کانال| صبغت الله عاکف


Kanal geosi va tili: Eron, Forscha
Toifa: Din


دانشجوی دکتری در عقیده و فلسفه.
علاقه‌مندِ حوزه‌های عقیده، فکر، معقولات، علوم آلی، ادبیات، نویسندگی و ترجمه.
ارتباط با من: @a_asir

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Kanal geosi va tili
Eron, Forscha
Toifa
Din
Statistika
Postlar filtri


بیایید پادکست راه‌اندازی کنیم!

هیچ ملتی در جهان بدون کتاب‌ها به پیشرفت نرسیده است؛ آنچه پیش از نوشتن بود، با آنچه پس از آن آمد، بسیار متفاوت است. ملت‌ها با پژوهش‌های جدی و کتاب‌ها، تفکری ماندگار و میراثی فکری می‌آفرینند. ویژگی کتاب‌های جدی این است که خلاصه کردن آن‌ها دشوار است؛ نمی‌توان آن‌ها را به چند مطلب کوتاه محدود کرد و ارزش خود را از ابتدا تا انتهای صفحات حفظ می‌کنند.

این است ارزش کتاب‌های مادر و گنجینه‌های دانش، که هیچ مطلب کوتاهی نمی‌تواند ارزش کتاب‌هایی را که منظومه‌ای فکری و تفاوتی معرفتی ایجاد کرده‌اند، خلاصه کند. این سخن به معنای کم‌اهمیت دانستن مقالات یا کوچک شمردن نقش آن‌ها نیست، اما هر یک جایگاه خاص خود را دارند که قابل رقابت با کتاب‌ها و پژوهش‌ها نیست.

در دهه‌های هفتاد و هشتاد، معنای «شخصیت فرهنگی» تا حدودی به رمان‌نویس و شاعر محدود شد، که می‌توان آن را نوعی انحطاط معرفتی و فرهنگی توصیف کرد. شعر و رمان جایگاه خاص خود را دارند، اما تعمیم یافتند؛ تا جایی که میان بسیاری از نویسندگان مترادف با «فرهنگ» شد و شاعران و رمان‌نویسان خود را فریب دادند که گمان کردند عقل جامعه و امانت‌دار افکار آن هستند.

سپس به دوران ویدئوهای کوتاه و بلند رسیدیم که فضای فرهنگی را با مصاحبه‌های پیاپی پر کردند، بدون اینکه دانشی واقعی ارائه کنند، یا معرفت را ساده‌سازی کنند؛ بلکه بیشتر شبیه انتقال فضای کافه و میخانه به اینترنت بود! بله، می‌توانید به گفت‌وگویی با پژوهشگری متخصص گوش دهید که عمر خود را در کتاب‌ها و پژوهش‌ها گذرانده تا تجربیاتش را با ما در میان بگذارد، آن‌هم بعد از این‌که با کتاب‌ها و افکارش شناخته شده است.

اما اینکه کسی بدون پشتوانه، از این پادکست به آن پادکست بپرد و نشست‌های طولانی برگزار کند، سپس از پروژهٔ فکری و فرهنگی‌اش سخن بگوید، در حالی که زمانی را که در لبخند زدن و خلاصه کردن اخبار در این نشست‌ها می‌گذراند، می‌توانست به ساخت دانش و تولید محتوای عمیق اختصاص دهد، ولی این چیزی جز بازاریابی و هیاهو نیست. این افراط، شکلی از انحطاط معرفتی و فرهنگی است، نه نشر آن.

خلاصه اینکه: پژوهشگر، «یوتیوبر» نیست، و ما بیش از هر چیزی، به پژوهشگر نیاز داریم، نه مجری‌ها و رقابت‌کنندگان برای تعداد بازدید در یوتیوب.

یوسف سمرین
ترجمه: صبغت الله عاکف

@Sebghatullah_Akef


عرب‌ها می‌گویند: «فلانی کندتر از فِند است».
(فِند) خادمی یا غلامی بود نزد عائشه بنت سعد بن ابی وقاص (رضی الله عنهما) که هیچ‌گاه کاری را که به او محول می‌شد، به موقع انجام نمی‌داد. از شگفت‌انگیزترین حکایاتی که دربارهٔ او نقل شده، این است که روزی بانوی او، عائشه، او را فرستاد تا آتشی بیاورد که بتواند با آن اجاق را روشن کند. فِند بیرون رفت و در این میان، کاروانی را دید که به سوی مصر می‌رفت. او همراه این کاروان به مصر رفت و یک سال تمام در آنجا ماند. سپس به حجاز بازگشت و به یاد درخواست بانویش افتاد. با عجله ظرفی از زغال‌های مشتعل برداشت و به سوی خانهٔ عائشه دوید. اما در راه پایش به سنگی گیر کرد و زمین خورد، زغال‌ها بر روی زمین پراکنده و پخش شدند. او با صدایی غمگین گفت: «عجله کار را خراب کرد»!

برگردان‌: صبغت الله عاکف

@Sebghatullah_Akef




إنا لله وإنا إليه راجعون

هرات یکی دیگر از بزرگان علم و دانش خود را از دست داد. جناب مولانا نیازی به معرفی و توصیف ندارند؛ تمام مردم افغانستان بگونه‌ای از دانش و فضل و بزرگواری‌های شان باخبرند. الله متعال جناب مولانا را در سایهٔ مغفرت خود داشته باشد و زحمات شان را در عرصهٔ علم و دانش سبب ورود شان به بهشت برین بگرداند.

إنَّ لله ما أخذ، وله ما أعطى، وكل شيءٍ عنده بأجلٍ مُسمّى.


همان‌طوری که بیش‌تر پیش‌قدمانِ نقدِ اشاعره در میان سلفیان، نه مذهب اشعری را به‌درستی درک می‌کنند و نه روش‌های متکلمان را، بیش‌تر اشاعرهٔ امروز که ابن تیمیه را نکوهش می‌کنند نیز سخنان او را نمی‌فهمند و آن را به‌درستی مطالعه نکرده‌اند. از میان آنان، مدتی پیش فردی به نام مصطفی عبدالنبی ظهور کرد که به‌سبب خیالات و توهماتی که در ذهن خود داشت، در اسلام ابن تیمیه تردید می‌کرد؛ توهماتی که بطلان آن برای هر کسی که اندکی آشنایی با سخنان ابن تیمیه داشته باشد، روشن است. اما به‌دلیل ناآگاهی او از ابن تیمیه و جسارتش در ورود به مسائلی که در آن تخصصی نداشت، آنچه گفت را گفت. بسیاری دیگر نیز که شب و روز به ابن تیمیه حمله می‌کنند، همین روش را در پیش گرفته‌اند.

خلاصه اینکه نقد مرحله‌ای است که پس از فهم و مطالعه می‌آید و نمی‌توان به نقد کسی که صلاحیت و اهلیت ندارد اعتماد کرد. کسی که از مرحلهٔ اول بازمانده است، چگونه می‌تواند به مرحلهٔ دوم برسد؟

محمد أبو الوفاء
ترجمه: صبغت الله عاکف

@Sebghatullah_Akef


دانشجویان علوم شرعی و رسانویسی و‌ رساگویی فارسی

پس از مجازی و شبکه‌های اجتماعی، دانشجویان زیادی در رشته‌های مختلفی، به‌ویژ علوم شرعی، به نوشتن در این فضا روی آورده‌اند. این خیلی نیکو‌ و پسندیده است. اما برخی از طلاب، با این‌که سال‌هاست در این فضا سرگرم‌ متن‌نویسی‌اند؛ باز هم نارسایی و مشکلات دستوری و نگارشی در نوشته‌های شان به شدت دیده می‌شود. گاهی ممکن است خود را از مشکلت دستوری و نگارشی رهایی بخشیده باشند؛ اما همچنان دچار نوشته‌هایی پیچیده و بسته، به شدت ملال‌آور و خالی از ذوق و با ترکیبی گُنگ هستند!

علت این دشوارگویی و غلیظ‌نویسی‌ و ناشیوایی، دور بودن از ادبیات و شیوه‌های ساده‌نویسی است.
نوشتن، بدون خواندن، همواره باعث می‌شود از جایی که شروع کرده‌اید هرگز تکان نخورید و‌ پیش‌تر نروید.

طلاب علوم شرعی به عنوان رهبران فکری و دینی جوامع در آینده، نیازمند ابزارهای مؤثری برای بیان و ترویج مفاهیم اسلامی هستند. ادبیات و رسانویسی فارسی، به‌ویژه در جوامعی که این زبان نقش کلیدی در فرهنگ و دین دارد، یکی از مهم‌ترین ابزارها برای این هدف است.
و مهارت در رسانویسی به زبان فارسی جز با داشتن ارتباط همیشگی‌ با این‌زبان، ممکن نیست.

صبغت الله عاکف

@Sebghatullah_Akef




تکفیر عاشقانه

تکفیر در میان متأخرین و معاصرین، بیش‌تر از آن‌که منهج و گرایش باشد، ابزار عقده‌گشایی‌ و تخلیه و واکنش است.

اگر فرد یا افرادی در پیکر و بدنهٔ یک مکتب عقیدتی، به تکفیر اعیان مکتب مخالف بپردازد؛ کارش به خودش مربوط می‌شود، نه این‌که مذهب آن مکتب باشد.

به این‌لحاظ، مقدار تکفیر اهل حدیث و سلفی‌ها توسط برخی از اشاعره و ماتریدیه، کم‌تر از تکفیر اشاعره و ماتریدیه توسط برخی از سلفی‌ها‌‌ نیست.

اما هرگز از نگاه منهجی ما برای خود روا نمی‌بینیم که بگوییم‌: منهج و مذهب اشاعره و ماتریدیه تکفیر مخالفین سلفی است.
البته عکس آن دیده شده است که برخی از منسوبین اشاعره و ماتریدیه تکفیرهای برخی از سلفی‌ها را چه مطلق و چه معین، دست‌آویز قرار داده‌اند تا منهج و مذهب سلفی را تکفیری و‌ خوارج معرفی کنند. چه بسا همان‌هایی که اهل حدیث و سلفی‌ها را تکفیر می‌کنند؛ خود شان تکفیری‌تر هستند.

۱. سبکی ابن قیم را ملحد می‌گوید (السیف الصقیل ص۳۷)؛

۲. ابو اسحاق شیرازی تمام کسانی را که اشعری نیستند، کافر می‌گوید. و هرکسی که عقیده‌ای غیر از عقیدهٔ اشاعره را به فردی نسبت دهد، در واقع او را تکفیر کرده است و با این تکفیر، کافر گشته است (اللمع، ج۱، ص۱۱۱)؛

۳. زاهد کوثری بارها علمای مکتب سلفی را تکفیر کرده است که اینجا نمی‌گنجد. مثلا خیلی صریح ابن قیم را کافر، زندیق، ضال مضل، زائغ، مبتدع، وقح، كذاب، حشوی، بليد، غبي، جاهل، مهاتر، خارجی، تيس حمار، ملعون، از‌ برادران يهود و نصارى، ملحد و خارج از دين و عقل می‌خواند و دربارهٔ ابن تیمیه می‌گوید: صار کفره مجمعا علیه/ به اتفاق کافر است! (حاشیهٔ السيف الصقيل ص۵۷ و تبدید الظلام المخیم من نونية ابن القیم ص۱۷)؛

۴. صاوی تمسک به ظاهر کتاب و سنت را کفر می‌داند (حاشیهٔ جلالین ج۳، ص۹۹)؛

۵. زاهد کوثری و برخی دیگر از پیروانش بارها مؤلفان کتاب‌های عقیدهٔ سلفی پیشینیان را از امام احمد بن حنبل شروع تا پیش از ابن تیمیه، مورد طعن قرار داده است و بسیاری از آنان را متهم به تجسیم و حشو و بدعت و گمراهی و انحراف کرده است.

در اخیر می‌گویند: سلفی‌ها ما را خارج از دایرهٔ اهل سنت می‌دانند؛ مگر شما بر سر شان گل پاش می‌دهید؟ شما غیر از اشاعره و ماتریدیه کسی دیگر را اصلا اهل سنت می‌دانید؟

آن‌چه دربارهٔ تکفیر سلفیان آوردم تنها نمونه‌ای از تکفیر‌های مکرر با تعبیر‌های مختلف است. این تکفیرها را من به مذهب اشاعره و ماتریدیه نسبت نمی‌دهم و اجتهاد شخصی برخی از افراد آنان می‌دانم. برخی از این‌ تکفیر‌ها مطلق و برخی نیز معین است طوری می‌بینید.

خلاصهٔ سخن این‌که اگر بخواهیم نبش قبر کنیم و اختلاف گذشتگان را دوباره برای دسته‌بندی یک‌دیگر زنده کنیم؛ خیری در این کار نمی‌بینم.
و چنان‌چه به جای چسبیدن‌ به این‌که چه کسی که را تکفیر کرد، به این فکر کنیم و‌ بپردازیم که چرا تکفیر کرد و به کدام دلیل، از نظر من بهتر نتیجه می‌دهد. البته با علم و ادب و روحیهٔ حق‌پذیری و هم‌دیگر پذیری، تا راهی به سمت معرفت درست باز شود.

صبغت الله عاکف

@Sebghatullah_Akef


نمی‌دونم چه‌ تو سر استاد خالد‌ می‌گذره، ولی باشه بفرمایید!


کانال شخصی « خالد عزیزی » dan repost
30 سال به بالای مجرد هستم
So‘rovnoma
  •   خانم
  •   آقا
  •   دیدن نتایج
1368 ta ovoz


کانال شخصی « خالد عزیزی » dan repost
مجرد هستید یا متأهل؟
So‘rovnoma
  •   مجرد
  •   متأهل
1544 ta ovoz


کانال شخصی « خالد عزیزی » dan repost
رده سنی خودتون رو هم بفرمائید:
So‘rovnoma
  •   15 تا 20
  •   20 تا 25
  •   25 تا 30
  •   30 به بالا
1534 ta ovoz


کانال شخصی « خالد عزیزی » dan repost
اعضای محترم کانال بنده: خانم هستید یا آقا؟
So‘rovnoma
  •   خانم
  •   آقا
1517 ta ovoz


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish


سپاس بی‌کران از تمام عزیزانی که در پست‌ها و کامنت‌ها و پیام‌گیرها برای بنده، دفاع پایان‌نامه‌ام را تبریک گفتند. و سخت معذرت می‌خواهم از عزیزان که نتوانستم پیام‌ها و کامنت‌ها و پست‌ها‌ و خلاصه این‌همه مهرورزی‌های شان را پاسخ بدهم؛ خداوند همگی شما را‌ پایدار داشته باشد.


راز موفقیت برخی از مردم


الحمد لله دفاع شد!
الحمد لله علی کل حال


این کتاب را امروز‌ در فیسبوک دیدم یادم از خاطره‌ای آمد.

سال ۱۳۹۶ یکی از جوانان، خیلی اصرار داشت که این کتاب را ترجمه می‌کنم.

گفتم عالی است. اقدام کن! بسیاری از جوانان به چنین کتاب‌هایی نیاز دارند و اگر فرصت شد، من هم در خدمتم تا همکاری کنم.

پرسیدم: کتاب را تمام کردی؟ گفت: بله!

من کتاب را چند ماه پیش از این گفتگو خوانده بودم. سپس در ضمن برنامه‌ای برای چند‌تن از جوانان که می‌خواستند‌ کتاب‌های عربی را مطالعه کنند و کم‌کم به سمت ترجمه روی بیاورند، این کتاب را معرفی کرده بودم. پس از‌ پایان کتاب، این دوست آمد پیشنهاد داد.

نخست باخودم گفتم باشد ترجمه کند و پس از ترجمه، به خوبی می‌بینم، باهم اصلاح می‌کنیم. ولی دلم با اولین‌ترجمه‌ها صاف نبود؛ برای اطمینان پرسیدم: منظور از عظم در عنوان کتاب چیست؟ گفت: مسخره می‌کنید؟ این‌قدر را نمی‌فهمم؟ گفتم: نه أستغفر الله! این چه حرفی است؟ حالا پس از ترجمهٔ این کتاب؛ اگر آوردید که آن را بخوانم، باید انتقاد کنم تا ترجمه غنی‌تر شود، آن‌وقت اگر انتقاد کردم به این‌معنی نیست که شما نادان هستید؛ هر ترجمه باری زیر نظر ثانی می‌رود!

دیدم گفت: «عظم» یعنی استخوان! گفتم: خوب‌ عنوان کامل با این‌وضع چه می‌شود؟ گفت: درگیری با ملحدان تا استخوان!

گفتم: مطمئن هستید که کتاب را خواندید؟ برآشفته شد و گفت: دروغ نمی‌گویم!
گفتم در همان آغاز کتاب، صفحات مقدمه، نوشته است که «عظم» نام یک شخص است. شیخ اینجا فردی را به نام «دکتر عظم» نقد می‌کند. گفت: نه! گفتم: بله!

سپس اعتراف کرد که کتاب را نخوانده است و تنها‌ می‌خواست اثری از خود به نشر بسپارد.
این مورد را زیاد دیده‌ام که عزیزانی، بیش‌تر از یادگرفتن، به یاددادن علاقه داشتند! به این‌لحاظ، پیش از یادگیری قواعد زبان مبدأ و زبان مقصد و بدون آموختن هنر و فن ترجمه، اقدام به ترجمه می‌کنند. گاهی نیز، به این موارد آشنایند؛ اما کتابی را که ترجمه می‌کنند، قبل از ترجمه نخوانده‌اند. گاهی این نیز حاصل شده؛ اما کتاب ترجمه‌شده را برای‌ نظر ثانی به کسی نداده‌اند، برخی حتا برای ویراستاری نیز نمی‌فرستند؛ همان‌طور چاپ و نشر می‌کنند!

صبغت الله عاکف

@Sebghatullah_Akef

18 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.