خدایا…
خستهام، نه از آدمها، نه از دنیا، از این باری که روی دوشمه.
میشه بیای جای من زندگی کنی؟
فقط دو دقیقه… نه بیشتر.
دو دقیقه جای من باش.
ببین چطوری هر نفس، به زور از ته دلم بالا میاد.
ببین چطور هر قدم، انگار از یه دیوار بلندتره.
جای من باش، و بفهم دردهایی که یهجا قایمشون کردم، چطور هر شب بغض میشن.
نه برای همیشه، فقط دو دقیقه.
دو دقیقه جای من درد بکش، جای من بغض کن، جای من تلاش کن.
تا شاید بفهمم… اصلاً میتونی؟
یا من زیادی بیتحملم؟
خستهام، نه از آدمها، نه از دنیا، از این باری که روی دوشمه.
میشه بیای جای من زندگی کنی؟
فقط دو دقیقه… نه بیشتر.
دو دقیقه جای من باش.
ببین چطوری هر نفس، به زور از ته دلم بالا میاد.
ببین چطور هر قدم، انگار از یه دیوار بلندتره.
جای من باش، و بفهم دردهایی که یهجا قایمشون کردم، چطور هر شب بغض میشن.
نه برای همیشه، فقط دو دقیقه.
دو دقیقه جای من درد بکش، جای من بغض کن، جای من تلاش کن.
تا شاید بفهمم… اصلاً میتونی؟
یا من زیادی بیتحملم؟