تکفیر عاشقانه
تکفیر در میان متأخرین و معاصرین، بیشتر از آنکه منهج و گرایش باشد، ابزار عقدهگشایی و تخلیه و واکنش است.
اگر فرد یا افرادی در پیکر و بدنهٔ یک مکتب عقیدتی، به تکفیر اعیان مکتب مخالف بپردازد؛ کارش به خودش مربوط میشود، نه اینکه مذهب آن مکتب باشد.
به اینلحاظ، مقدار تکفیر اهل حدیث و سلفیها توسط برخی از اشاعره و ماتریدیه، کمتر از تکفیر اشاعره و ماتریدیه توسط برخی از سلفیها نیست.
اما هرگز از نگاه منهجی ما برای خود روا نمیبینیم که بگوییم: منهج و مذهب اشاعره و ماتریدیه تکفیر مخالفین سلفی است.
البته عکس آن دیده شده است که برخی از منسوبین اشاعره و ماتریدیه تکفیرهای برخی از سلفیها را چه مطلق و چه معین، دستآویز قرار دادهاند تا منهج و مذهب سلفی را تکفیری و خوارج معرفی کنند. چه بسا همانهایی که اهل حدیث و سلفیها را تکفیر میکنند؛ خود شان تکفیریتر هستند.
۱. سبکی ابن قیم را ملحد میگوید (السیف الصقیل ص۳۷)؛
۲. ابو اسحاق شیرازی تمام کسانی را که اشعری نیستند، کافر میگوید. و هرکسی که عقیدهای غیر از عقیدهٔ اشاعره را به فردی نسبت دهد، در واقع او را تکفیر کرده است و با این تکفیر، کافر گشته است (اللمع، ج۱، ص۱۱۱)؛
۳. زاهد کوثری بارها علمای مکتب سلفی را تکفیر کرده است که اینجا نمیگنجد. مثلا خیلی صریح ابن قیم را کافر، زندیق، ضال مضل، زائغ، مبتدع، وقح، كذاب، حشوی، بليد، غبي، جاهل، مهاتر، خارجی، تيس حمار، ملعون، از برادران يهود و نصارى، ملحد و خارج از دين و عقل میخواند و دربارهٔ ابن تیمیه میگوید: صار کفره مجمعا علیه/ به اتفاق کافر است! (حاشیهٔ السيف الصقيل ص۵۷ و تبدید الظلام المخیم من نونية ابن القیم ص۱۷)؛
۴. صاوی تمسک به ظاهر کتاب و سنت را کفر میداند (حاشیهٔ جلالین ج۳، ص۹۹)؛
۵. زاهد کوثری و برخی دیگر از پیروانش بارها مؤلفان کتابهای عقیدهٔ سلفی پیشینیان را از امام احمد بن حنبل شروع تا پیش از ابن تیمیه، مورد طعن قرار داده است و بسیاری از آنان را متهم به تجسیم و حشو و بدعت و گمراهی و انحراف کرده است.
در اخیر میگویند: سلفیها ما را خارج از دایرهٔ اهل سنت میدانند؛ مگر شما بر سر شان گل پاش میدهید؟ شما غیر از اشاعره و ماتریدیه کسی دیگر را اصلا اهل سنت میدانید؟
آنچه دربارهٔ تکفیر سلفیان آوردم تنها نمونهای از تکفیرهای مکرر با تعبیرهای مختلف است. این تکفیرها را من به مذهب اشاعره و ماتریدیه نسبت نمیدهم و اجتهاد شخصی برخی از افراد آنان میدانم. برخی از این تکفیرها مطلق و برخی نیز معین است طوری میبینید.
خلاصهٔ سخن اینکه اگر بخواهیم نبش قبر کنیم و اختلاف گذشتگان را دوباره برای دستهبندی یکدیگر زنده کنیم؛ خیری در این کار نمیبینم.
و چنانچه به جای چسبیدن به اینکه چه کسی که را تکفیر کرد، به این فکر کنیم و بپردازیم که چرا تکفیر کرد و به کدام دلیل، از نظر من بهتر نتیجه میدهد. البته با علم و ادب و روحیهٔ حقپذیری و همدیگر پذیری، تا راهی به سمت معرفت درست باز شود.
صبغت الله عاکف
@Sebghatullah_Akef
تکفیر در میان متأخرین و معاصرین، بیشتر از آنکه منهج و گرایش باشد، ابزار عقدهگشایی و تخلیه و واکنش است.
اگر فرد یا افرادی در پیکر و بدنهٔ یک مکتب عقیدتی، به تکفیر اعیان مکتب مخالف بپردازد؛ کارش به خودش مربوط میشود، نه اینکه مذهب آن مکتب باشد.
به اینلحاظ، مقدار تکفیر اهل حدیث و سلفیها توسط برخی از اشاعره و ماتریدیه، کمتر از تکفیر اشاعره و ماتریدیه توسط برخی از سلفیها نیست.
اما هرگز از نگاه منهجی ما برای خود روا نمیبینیم که بگوییم: منهج و مذهب اشاعره و ماتریدیه تکفیر مخالفین سلفی است.
البته عکس آن دیده شده است که برخی از منسوبین اشاعره و ماتریدیه تکفیرهای برخی از سلفیها را چه مطلق و چه معین، دستآویز قرار دادهاند تا منهج و مذهب سلفی را تکفیری و خوارج معرفی کنند. چه بسا همانهایی که اهل حدیث و سلفیها را تکفیر میکنند؛ خود شان تکفیریتر هستند.
۱. سبکی ابن قیم را ملحد میگوید (السیف الصقیل ص۳۷)؛
۲. ابو اسحاق شیرازی تمام کسانی را که اشعری نیستند، کافر میگوید. و هرکسی که عقیدهای غیر از عقیدهٔ اشاعره را به فردی نسبت دهد، در واقع او را تکفیر کرده است و با این تکفیر، کافر گشته است (اللمع، ج۱، ص۱۱۱)؛
۳. زاهد کوثری بارها علمای مکتب سلفی را تکفیر کرده است که اینجا نمیگنجد. مثلا خیلی صریح ابن قیم را کافر، زندیق، ضال مضل، زائغ، مبتدع، وقح، كذاب، حشوی، بليد، غبي، جاهل، مهاتر، خارجی، تيس حمار، ملعون، از برادران يهود و نصارى، ملحد و خارج از دين و عقل میخواند و دربارهٔ ابن تیمیه میگوید: صار کفره مجمعا علیه/ به اتفاق کافر است! (حاشیهٔ السيف الصقيل ص۵۷ و تبدید الظلام المخیم من نونية ابن القیم ص۱۷)؛
۴. صاوی تمسک به ظاهر کتاب و سنت را کفر میداند (حاشیهٔ جلالین ج۳، ص۹۹)؛
۵. زاهد کوثری و برخی دیگر از پیروانش بارها مؤلفان کتابهای عقیدهٔ سلفی پیشینیان را از امام احمد بن حنبل شروع تا پیش از ابن تیمیه، مورد طعن قرار داده است و بسیاری از آنان را متهم به تجسیم و حشو و بدعت و گمراهی و انحراف کرده است.
در اخیر میگویند: سلفیها ما را خارج از دایرهٔ اهل سنت میدانند؛ مگر شما بر سر شان گل پاش میدهید؟ شما غیر از اشاعره و ماتریدیه کسی دیگر را اصلا اهل سنت میدانید؟
آنچه دربارهٔ تکفیر سلفیان آوردم تنها نمونهای از تکفیرهای مکرر با تعبیرهای مختلف است. این تکفیرها را من به مذهب اشاعره و ماتریدیه نسبت نمیدهم و اجتهاد شخصی برخی از افراد آنان میدانم. برخی از این تکفیرها مطلق و برخی نیز معین است طوری میبینید.
خلاصهٔ سخن اینکه اگر بخواهیم نبش قبر کنیم و اختلاف گذشتگان را دوباره برای دستهبندی یکدیگر زنده کنیم؛ خیری در این کار نمیبینم.
و چنانچه به جای چسبیدن به اینکه چه کسی که را تکفیر کرد، به این فکر کنیم و بپردازیم که چرا تکفیر کرد و به کدام دلیل، از نظر من بهتر نتیجه میدهد. البته با علم و ادب و روحیهٔ حقپذیری و همدیگر پذیری، تا راهی به سمت معرفت درست باز شود.
صبغت الله عاکف
@Sebghatullah_Akef