دیدین؟
دیدین بالاخره به جایی رسیدم که دیگه رفتم؟
دیگه نه پشتمو نگاه میکنم، نه چیزی نگهم میداره.
این دنیا، با همه زخمهاش، با همه زشتیهاش، مال خودتون.
من یه گوشه از این دنیام،
دور از شلوغیها،
دور از قضاوتها،
دور از همهتون.
یه جای دور، خیلی دور…
نشستم، چایمو میخورم.
دیگه منتظر هیچکس نیستم.
دیگه هیچ دست یخی نمیتونه این قلبو فشار بده.
من رسیدم.
به اونجایی که هیچکس نباید برسه.
به جایی که از همه چیز گذشتم.
دیگه لبه پرتگاه نیستم، چون من پریدم.
و حالا، آزادم.
آزاد از تمام زشتیها، آزاد از تمام دردها.
من توی این جای دور،
برای اولین بار، دارم نفس میکشم.
- شقایق نوشت.
دیدین بالاخره به جایی رسیدم که دیگه رفتم؟
دیگه نه پشتمو نگاه میکنم، نه چیزی نگهم میداره.
این دنیا، با همه زخمهاش، با همه زشتیهاش، مال خودتون.
من یه گوشه از این دنیام،
دور از شلوغیها،
دور از قضاوتها،
دور از همهتون.
یه جای دور، خیلی دور…
نشستم، چایمو میخورم.
دیگه منتظر هیچکس نیستم.
دیگه هیچ دست یخی نمیتونه این قلبو فشار بده.
من رسیدم.
به اونجایی که هیچکس نباید برسه.
به جایی که از همه چیز گذشتم.
دیگه لبه پرتگاه نیستم، چون من پریدم.
و حالا، آزادم.
آزاد از تمام زشتیها، آزاد از تمام دردها.
من توی این جای دور،
برای اولین بار، دارم نفس میکشم.
- شقایق نوشت.