان قطران تبریزی آمد و دیوان خود را به زبان فارسی سرود ۰ او که زبان آذری داشت ولی به زبان فارسی از قهرمانان شاهنامه و از ایران داد سخن داد ۰
سده چهارم و پنجم قمری " وجدان تاریخی و خاطره های کهن ایرانی " زبان فارسی را در علم و ادب و دين و دیوان سالاری آشکار و هویدا ساخت و زبان فارسی هماوردِ بزرگی شد در برابر زبان تازی ، که توانست سُکان اندیشه و فرهنگ را در این سرزمین به دست گیرد و آرام آرام می رفت تا زبان نخست امپراتوری و خلافت اسلامی شود ، کاری که در مصر و سوریه و تونس انجام نپذیرفت و زبان عربی ، زبان بومی شان را محو و ناپدید کرد ولی در ایران این زبان ملی و بومی این اسطوره های ایران بود که زبان قوم فاتح را از این کشور بیرون راند ۰
دست مریزاد به وجدان تاریخی باستانی ایران
دست مریزاد به اسطوره و جشن های ایرانی
دست مریزاد به زبان فارسی که با همه این خاطره ها و جشن ها و اسطوره های ایرانی را بر دوش خود کشید
و ایران و ایرانیت را زنده نگهداشتند ۰
در سده ۷ و ۸ قمری سعدی و حافظ آمدند ، گلستان و بوستان و دیوان عزل های شان را نه به نیم زبان شیرازی، بلکه به زبان ملی ایران، به فارسی آفریدند ۰ اینان در شیراز نه به زبان فارسی که به زبان بومی شان ، شیرازی ، با مردم سخن می گفتند ۰ ولی هنگامی که شعر و عزل می سرودند به زبان سراسری ایرانیان سخن می گفتند ۰
شمس در خوی و آذرآبادگان به زبان بومی آذری با مردم سخن می گفت ولی مقاله ها و جستار های ماندنی اش به فارسی است ۰
بابا طاهر و عین القضات همدانی بودند ، ترانه ها و تمهیدات شان به زبان ملی و فارسی بود نه زبان بومی همدانی ۰
مولوی بلخی بود ولی در قونیه ، روم ، نه به بلخی ، که به فارسی غژل ها ومثنوی اش را آفرید ۰
نظامی گنجوی در آن سوی ارس ، نه به زبان آرانی ، که به زبان فارسی شاهکار هایش، خسرو و شیرین و هفت پیکرش به شعر فارسی سرود ۰
زبان فارسی ، زبان همه مردم و تیره ها و قوم های ایرانی است و هزار سال است که چنین است و این زبان فارسی است که همه تیره های ایرانی را به هم پیوند می داد و می دهد ۰ پس ارج ش بنهیم و به سود زبان های کوچک قومی ناتوانش نسازیم ۰
.
.
در سده چهارم قمری باید از ابومنصور عبدالرزاق طوسی و وزیر خردمند و ملی گرایی او ابومنصور معمری نام برد که شاهنامه منثور ابومنصوری را نوشتند که نامه و تاریخ ایران از نخستین شاه تا فرجامین شاه ایران زمین می بود ۰ کسانی که شاهنامه منصوری را نوستند موبدانی زرتشتی بودند از
نشابور ، از سیستان ، از طوس ، از هرات :
که شادان برزین ، ماهوی خورشید ، یزدان داد و ماخ پیر خراسان بودند
گویی همه شهر های ایران و همه دانایان ایرانی و زبان فارسی راه افتادند تا خاطره هایِ کهنِ روزگارِ ایرانشهرِ ساسانی و اسطوره های میهنیِ ایرانیان را باز سازی کنند ۰
در بخارا کوشش شد شاهنامه ابومنصوری را به شعر در آورند و دقیقی را به این کار واداشتند ، کار نیمه کاره ماند ، دقیقی کشته شد ۰ فردوسی در توس سرایش شاهنامه ابومنصوری را به پایان برد نه به زبان بومیِ توس ، بلکه به زبان فارسی ، کتابی که بیش هزار بار نامِ کشورِ ایران و واژه داد و دادگستری در آن یاد آوری می شود ۰
سامانیان رفتند غزنوبان امدند و دبیران و وزیران و شاعرانِ ایرانی به شمار چند صد تن ، شعر فارسی را به اوج خود رساندند ،
فرخی از سیستان
منوچهری از دامغان
عنصری از بلخ ۰۰۰
ا
این سه شاعرِ بزرگِ مکتبِ خراسان از کشور ایران گفتند و از جشن های مهرگان و سده و نوروز چامه ها سراییدند نه زبان بومی بلخی و دامغانی و سیستانی ، که به زبان ملیِ فارسی شاهکار های شان را آفریدند ۰
همین روزگار ابوریحان بیرونی به خواهش یک پادشاه زن ، دشوارترین کتاب ریاضی به نام التفهیم را به فارسی به نگارش در آورد ۰
ابوعلی سینا در غرب ایران ، دانشنامه اعلایی را در فلسفه به فارسی نوشت
و میسُوری دانشنامه پزشکی خود را به شعر فارسی در آورد ۰
در آدربایجان قطران تبریزی آمد و دیوان خود را به زبان فارسی سرود ۰ او که زبان آذری داشت ولی به زبان فارسی از قهرمانان شاهنامه و از ایران داد سخن داد ۰
سده چهارم و پنجم قمری " وجدان تاریخی و خاطره های کهن ایرانی " زبان فارسی را در علم و ادب و دين و دیوان سالاری آشکار و هویدا ساخت و زبان فارسی هماوردِ بزرگی شد در برابر زبان تازی ، که توانست سُکان اندیشه و فرهنگ را در این سرزمین به دست گیرد و آرام آرام می رفت تا زبان نخست امپراتوری و خلافت اسلامی شود ، کاری که در مصر و سوریه و تونس انجام نپذیرفت و زبان عربی ، زبان بومی شان را محو و ناپدید کرد ولی در ایران این زبان ملی و بومی این اسطوره های ایران بود که زبان قوم فاتح را از این کشور بیرون راند ۰
دست مریزاد به وجدان تاریخی باستانی ایران
دست مریزاد به اسطوره و جشن های ایرانی
دست مریزاد به زبان فارسی که با همه این خاطره ها و جشن ها و اسطوره های ایرانی را بر دوش خود کشید
و ایران و ایرانیت را زنده نگهداشتند ۰
در سده ۷ و ۸ قمری سعدی و حافظ آمدند ، گلستان و بوستان و دیوان عزل های شان را نه به نیم زبان شیرازی، بلکه به زبان ملی ایران، به فارسی آفریدند ۰ اینان در شیراز نه به زبان فارسی که به زبان بومی شان ، شیرازی ، با مردم سخن می گفتند ۰ ولی هنگامی که شعر و عزل می سرودند به زبان سراسری ایرانیان سخن می گفتند ۰
شمس در خوی و آذرآبادگان به زبان بومی آذری با مردم سخن می گفت ولی مقاله ها و جستار های ماندنی اش به فارسی است ۰
بابا طاهر و عین القضات همدانی بودند ، ترانه ها و تمهیدات شان به زبان ملی و فارسی بود نه زبان بومی همدانی ۰
مولوی بلخی بود ولی در قونیه ، روم ، نه به بلخی ، که به فارسی غژل ها ومثنوی اش را آفرید ۰
نظامی گنجوی در آن سوی ارس ، نه به زبان آرانی ، که به زبان فارسی شاهکار هایش، خسرو و شیرین و هفت پیکرش به شعر فارسی سرود ۰
زبان فارسی ، زبان همه مردم و تیره ها و قوم های ایرانی است و هزار سال است که چنین است و این زبان فارسی است که همه تیره های ایرانی را به هم پیوند می داد و می دهد ۰ پس ارج ش بنهیم و به سود زبان های کوچک قومی ناتوانش نسازیم ۰
.
.