از اینگونه نتیجهگیریها استقبال نمیکنم، اما پس از تماشای بازآفرینیِ سینماییِ رابرت اگرز، Nosferatu (2024) (برگرفته از نسخهٔ صامت ۱۹۲۲) به این گزاره رسیدم که تا چه اندازه اقتباس هرتسوگ (Nosferatu the vampyre (1979)) را بیشتر دوست دارم.
۱. بازیگری. ترکیب ایزابل آجانی، کلاوس کینسکی و برونو گانتس، به مراتب از لیلی-روز دپ، بیل اسکارزگارد و نیکلاس هولت بهتر است و نیازی به توضیح بیشتر نیست.
۲. طراحی تولید. بینش گوثیک اگرز زیاده از حد به جلوههای کامپیوتری و ویرایشهای پساتولید وابسته است. علیرغم نور کم بیشتر صحنهها، زرق-و-برق چشمگیر یک تولید هالیوودی انکار ناپذیر است، تا جایی که از گوثیک دور شده و به فانتزی نزدیک میشود. طراحی لباس از بهترین جوانب فیلم، و به نظر، بهتر از هر اقتباس دیگری است.
از سوی دیگر، در نسخهٔ ۱۹۷۹ سکانس های مربوط به ترانسیلوانیا در یک قلعهٔ متروکهٔ کهنه استفاده شده. در نورپردازی بیشتر از نور طبیعی بهره گرفته شده و بازیِ سایهها کمینهتر اگر نه موثرتر است.
۳. زبان. در نسخهٔ ۲۰۲۴ جغرافیای شهری قرار است آلمانی باشد، اما شخصیتها انگلیسی سخن میگویند، آن هم با لهجهٔ بریتانیایی. این در حالی است که در شهرستانهای مجارستان، افراد به زبان محلی سخن میگویند.
۴. بینش. هرتسوگ بیرون کشیدن هیولای قرون وسطایی، نقدی پستمدرنیستی به روشنگری وارد میکند. در جهانبینیِ علمای شهر پدیدهای همچون دراکولا نه تنها وجود ندارد، بلکه نمیتواند وجود داشته باشد. با اینحال جنون همچون طاعون مردم را نابود میکند. طاعون اینبار ناداناییِ قرون وسطایی نیست، بلکه ادعای داناییِ روشنگری است. از سوی دیگر، کنت ارلاک نفرین شده. او در وهلهٔ نخست، هیولای تهدیدگر بشریت نیست، بلکه نامیرایی است که میرندگان را به حسرت مینگرد: دراکولای دچار بحران اگزیستانسیالیستی. من به شخصه در اینکه کلاوس کینسکی بهترین ایفا کنندهٔ نوسفراتو (اگر نه بهترین دراکولا) است شکی ندارم، چرا که نه تنها ترس، بلکه در مواردی شفقت و حتی تحقیر بیننده را برمیانگیزاند.
در مورد نسخهٔ جدیدتر، فیلم در آینده نوسفراتو سرشتی شیطانی دارد تردیدی به دل مخاطب نمیاندازد، و قصد توجیه طبیعی، روانشناختی، علمی، فلسفیِ ندارد و به شرح حال کنت، پیش از داستان فیلم نمیپردازد. در فیلمبرداری و نورپردازی اثر کوشیده شده حضور او همواره بزرگتر از دید ما، در پس تاریکیها و بیشتر به واسطهٔ انگشتان زیاده کشیده و ناخنهای درازش حس شود. بنظر گریم سنگین و سبیل پرپشت بازیگر نیز همسو با آن طراحی شده باشد. گفتیم نوسفراتو حضوری شیطانی است که برای محقق کردن نقشهٔ خود به تسخیر روح و تن شخصیت اصلیِ زن احتیاج دارد، کسی که نوآوریهای اگرز در او بیشتر از دیگر شخصیتها به چشم میخورد. افسوس که به دلیل بازی ضعیف و اغراق شدهٔ لیلی-رز دپ این نوآوریها تا اندازهٔ زیادی به فعلیت نرسیدهاند.
۱. بازیگری. ترکیب ایزابل آجانی، کلاوس کینسکی و برونو گانتس، به مراتب از لیلی-روز دپ، بیل اسکارزگارد و نیکلاس هولت بهتر است و نیازی به توضیح بیشتر نیست.
۲. طراحی تولید. بینش گوثیک اگرز زیاده از حد به جلوههای کامپیوتری و ویرایشهای پساتولید وابسته است. علیرغم نور کم بیشتر صحنهها، زرق-و-برق چشمگیر یک تولید هالیوودی انکار ناپذیر است، تا جایی که از گوثیک دور شده و به فانتزی نزدیک میشود. طراحی لباس از بهترین جوانب فیلم، و به نظر، بهتر از هر اقتباس دیگری است.
از سوی دیگر، در نسخهٔ ۱۹۷۹ سکانس های مربوط به ترانسیلوانیا در یک قلعهٔ متروکهٔ کهنه استفاده شده. در نورپردازی بیشتر از نور طبیعی بهره گرفته شده و بازیِ سایهها کمینهتر اگر نه موثرتر است.
۳. زبان. در نسخهٔ ۲۰۲۴ جغرافیای شهری قرار است آلمانی باشد، اما شخصیتها انگلیسی سخن میگویند، آن هم با لهجهٔ بریتانیایی. این در حالی است که در شهرستانهای مجارستان، افراد به زبان محلی سخن میگویند.
۴. بینش. هرتسوگ بیرون کشیدن هیولای قرون وسطایی، نقدی پستمدرنیستی به روشنگری وارد میکند. در جهانبینیِ علمای شهر پدیدهای همچون دراکولا نه تنها وجود ندارد، بلکه نمیتواند وجود داشته باشد. با اینحال جنون همچون طاعون مردم را نابود میکند. طاعون اینبار ناداناییِ قرون وسطایی نیست، بلکه ادعای داناییِ روشنگری است. از سوی دیگر، کنت ارلاک نفرین شده. او در وهلهٔ نخست، هیولای تهدیدگر بشریت نیست، بلکه نامیرایی است که میرندگان را به حسرت مینگرد: دراکولای دچار بحران اگزیستانسیالیستی. من به شخصه در اینکه کلاوس کینسکی بهترین ایفا کنندهٔ نوسفراتو (اگر نه بهترین دراکولا) است شکی ندارم، چرا که نه تنها ترس، بلکه در مواردی شفقت و حتی تحقیر بیننده را برمیانگیزاند.
در مورد نسخهٔ جدیدتر، فیلم در آینده نوسفراتو سرشتی شیطانی دارد تردیدی به دل مخاطب نمیاندازد، و قصد توجیه طبیعی، روانشناختی، علمی، فلسفیِ ندارد و به شرح حال کنت، پیش از داستان فیلم نمیپردازد. در فیلمبرداری و نورپردازی اثر کوشیده شده حضور او همواره بزرگتر از دید ما، در پس تاریکیها و بیشتر به واسطهٔ انگشتان زیاده کشیده و ناخنهای درازش حس شود. بنظر گریم سنگین و سبیل پرپشت بازیگر نیز همسو با آن طراحی شده باشد. گفتیم نوسفراتو حضوری شیطانی است که برای محقق کردن نقشهٔ خود به تسخیر روح و تن شخصیت اصلیِ زن احتیاج دارد، کسی که نوآوریهای اگرز در او بیشتر از دیگر شخصیتها به چشم میخورد. افسوس که به دلیل بازی ضعیف و اغراق شدهٔ لیلی-رز دپ این نوآوریها تا اندازهٔ زیادی به فعلیت نرسیدهاند.